معنی: مشارکت، تمامیت، جمع کل، چیز درست و دست نخوردهمعانی دیگر: کمال، کل، یکپارچگی، چیز بی عیب و کامل، بی کم و کاستی، درستگی، (حقوق) مالکیت انحصاری، مالکیت فردی
[ترجمه گوگل] او تمام دارایی را به ارث برد [ترجمه ترگمان] او تمامیت ملک را به ارث برد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. the singular entirety of medieval civilization
یکپارچگی منحصر به فرد تمدن قرون وسطی
2. in its entirety
کلا،به طور کامل،تماما،سراپا،سراسر
3. to view a problem in its entirety
مسئله ای را به طور کلی و کامل مورد بررسی قرار دادن
4. The film has been shown in its entirety for the first time.
[ترجمه موسی] این فیلم برای اولین بار به طور کامل به نمایش درآمده است.
|
[ترجمه گوگل]این فیلم برای اولین بار به طور کامل نمایش داده شده است [ترجمه ترگمان]این فیلم برای اولین بار در تمامیت آن نشان داده شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. We must view the problem in its entirety.
[ترجمه گوگل]ما باید مشکل را به طور کامل ببینیم [ترجمه ترگمان]ما باید مساله را به طور کامل ببینیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. I've never actually read the book in its entirety.
[ترجمه گوگل]من در واقع هرگز کتاب را به طور کامل نخوانده ام [ترجمه ترگمان]من هرگز کتاب را به طور کامل نخوانده بودم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Listening to it in its entirety is also fairly unrewarding.
[ترجمه گوگل]گوش دادن به آن به طور کامل نیز نسبتاً بی ارزش است [ترجمه ترگمان]گوش دادن به آن در تمامیت آن نیز نسبتا خوب است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. We stayed in the hotel throughout the entirety of the weekend.
[ترجمه گوگل]تمام تعطیلات آخر هفته را در هتل ماندیم [ترجمه ترگمان]ما در تمام مدت آخر هفته در هتل اقامت داشتیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The speech will published in its entirety in tomorrow's paper.
[ترجمه گوگل]این سخنرانی به طور کامل در روزنامه فردا منتشر خواهد شد [ترجمه ترگمان]این سخنرانی به طور کامل در مقاله فردا منتشر خواهد شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Democrats want to look into the entirety of campaign finance law.
[ترجمه موسی] دموکرات ها می خواهند به کلیت قانون مالیاتی کمپین نگاهی بیاندازند.
|
[ترجمه گوگل]دموکراتها میخواهند کل قانون مالی مبارزات انتخاباتی را بررسی کنند [ترجمه ترگمان]دموکرات ها می خواهند به تمامیت قانون بودجه مبارزه کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. In their entirety the cognitive therapy techniques of Beck and his colleagues offer a complete system of psychotherapy.
[ترجمه گوگل]تکنیک های شناخت درمانی بک و همکارانش به طور کامل یک سیستم کامل از روان درمانی را ارائه می دهند [ترجمه ترگمان]در کل تکنیک های درمان شناختی بک و همکارانش یک سیستم کامل روان درمانی ارائه می دهند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. At points it is from the entirety of the social field.
[ترجمه گوگل]در نقاطی از کل حوزه اجتماعی است [ترجمه ترگمان]در نقاط مختلف از کل حوزه اجتماعی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Democrats want to look into the entirety of campaign finance law; Republican leaders want to focus on the White House.
[ترجمه گوگل]دموکراتها میخواهند کل قانون مالی مبارزات انتخاباتی را بررسی کنند رهبران جمهوری خواه می خواهند بر کاخ سفید تمرکز کنند [ترجمه ترگمان]دموکرات ها می خواهند به تمامیت قانون بودجه مبارزه کنند؛ رهبران جمهوریخواه می خواهند بر کاخ سفید متمرکز شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The agricultural surplus was taken over almost in its entirety by the ruler.
[ترجمه گوگل]مازاد کشاورزی تقریباً به طور کامل توسط حاکم تصرف شد [ترجمه ترگمان]مازاد کشاورزی تقریبا در تمامیت آن توسط پادشاه گرفته شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The poem is too long to quote in its entirety.
[ترجمه گوگل]شعر طولانی تر از آن است که بتوان آن را به طور کامل نقل کرد [ترجمه ترگمان]این شعر خیلی وقت است که در تمامیت آن نقل قولی بدهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• completeness, wholeness if you refer to something in its entirety, you mean all of it; a formal expression.
پیشنهاد کاربران
مثال؛ He watched the movie in its entirety without taking a break. The entirety of the project needs to be completed by the end of the month. She read the book in its entirety in one sitting.
مثال: I agree with the entirety of this plan. من با کُل این نقشه موافقم.
entirety ( noun ) = تمامیت، کلیت، شش دانگ، سراسری، سرتاسری، مالکیت فردی in its entirety = در تمامیت و در کلیت خود، به طور همه جانبه، به طور کامل، کلاً، تماماً، سراسر، سر تا پا ، در کل
به طور کامل مثال: The president released the speech in its entirety before the news conference
completeness, wholeness : همه ی - تمام - کل از entire میاد که اون خودش میشه کل مثل entire world کل جهان Formal هست این تایِر دی ( تی )