engrave

/ənˈɡreɪv//ɪnˈɡreɪv/

معنی: بریدن، قلم زدن، نقش کردن، منقوش کردن، حکاکی کردن، کندهکاری کردن در، گراور کردن
معانی دیگر: حک کردن، کنده کاری کردن، گودنگاری کردن، کندن (روی چیزی)، (عمیقا) تحت تاثیر قرار دادن، (در خاطره و غیره) نقش بستن، (چاپ) کلیشه کردن، (با گراور یا کلیشه) چاپ کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: engraves, engraving, engraved
مشتقات: engraver (n.)
(1) تعریف: to cut (a design or lettering) into a hard, flat surface, as by a sharp implement or acid, often for the purpose of making a plate for printing.

(2) تعریف: to cut a design or lettering into (a hard, flat surface).

(3) تعریف: to use an engraved surface to print.

(4) تعریف: to leave a deep or lasting impression.

- The massacre was engraved in his memory.
[ترجمه گوگل] قتل عام در یاد او حک شد
[ترجمه ترگمان] در حافظه اش حک شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The jeweller skillfully engraved the initials on the ring.
[ترجمه گوگل]جواهر فروش حروف اول را به طرز ماهرانه ای روی انگشتر حک کرد
[ترجمه ترگمان]و با مهارت حروف اول حروف را روی حلقه حک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. His initials were engraved on the cigarette case.
[ترجمه گوگل]حروف اول او روی جعبه سیگار حک شده بود
[ترجمه ترگمان]حروف اول اسمش روی قوطی سیگار نوشته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Your wedding ring can be engraved with a personal inscription at no extra cost.
[ترجمه گوگل]حلقه ازدواج شما را می توان بدون هزینه اضافی با کتیبه شخصی حک کرد
[ترجمه ترگمان]انگشتر عروسی شما می تواند با کتیبه شخصی نوشته شود که هیچ هزینه اضافی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She engraved the ring in a floral pattern.
[ترجمه گوگل]او حلقه را با طرح گل حکاکی کرد
[ترجمه ترگمان]او حلقه را با الگوی گل حکاکی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Some Latin words were engraved on the plaque.
[ترجمه گوگل]چند کلمه لاتین روی پلاک حک شده بود
[ترجمه ترگمان]روی پلاک چند کلمه لاتین حکاکی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He engraved my name on the silver plate.
[ترجمه گوگل]اسم من را روی صفحه نقره ای حک کرد
[ترجمه ترگمان]اسمم را روی بشقاب نقره حک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The cigarette case was engraved with his initials.
[ترجمه گوگل]روی جعبه سیگار حرف اول او حک شده بود
[ترجمه ترگمان]جعبه سیگار روی حروف اول اسمش حک شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. That last conversation we had is engraved on my memory forever.
[ترجمه گوگل]آخرین مکالمه ای که با هم داشتیم برای همیشه در حافظه من حک شده است
[ترجمه ترگمان]آخرین گفتگوی ما برای همیشه روی حافظه ام حک شده بو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This type of engraving requires a delicate touch.
[ترجمه گوگل]این نوع حکاکی نیاز به لمس ظریفی دارد
[ترجمه ترگمان]این نوع حکاکی نیازمند تماسی ظریف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I'm having "John Law" engraved on the cap.
[ترجمه گوگل]"جان لا" را روی کلاه حک می کنم
[ترجمه ترگمان]من \"جان قانون\" را دارم که بر روی این کلاه حکاکی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The inscription was engraved in the stone of the memorial.
[ترجمه گوگل]کتیبه بر روی سنگ یادبود حک شده بود
[ترجمه ترگمان]حکاکی روی سنگ بنای یادبود حکاکی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The glasses were engraved with the Queen's cipher.
[ترجمه گوگل]روی عینک رمز ملکه حک شده بود
[ترجمه ترگمان]این عینک با رمز ملکه حک شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Their names are engraved on a stone tablet.
[ترجمه گوگل]نام آنها بر روی یک لوح سنگی حک شده است
[ترجمه ترگمان]نامشان بر روی یک لوح سنگی حکاکی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This episode remains sharply engraved on my mind.
[ترجمه گوگل]این قسمت به شدت در ذهن من حک شده است
[ترجمه ترگمان]این قسمت به شدت روی ذهنم حک شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Harrods will also engrave your child's name on the side.
[ترجمه گوگل]هارودز نام فرزند شما را نیز در کناره حک می کند
[ترجمه ترگمان]Harrods همچنین نام کودک خود را روی این صفحه حک خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بریدن (فعل)
chop, truncate, dock, cut off, cut, intercept, carve, rift, slice, flick, amputate, sliver, cut back, haggle, knife, shred, gash, engrave, whittle, incise, shear, mangle, raze, hack, exsect, hew, lancinate, resect, scarp, sever, skive, stump, sunder

قلم زدن (فعل)
scratch, cancel, etch, enchase, engrave

نقش کردن (فعل)
depict, grave, inscribe, engrave, depicture

منقوش کردن (فعل)
depict, draw, imprint, engrave

حکاکی کردن (فعل)
scribe, inscribe, engrave

کنده کاری کردن در (فعل)
engrave

گراور کردن (فعل)
engrave

تخصصی

[عمران و معماری] نقر کردن - حکاکی کردن - کنده کاری

انگلیسی به انگلیسی

• carve out letters or designs on hard surfaces; impress deeply
if you engrave something with a design or inscription or if you engrave a design on it, you cut the design into its surface.
if you say that something is engraved on your mind, memory, or heart, you mean that you will never forget it; a literary use.
see also engraving.

پیشنهاد کاربران

When you draw a design on s. th by using a sharp thing actually you engrave it.
حکاکی کردن
In Brazil, it is traditional to have the rings engraved
with the bride's name on the groom's ring and vice versa.
حک کردن - تراشیدن - کنده کاری کردن - در آوردن شکل و نوشته روی یک سطح سفت با یک چیز تیز
[ obj] :
🔴 to cut or carve lines, letters, designs, etc. , onto or into a hard surface
◀️They will engrave your initials on the ring for free.
...
[مشاهده متن کامل]

◀️She had the ring engraved with her initials.
◀️The image was engraved on the plaque.
— often used figuratively
◀️That incident was engraved in my memory. = That incident engraved itself on my memory. [=I will never forget that incident]
◀️ why is this song engraved into my memory, but i forgot to pack tampons for this trip ?

Cut or carve on the surface of a hard object
کنده کاری کردن

بپرس