endeavour

/enˈdevər//ɪnˈdevə/

معنی: جد و جهد، مجاهدت، سعی بلیغ، تلاش کردن، کوشیدن، سر و دست شکسن
معانی دیگر: کوشش، سعی، کوشش کردن

جمله های نمونه

1. I will endeavour to arrange it.
[ترجمه ali] من تمام تلاشم رو میکنم تا متقاعدش کنم
|
[ترجمه ایمان حجتی] سعی میکنم جورش کنم. سعی میکنم فراهمش کنم
|
[ترجمه احمد قربانی] من سعی خواهم کرد آن را ترتیب دهم.
|
[ترجمه sanaz] من سعی خواهم کرد آن را مرتب کنم
|
[ترجمه گوگل]من سعی خواهم کرد آن را ترتیب دهم
[ترجمه ترگمان]سعی می کنم ترتیبی بدهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We must constantly endeavour if we are to succeed.
[ترجمه شیرین] اگر میخواییم موفق بشیم، باید بطور مداوم تلاش کنیم.
|
[ترجمه گوگل]اگر می‌خواهیم موفق شویم باید دائما تلاش کنیم
[ترجمه ترگمان]اگر موفق بشویم، باید مدام تلاش کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Please make every endeavour to arrive punctually.
[ترجمه گوگل]لطفا تمام تلاش خود را بکنید تا به موقع برسید
[ترجمه ترگمان]لطفا تمام سعی و تلاش خود را برای رسیدن به سر وقت آماده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We will make every endeavour to obtain sufficient supplies.
[ترجمه گوگل]ما تمام تلاش خود را برای به دست آوردن منابع کافی انجام خواهیم داد
[ترجمه ترگمان]ما هر تلاشی را برای به دست آوردن آذوقه کافی خواهیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Governments should endeavour to mitigate distress.
[ترجمه گوگل]دولت ها باید تلاش کنند تا مشکلات را کاهش دهند
[ترجمه ترگمان]دولت ها باید تلاش کنند تا distress را کاهش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We must always endeavour to improve our work.
[ترجمه گوگل]ما باید همیشه برای بهبود کارمان تلاش کنیم
[ترجمه ترگمان]ما همیشه باید تلاش کنیم تا کار خود را بهتر کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They made every endeavour to find the two boys.
[ترجمه گوگل]آنها تمام تلاش خود را برای یافتن این دو پسر انجام دادند
[ترجمه ترگمان]آن ها سعی کردند که هر تلاشی برای پیدا کردن آن دو پسر پیدا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You must endeavour to improve your work.
[ترجمه گوگل]شما باید برای بهبود کار خود تلاش کنید
[ترجمه ترگمان]شما باید تلاش کنید که کارتان را بهتر کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We wish her every success in this endeavour.
[ترجمه گوگل]برای او در این کار آرزوی موفقیت داریم
[ترجمه ترگمان]ما آرزوی موفقیت او را در این تلاش ها آرزو می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I shall endeavour to accommodate you whenever possible.
[ترجمه گوگل]من سعی خواهم کرد تا هر زمان که ممکن است به شما کمک کنم
[ترجمه ترگمان]من سعی خواهم کرد که هر وقت امکان داشته باشد به شما خدمت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. You should key up your endeavour to achieve sucess.
[ترجمه گوگل]شما باید تلاش خود را برای رسیدن به موفقیت کلید بزنید
[ترجمه ترگمان]شما باید تلاش خودتان را برای رسیدن به sucess آماده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We endeavour to avoid the old, romantic idea of a gusher, which wastes oil and gas.
[ترجمه گوگل]ما سعی می کنیم از ایده قدیمی و عاشقانه یک گاشر که نفت و گاز را هدر می دهد اجتناب کنیم
[ترجمه ترگمان]ما سعی می کنیم از ایده قدیمی و رمانتیک یک gusher اجتناب کنیم که نفت و گاز را هدر می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Please make every endeavour to arrive on time.
[ترجمه گوگل]لطفا تمام تلاش خود را برای رسیدن به موقع انجام دهید
[ترجمه ترگمان]لطفا هر تلاشی برای رسیدن به زمان داشته باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You must make an endeavour to work harder.
[ترجمه گوگل]شما باید تلاش کنید تا بیشتر کار کنید
[ترجمه ترگمان]باید سعی کنی سخت تر کار کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Enthusiasm is a vital ingredient in all human endeavour.
[ترجمه گوگل]اشتیاق یک عنصر حیاتی در تمام تلاش های انسان است
[ترجمه ترگمان]اشتیاق جز تشکیل دهنده حیاتی در تمام تلاش های انسانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جد و جهد (اسم)
endeavor, endeavour

مجاهدت (اسم)
industry, endeavor, endeavour, struggle for religion

سعی بلیغ (اسم)
strife, endeavor, endeavour

تلاش کردن (فعل)
try, endeavor, endeavour

کوشیدن (فعل)
tug, try, endeavor, strive, endeavour

سر و دست شکسن (فعل)
try, endeavor, beaver, strive, endeavour

انگلیسی به انگلیسی

• effort, attempt (alternate spelling for endeavor)
try, attempt, make an effort (alternate spelling for endeavor)
if you endeavour to do something, you try to do it.
an endeavour is an attempt to do something, especially if it is new and original.

پیشنهاد کاربران

An endeavor to discover
یک تلاش برای کشف
تلاش .
سعی کردن
( اسم وفعل )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : endeavor
✅️ اسم ( noun ) : endeavor
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
تلاش
Make an endeavour تلاش کردن
مجاهدت ( کردن )
تقلا، همت، مسئولیت، تکلیف، کار، نقش، وظیفه
زمینه - عرصه - پهنه

بپرس