engross

/ɪnˈɡroʊs//ɪnˈɡrəʊs/

معنی: جلب کردن، اشغال کردن، درشت نوشتن، احتکار کردن
معانی دیگر: (توجه و غیره را کاملا به خود) معطوف کردن، جذب، به سوی خود کشیدن، به خود جلب کردن، گیرایی داشتن، (سابقا) با حروف درشت نوشتن (اسناد و مکاتبات مهم و غیره)، (به ویژه لوایح پارلمانی) پاکنویس کردن، متن نهایی را نوشتن، به سبک رسمی و حقوقی نوشتن، مشغول، مجذوب

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: engrosses, engrossing, engrossed
مشتقات: engrossedly (adv.)
• : تعریف: to interest or occupy fully to the exclusion of all else.
مترادف: absorb, consume, immerse, involve, preoccupy
مشابه: arrest, bury, devour, engage, fix, hold, interest, obsess, rivet

- He was apparently engrossed by the television and didn't acknowledge my arrival.
[ترجمه اعظم] اوغرق تماشای تلویزیون بود ومتوجه ورود من نشد.
|
[ترجمه گوگل] او ظاهراً مجذوب تلویزیون شده بود و ورود من را تأیید نکرد
[ترجمه ترگمان] ظاهرا او غرق در تلویزیون بود و متوجه ورود من نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. She was so engrossed by/in the book that she forgot the cakes in the oven.
[ترجمه TaeNi] او آن قدر جذب کتاب شده بود که کیک های داخل اجاق را فراموش کرد.
|
[ترجمه گوگل]او آنقدر غرق کتاب بود که کیک های داخل فر را فراموش کرد
[ترجمه ترگمان]چنان غرق در کتاب بود که کیک را در تنور گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Engrossed in his book he forgot the time.
[ترجمه nm] با غرق کردن خود در کتابش زمان را فراموش کرد
|
[ترجمه Mrjn] او که غرق در کتابش شده بود زمان را فراموش کرد . ( زمان از دستش در رفته بود )
|
[ترجمه گوگل]غرق در کتابش زمان را فراموش کرد
[ترجمه ترگمان]engrossed در کتابش آن زمان را فراموش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He seemed completely engrossed in his book.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که او کاملاً در کتاب خود غرق شده است
[ترجمه ترگمان]او کاملا غرق در کتاب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The scene was stunning, and for a time engrossed all our attention.
[ترجمه گوگل]صحنه خیره کننده بود و برای مدتی تمام توجه ما را به خود جلب کرد
[ترجمه ترگمان]صحنه بسیار خیره کننده بود و برای مدتی توجه همه ما را به خود جلب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Take your mind off it by engrossing yourself in a good book.
[ترجمه گوگل]با غرق شدن در یک کتاب خوب، ذهن خود را از آن دور کنید
[ترجمه ترگمان]ذهنت را با یک کتاب خوب سرگرم کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Newton was so engrossed in his laboratory work that he often forgot to eat.
[ترجمه گوگل]نیوتن آنقدر غرق در کار آزمایشگاهی خود بود که اغلب فراموش می کرد غذا بخورد
[ترجمه ترگمان]نیوتن به قدری مجذوب کاره ای آزمایشگاهی خود بود که اغلب فراموش می کرد غذا بخورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was engrossed in his job to the detriment of his health.
[ترجمه گوگل]غرق در کارش بود که به سلامتی اش لطمه زد
[ترجمه ترگمان]او در کار خود به ضرر تندرستی خود بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They were so engrossed in/with what they were doing that they didn't hear me come in.
[ترجمه گوگل]آنها آنقدر غرق در کاری بودند که انجام می دادند که صدای آمدن من را نشنیدند
[ترجمه ترگمان]آن ها خیلی درگیر کارهایی بودند که آن ها داشتند انجام می دادند که صدای من را نمی شنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Who's that guy Ally's been engrossed in conversation with all night?
[ترجمه گوگل]آن مردی که الی تمام شب با او درگیر گفتگو بوده کیست؟
[ترجمه ترگمان]اون یارو \"الی\" کیه که با تمام شب رو مشغول صحبت بوده؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Tony didn't notice because he was too engrossed in his work.
[ترجمه گوگل]تونی متوجه نشد زیرا بیش از حد در کار خود غرق شده بود
[ترجمه ترگمان]تونی متوجه نشده بود که حواسش به کارش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Koons has engrossed himself in a world of commercialism that most modern artists disdain.
[ترجمه گوگل]کونز خود را در دنیای تجاری گرایی غرق کرده است که اکثر هنرمندان مدرن از آن بیزار هستند
[ترجمه ترگمان]Koons خود را در دنیایی از سوداگری (commercialism)سرگرم کرده است که اغلب هنرمندان مدرن آن را تحقیر می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. As the business grew, it totally engrossed him.
[ترجمه گوگل]همانطور که تجارت رشد کرد، او را کاملا مجذوب کرد
[ترجمه ترگمان]چون قضیه بزرگ تر شد، کاملا او را به خود مشغول کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He is an engrossing subject for a book.
[ترجمه گوگل]او موضوعی جذاب برای یک کتاب است
[ترجمه ترگمان]او یک موضوع جالب برای یک کتاب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She was engrossed in conversation.
[ترجمه گوگل]او غرق در گفتگو بود
[ترجمه ترگمان]او سرگرم گفتگو بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جلب کردن (فعل)
attract, have, solicit, catch, atone, entice, engross

اشغال کردن (فعل)
indwell, occupy, engross

درشت نوشتن (فعل)
engross

احتکار کردن (فعل)
hoard, engross, speculate

تخصصی

[حقوق] تنظیم کردن متن نهایی سند یا لایحه قانونی، احتکار کردن

انگلیسی به انگلیسی

• absorb one's interest or attention; write in large clear letters, write in a formal style; monopolize, control a majority of a commodity (business)

پیشنهاد کاربران

غرق چیزی شدن
engross ( v ) =if sth engrosses you, it's so interesting that you give it all your attention and time, e. g. As the business grew, it totally engrossed him. engrossed ( adj ) , engrossing ( adj )
engross
درگیر شدن در چیزی یا شیفته شدن و مشغول شدن در چیزی مثل involve یا engage
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : engross
اسم ( noun ) : engrossment
صفت ( adjective ) : engrossed / engrossing
قید ( adverb ) : _
به وجد آوردن، مجذوب کردن
مجذوب کردن
# a great novel engrosses the reader
# As the business grew, it totally engrossed him
# What is it about Harry Potter that so engrosses children?
جلب شدن توجه به چیزی، محو شدن در چیزی
مجذوب کردن
محو ( چیزی ) شدن

بپرس