معنی: جلب کردن، اشغال کردن، درشت نوشتن، احتکار کردنمعانی دیگر: (توجه و غیره را کاملا به خود) معطوف کردن، جذب، به سوی خود کشیدن، به خود جلب کردن، گیرایی داشتن، (سابقا) با حروف درشت نوشتن (اسناد و مکاتبات مهم و غیره)، (به ویژه لوایح پارلمانی) پاکنویس کردن، متن نهایی را نوشتن، به سبک رسمی و حقوقی نوشتن، مشغول، مجذوب
• : تعریف: to interest or occupy fully to the exclusion of all else. • مترادف: absorb, consume, immerse, involve, preoccupy • مشابه: arrest, bury, devour, engage, fix, hold, interest, obsess, rivet
- He was apparently engrossed by the television and didn't acknowledge my arrival.
[ترجمه اعظم] اوغرق تماشای تلویزیون بود ومتوجه ورود من نشد.
|
[ترجمه گوگل] او ظاهراً مجذوب تلویزیون شده بود و ورود من را تأیید نکرد [ترجمه ترگمان] ظاهرا او غرق در تلویزیون بود و متوجه ورود من نشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. She was so engrossed by/in the book that she forgot the cakes in the oven.
[ترجمه TaeNi] او آن قدر جذب کتاب شده بود که کیک های داخل اجاق را فراموش کرد.
|
[ترجمه گوگل]او آنقدر غرق کتاب بود که کیک های داخل فر را فراموش کرد [ترجمه ترگمان]چنان غرق در کتاب بود که کیک را در تنور گذاشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Engrossed in his book he forgot the time.
[ترجمه nm] با غرق کردن خود در کتابش زمان را فراموش کرد
|
[ترجمه Mrjn] او که غرق در کتابش شده بود زمان را فراموش کرد . ( زمان از دستش در رفته بود )
|
[ترجمه گوگل]غرق در کتابش زمان را فراموش کرد [ترجمه ترگمان]engrossed در کتابش آن زمان را فراموش کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He seemed completely engrossed in his book.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که او کاملاً در کتاب خود غرق شده است [ترجمه ترگمان]او کاملا غرق در کتاب بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The scene was stunning, and for a time engrossed all our attention.
[ترجمه گوگل]صحنه خیره کننده بود و برای مدتی تمام توجه ما را به خود جلب کرد [ترجمه ترگمان]صحنه بسیار خیره کننده بود و برای مدتی توجه همه ما را به خود جلب کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Take your mind off it by engrossing yourself in a good book.
[ترجمه گوگل]با غرق شدن در یک کتاب خوب، ذهن خود را از آن دور کنید [ترجمه ترگمان]ذهنت را با یک کتاب خوب سرگرم کن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Newton was so engrossed in his laboratory work that he often forgot to eat.
[ترجمه گوگل]نیوتن آنقدر غرق در کار آزمایشگاهی خود بود که اغلب فراموش می کرد غذا بخورد [ترجمه ترگمان]نیوتن به قدری مجذوب کاره ای آزمایشگاهی خود بود که اغلب فراموش می کرد غذا بخورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He was engrossed in his job to the detriment of his health.
[ترجمه گوگل]غرق در کارش بود که به سلامتی اش لطمه زد [ترجمه ترگمان]او در کار خود به ضرر تندرستی خود بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. They were so engrossed in/with what they were doing that they didn't hear me come in.
[ترجمه گوگل]آنها آنقدر غرق در کاری بودند که انجام می دادند که صدای آمدن من را نشنیدند [ترجمه ترگمان]آن ها خیلی درگیر کارهایی بودند که آن ها داشتند انجام می دادند که صدای من را نمی شنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Who's that guy Ally's been engrossed in conversation with all night?
[ترجمه گوگل]آن مردی که الی تمام شب با او درگیر گفتگو بوده کیست؟ [ترجمه ترگمان]اون یارو \"الی\" کیه که با تمام شب رو مشغول صحبت بوده؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Tony didn't notice because he was too engrossed in his work.
[ترجمه گوگل]تونی متوجه نشد زیرا بیش از حد در کار خود غرق شده بود [ترجمه ترگمان]تونی متوجه نشده بود که حواسش به کارش است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Koons has engrossed himself in a world of commercialism that most modern artists disdain.
[ترجمه گوگل]کونز خود را در دنیای تجاری گرایی غرق کرده است که اکثر هنرمندان مدرن از آن بیزار هستند [ترجمه ترگمان]Koons خود را در دنیایی از سوداگری (commercialism)سرگرم کرده است که اغلب هنرمندان مدرن آن را تحقیر می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. As the business grew, it totally engrossed him.
[ترجمه گوگل]همانطور که تجارت رشد کرد، او را کاملا مجذوب کرد [ترجمه ترگمان]چون قضیه بزرگ تر شد، کاملا او را به خود مشغول کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He is an engrossing subject for a book.
[ترجمه گوگل]او موضوعی جذاب برای یک کتاب است [ترجمه ترگمان]او یک موضوع جالب برای یک کتاب است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. She was engrossed in conversation.
[ترجمه گوگل]او غرق در گفتگو بود [ترجمه ترگمان]او سرگرم گفتگو بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[حقوق] تنظیم کردن متن نهایی سند یا لایحه قانونی، احتکار کردن
انگلیسی به انگلیسی
• absorb one's interest or attention; write in large clear letters, write in a formal style; monopolize, control a majority of a commodity (business)
پیشنهاد کاربران
غرق چیزی شدن
engross ( v ) =if sth engrosses you, it's so interesting that you give it all your attention and time, e. g. As the business grew, it totally engrossed him. engrossed ( adj ) , engrossing ( adj )
درگیر شدن در چیزی یا شیفته شدن و مشغول شدن در چیزی مثل involve یا engage
مجذوب کردن # a great novel engrosses the reader # As the business grew, it totally engrossed him # What is it about Harry Potter that so engrosses children?