erroneous

/eˈroʊniəs//ɪˈrəʊnɪəs/

معنی: غلط، نا درست، اشتباه، مغلوط، پراز غلط
معانی دیگر: مشتبه، (در) اشتباه، سهو، لغزش، اشتباهی، خطاآمیز، خطاگونه، مغلوظ

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: erroneously (adv.), erroneousness (n.)
• : تعریف: containing or based on error; incorrect; mistaken.
مترادف: false, inaccurate, incorrect, mistaken, off base, untrue, wrong
متضاد: accurate, correct
مشابه: all wet, fallacious, flawed, spurious, unsound

- The police acted on an erroneous assumption that the killer was a male.
[ترجمه گوگل] پلیس بر اساس فرضیه اشتباه مبنی بر اینکه قاتل مرد است عمل کرد
[ترجمه ترگمان] پلیس با این فرض غلط عمل کرد که قاتل مرد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- To their chagrin, the researchers discovered that their original interpretation of their findings was erroneous.
[ترجمه گوگل] با ناراحتی آنها، محققان دریافتند که تفسیر اصلی آنها از یافته هایشان اشتباه بوده است
[ترجمه ترگمان] محققان به chagrin خود پی بردند که تفسیر اصلی آن ها از یافته های آن ها اشتباه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an erroneous spelling of my name
املای اشتباهی نام من

2. He has an erroneous opinion about the problem.
[ترجمه گوگل]او نظر اشتباهی در مورد مشکل دارد
[ترجمه ترگمان]او در مورد این مشکل نظر غلطی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. No erroneous ideas should be allowed to spread unchecked.
[ترجمه گوگل]هیچ ایده نادرستی نباید اجازه داده شود که بدون کنترل منتشر شود
[ترجمه ترگمان]هیچ ایده غلطی نباید اجازه پخش بدون کنترل را داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Some people have the erroneous notion that one can contract AIDS by giving blood.
[ترجمه گوگل]برخی افراد این تصور غلط را دارند که با دادن خون می توان به ایدز مبتلا شد
[ترجمه ترگمان]برخی از مردم این تصور غلط را دارند که فرد می تواند با دادن خون به ایدز کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They have arrived at some erroneous conclusions.
[ترجمه مریم سالک زمانی] نتیجه گیری های آنها پر از اشتباه و نادرست بوده است.
|
[ترجمه گوگل]آنها به نتایج اشتباهی رسیده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها به برخی نتایج اشتباه رسیده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He seems to be under the erroneous impression that she is in love with him.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد او تحت این تصور اشتباه است که او عاشق او است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که او در اشتباه است که او عاشق اوست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The advocators of this erroneous doctrine are falling away.
[ترجمه گوگل]مدافعان این دکترین غلط در حال سقوط هستند
[ترجمه ترگمان]The این نظریه نادرست رو به کاهش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A poignant but erroneous cliche has made its way into journalism over the past few years.
[ترجمه گوگل]کلیشه ای تکان دهنده اما اشتباه در چند سال گذشته راه خود را به روزنامه نگاری باز کرده است
[ترجمه ترگمان]یک کلیشه اما نادرست در طی چند سال گذشته تبدیل به روزنامه نگاری شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It would be erroneous to overstate this apprehension, for there was another aspect to the argument.
[ترجمه گوگل]اغراق در این دلهره اشتباه خواهد بود، زیرا بحث جنبه دیگری داشت
[ترجمه ترگمان]در باب این دلواپسی نادرست بود، زیرا جنبه دیگری هم داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Ricci's book tries to correct this erroneous view of ancient China.
[ترجمه گوگل]کتاب ریچی سعی در اصلاح این دیدگاه نادرست از چین باستان دارد
[ترجمه ترگمان]کتاب ریچی تلاش می کند این دیدگاه اشتباه از چین باستان را تصحیح کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Erroneous police conclusions are often caused by considerable obstacles to the discovery of what happened in the past.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری‌های نادرست پلیس اغلب ناشی از موانع قابل توجهی برای کشف آنچه در گذشته رخ داده است
[ترجمه ترگمان]نتایج تحقیقات Erroneous اغلب ناشی از موانع قابل توجهی برای کشف اتفاقاتی است که در گذشته رخ داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. At least 15 million Americans still hold the erroneous view that cancer is contagious.
[ترجمه گوگل]حداقل 15 میلیون آمریکایی هنوز این دیدگاه اشتباه را دارند که سرطان مسری است
[ترجمه ترگمان]حداقل ۱۵ میلیون آمریکایی هنوز این دیدگاه نادرست را دارند که سرطان مسری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. People are scared and paranoid of erroneous information they got.
[ترجمه گوگل]مردم از اطلاعات اشتباهی که به دست آورده اند می ترسند و پارانویا هستند
[ترجمه ترگمان]مردم ترسیده و از اطلاعات نادرستی که به دست آورده اند، وحشت دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Erroneous news releases are one thing.
[ترجمه گوگل]انتشار اخبار اشتباه یک چیز است
[ترجمه ترگمان]انتشار اخبار Erroneous یک چیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غلط (صفت)
amiss, foul, false, awry, wrong, incorrect, erroneous, inaccurate, unsound, peccant, phony, phoney, fallacious

نا درست (صفت)
amiss, foul, false, vicious, dishonest, spurious, wrong, incorrect, erroneous, inaccurate, unsound, unfair, crooked, jackleg, impure, phony, phoney, sinister, inconsequent, inconsecutive, untrue, imprecise, inexact, trumped-up

اشتباه (صفت)
erroneous

مغلوط (صفت)
erroneous

پراز غلط (صفت)
erroneous

تخصصی

[برق و الکترونیک] خطا، غلط
[ریاضیات] نادرست، نامعقول، غلط

انگلیسی به انگلیسی

• wrong, incorrect, mistaken, untrue, inaccurate
erroneous beliefs or opinions are incorrect; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Incorrect or wrong; based on a mistake ❌
🔍 مترادف: Mistaken
✅ مثال: His erroneous assumption led to several problems in the project.
Your erroneous zones : قلمرو اشتباهات شما - باورهای غلط شما کتاب وین دایر
اشتباه یا تا حدی اشتباه
پر از غلط و اشتباه
Full of mistakes
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : err
✅️ اسم ( noun ) : error / erroneousness
✅️ صفت ( adjective ) : erroneous
✅️ قید ( adverb ) : erroneously
erroneous ( مهندسی نقشه‏برداری )
واژه مصوب: خطادار
تعریف: کمیت یا پارامتری که دارای خطا باشد
اشتباه , غلط
– an erroneous impression
– They have arrived at some erroneous conclusions
اشتباه
مترادف با false, incorrect

بپرس