engulf

/enˈɡəlf//ɪnˈɡʌlf/

معنی: فرا گرفتن، قورت دادن، غرق کردن در، توی چیزی فرو بردن
معانی دیگر: احاطه کردن، گرفتار شدن، درگیر شدن، گیرانداختن، غوطه ورساختن، خروشان کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: engulfs, engulfing, engulfed
مشتقات: engulfment (n.)
• : تعریف: to cover entirely; envelop, as by an abyss or flood.
مترادف: deluge, flood, inundate, submerge, swamp
مشابه: devour, envelop, gulf, immerse, overwhelm, swallow, swallow up

- The entire village was engulfed by flames.
[ترجمه Sina] کل روستا توسط شعله های اتش احاطه شد .
|
[ترجمه گوگل] تمام روستا در آتش سوخت
[ترجمه ترگمان] کل دهکده غرق در شعله های آتش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. flood was threatening to engulf the village
دهکده در معرض خطر محاصره سیل قرار داشت.

2. his mistake was to engulf himself in a political mire
اشتباه او این بود که خود را در یک منجلاب سیاسی غوطه ور کرد.

3. The war is threatening to engulf the entire region.
[ترجمه مسعود سعیدپور] جنگ کل منطقه را به صورت گازانبری تهدید میکند.
|
[ترجمه مسعود سعیدپور] جنگ کل منطقه را از سه طرف تهدید میکند.
|
[ترجمه گوگل]این جنگ تمام منطقه را تهدید می کند
[ترجمه ترگمان]جنگ تهدید می کند که کل منطقه را در خود غرق کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Darkness seemed to engulf them as they disappeared, swallowed up in a kind of tunnel way, running deep underground.
[ترجمه گوگل]به نظر می‌رسید که تاریکی آنها را فراگرفته است که ناپدید می‌شوند، به شکلی تونلی بلعیده می‌شوند و در اعماق زمین می‌روند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که تاریکی آن ها را در حالی که ناپدید می شدند فرو برد، و در یک مسیر تونل فرو رفت و در اعماق زمین فرو رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The events and power struggles which engulf them result in kidnapping, jealousy and romance!
[ترجمه سعید پارساپور ] رخدادها و درگیریهای قدرت، که آنها را احاطه می نماید ، به آدم ربائی، حسادت و پدیده های احساسی منجر میشود
|
[ترجمه گوگل]وقایع و مبارزات قدرت که آنها را در بر می گیرد منجر به آدم ربایی، حسادت و عاشقانه می شود!
[ترجمه ترگمان]رویدادها و کشمکش های قدرت که آن ها را در بر می گیرد، منجر به آدم ربایی، حسادت و عشق می شود!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Finally the flame would engulf his head and he'd explode in a furious orange ball of flame.
[ترجمه سعید پارساپور ] در آخر شعله آتش سرش را در بر گرفته و شعله بصورت توده ای نارنجی او را از پای درخواهد آورد
|
[ترجمه گوگل]بالاخره شعله سرش را فرا می گرفت و در یک گلوله شعله نارنجی خشمگین منفجر می شد
[ترجمه ترگمان]سرانجام شعله سر او را فرو می برد و در یک گوی آتشین نارنجی رنگ منفجر می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The fire spread quickly via stairways to engulf the entire building.
[ترجمه گوگل]آتش به سرعت از طریق راه پله گسترش یافت و کل ساختمان را فرا گرفت
[ترجمه ترگمان]آتش به سرعت از طریق پلکان های بیرونی پخش شد تا کل ساختمان را در بر بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The realisation left him with a feeling of anguish so great that it threatened to engulf him.
[ترجمه گوگل]این درک، او را با احساس اندوه چنان شدیدی مواجه کرد که او را تهدید می کرد
[ترجمه ترگمان]درک موضوع او را با احساسی چنان بزرگ تنها گذاشته بود که او را تهدید کرد که او را باخود برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Is he completely insensitive to the economic, social and financial crisis that now threatens to engulf the Western Isles?
[ترجمه گوگل]آیا او نسبت به بحران اقتصادی، اجتماعی و مالی که اکنون جزایر غربی را تهدید می کند کاملاً بی احساس است؟
[ترجمه ترگمان]آیا او کاملا نسبت به بحران اقتصادی، اجتماعی و مالی که در حال حاضر تهدید می کند تا جزایر غربی را در خود غرق کند، بی تفاوت است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. And in the United States, it was the Gilded Age that saw the new industrial economy engulf the entire continent.
[ترجمه گوگل]و در ایالات متحده، عصر طلایی بود که اقتصاد صنعتی جدید کل قاره را در بر گرفت
[ترجمه ترگمان]و در آمریکا، عصر طلایی بود که اقتصاد صنعتی جدید را در کل قاره دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Jaq doubted that even the most towering of storms could engulf the uppermost reaches of Vasilariov.
[ترجمه گوگل]جاک تردید داشت که حتی بلندترین طوفان‌ها می‌توانند بالاترین بخش واسیلاریوف را فرا گیرند
[ترجمه ترگمان]Jaq شک داشت که حتی the طوفان ها، بالاترین مقدار of را در خود فرو برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. After the war MI5 turned its attention to the growing menace of Bolshevism which the government feared would soon engulf the country.
[ترجمه گوگل]پس از جنگ، MI5 توجه خود را به تهدید فزاینده بلشویسم معطوف کرد که دولت نگران بود به زودی کشور را فرا گیرد
[ترجمه ترگمان]پس از جنگ MI۵ توجه خود را به تهدید رو به رشد of معطوف کرد که دولت از آن می ترسید به زودی کشور را در خود غرق کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Searing, excruciating agony ripped through his hand and up his arm until it seemed to engulf his entire body.
[ترجمه گوگل]عذاب شدید و طاقت فرسا دست و بازویش را فرا گرفت تا جایی که به نظر می رسید تمام بدنش را فرا گرفته است
[ترجمه ترگمان]درد سوزان و آزار دهنده از دستش بیرون آمد و بازویش را تا زمانی که به نظر می رسید تمام بدن او را فرو برد، بالا برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Her self-criticism of the paternalistic atmosphere which she allowed to engulf her in her early insecurity is devastating.
[ترجمه گوگل]انتقاد از خود او از فضای پدرانه ای که اجازه داد او را در ناامنی اولیه اش غرق کند ویرانگر است
[ترجمه ترگمان]احساسش نسبت به جو paternalistic که به او اجازه داده بود او را در نا امنی اولیه در خود غرق کند، ویرانگر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The worst danger women face is unemployment, which threatens to engulf them in the coming decade.
[ترجمه گوگل]بدترین خطری که زنان با آن روبرو هستند، بیکاری است که آنها را در دهه آینده تهدید می کند
[ترجمه ترگمان]بدترین خطری که زنان با آن مواجه هستند بیکاری است که تهدیدی برای آن ها در دهه آینده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فرا گرفتن (فعل)
absorb, learn, engulf, adopt, comprehend, envelop, study, surround, ingurgitate, insphere

قورت دادن (فعل)
engulf, feed, gobble, gulp, poop, ingest

غرق کردن در (فعل)
engulf

توی چیزی فرو بردن (فعل)
engulf

انگلیسی به انگلیسی

• consume, swallow up, overwhelm; submerge, immerse
if something is engulfed, it is completely covered and hidden by another thing, often suddenly; a literary word.
if something such as a feeling engulfs you, you are strongly affected by it; a literary word.

پیشنهاد کاربران

گرفتار شدن هم معنی می ده.
Goddamn engulfed in this nonesense.
توی این وضعیت مزخرف گرفتار شدیم.
۱. بلعیدن. در کام خود فرو بردن. فرو بردن ۲. فرا گرفتن. مستولی شدن بر. احاطه کردن
مثال
The entire village was engulfed by flames.
تمام روستا توسط شلعه های آتش احاطه شد.
شعله های آتش سراسر روستا را در کام خود فرو برد.
شعله های آتش کل روستا را فرا گرفت.
فرو بلعیدن
در بر گرفتن
در بر کشیدن و بلعیدن نیز معنا می دهد؛ مثلاً:
macrophages engulf and destroy foreign bodies
یعنی: ماکروفاژها ( نوعی از سلول های بدن ) اجسام خارجی را می بلعند و ویران می کنند!
eat
predator engulf = شکارچی درنده
غرق کردن

بپرس