enclosure

/ɪnˈkloʊʒə//ɪnˈkləʊʒə/

معنی: ضمیمه، محوطه، پیوست، چینه، حصار، دیوار، حصار کشی، چاردیواری، چینهکشی، میان بار، چهار دیواری
معانی دیگر: (نامه و غیره) پیوست، (زمین یا جای محصور) چهاردیواری، گرد بند، جایگاه، سرپوشیده، ساحت، درون بست (در برابر: برون بست exclosure)، (چیزی که دور چیز دیگری را بگیرد) دیوار، نرده، بارو (و غیره)، محصور سازی، پیراگیری، فراگیری، گردگیری، احاطه کردن، دیوار کشی، جمع ضمائم

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: something that surrounds an area of land, such as a fence or wall, or the land so surrounded.

(2) تعریف: something, such as money or a document, sent in an envelope along with a letter.

(3) تعریف: the act of enclosing, or the condition of being enclosed.
مشابه: confinement

جمله های نمونه

1. the goats escaped the enclosure and were bounding off in all directions
بزها از محوطه فرار کرده و به هر سو جست و خیز می کردند.

2. we were led through a fenced enclosure
ما را از جای نرده بندی شده ای عبور دادند.

3. they keep the cow in a small enclosure
گاو را در محوطه ی کوچکی نگاهداری می کنند.

4. We were led to a fenced enclosure.
[ترجمه گوگل]ما را به یک محوطه حصارکشی هدایت کردند
[ترجمه ترگمان]به محوطه حصار دار برده شده بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There's a special enclosure where you can look at the horses before the race starts.
[ترجمه گوگل]یک محفظه ویژه وجود دارد که می توانید قبل از شروع مسابقه به اسب ها نگاه کنید
[ترجمه ترگمان]یک محوطه خاصی هست که می توانید قبل از شروع مسابقه به اسب ها نگاه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I received your enclosure with gratitude.
[ترجمه Edi.nozari] پیوست ( نامه نگاری ) شما رو با قدر دانی دریافت کردم.
|
[ترجمه گوگل]من محفظه شما را با سپاس پذیرفتم
[ترجمه ترگمان] من enclosure رو با قدردانی دریافت کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The only enclosure was a formal compliments slip from the accounts department.
[ترجمه گوگل]تنها ضمیمه یک برگه تعریف رسمی از بخش حسابداری بود
[ترجمه ترگمان]تنها enclosure این بود که از بخش حسابداری سر و سامان بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. An early example of privatization was the enclosure of public land for private use by wealthy landlords.
[ترجمه گوگل]نمونه اولیه خصوصی سازی، محصور کردن زمین های عمومی برای استفاده خصوصی توسط مالکان ثروتمند بود
[ترجمه ترگمان]یک نمونه اولیه از این خصوصی سازی، بسته شدن زمین های عمومی برای استفاده خصوصی از مالکان ثروتمند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The cemetery lay within a high walled enclosure at the back of the Old Delhi Idgah.
[ترجمه گوگل]این گورستان در یک محوطه با دیوار بلند در پشت Idgah دهلی قدیم قرار داشت
[ترجمه ترگمان]گورستان در یک محوطه مرتفع در پشت the قدیمی دهلی قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There was a wide, cobbled enclosure, flanked on all sides by sagging black buildings.
[ترجمه گوگل]محوطه ای وسیع و سنگفرش شده وجود داشت که از هر طرف با ساختمان های سیاه و آویزان احاطه شده بود
[ترجمه ترگمان]محوطه پر از سنگ فرش شده بود که در همه طرف در کنار ساختمان های سیاه قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Candidates who wanted enclosure were burned in effigy, their supporters wheeled about in muck-carts in the robust eighteenth-century fashion.
[ترجمه گوگل]کاندیداهایی که می‌خواستند محفظه شوند، به شکل مجسمه سوزانده می‌شدند، حامیان آن‌ها در چرخ دستی‌های کثیف به شکل قوی قرن هجدهم می‌چرخیدند
[ترجمه ترگمان]داوطلبان که می خواستند محوطه محصور را آتش بزنند، به آتش کشیده شدند، و حامیان آن ها از کثافت با گاری در سبک قرن هجدهم قوی حرکت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. If such an enclosure existed it would presumably, as at Corbridge, have been fortified by a masonry wall.
[ترجمه گوگل]اگر چنین محوطه ای وجود داشت، احتمالاً، مانند کوربریج، با یک دیوار بنایی مستحکم می شد
[ترجمه ترگمان]اگر چنین an وجود داشت، احتمالا، چنانکه در Corbridge، با دیوار سنگی مستحکم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The landscape of parliamentary enclosure at Oare on Exmoor Somerset.
[ترجمه گوگل]چشم انداز محوطه پارلمان در Oare در Exmoor Somerset
[ترجمه ترگمان]چشم انداز محوطه پارلمانی در Oare در Exmoor سامرست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It follows the enclosure line and lets the reader know of anyone else who received the letter.
[ترجمه گوگل]از خط ضمیمه پیروی می کند و به خواننده امکان می دهد هرکس دیگری را که نامه را دریافت کرده است بشناسد
[ترجمه ترگمان]این قسمت از صف enclosure است و به خواننده اجازه می دهد که از هر کس دیگری که این نامه را دریافت کند آگاه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Beyond them, beyond this enclosure, the lush countryside meanders to its low horizon.
[ترجمه گوگل]فراتر از آنها، فراتر از این محوطه، حومه سرسبز به سمت افق پست خود می پیچد
[ترجمه ترگمان]در آن سوی این محوطه، پشت این محوطه، حومه شهر به افق تاریک منتهی می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ضمیمه (اسم)
addition, accompaniment, attachment, annex, appendix, supplement, addendum, application, adjunct, adjunction, enclosure, appendage, appurtenance, postscript

محوطه (اسم)
close, run, lot, compound, ambit, precinct, enclosure, square, haw, garth

پیوست (اسم)
annex, appendix, annexation, enclosure, appendage

چینه (اسم)
enclosure, fault, bait, stratum, clay wall, folium, layer

حصار (اسم)
fort, hag, enclosure, enceinte, fold, barrier, fencing, fence, barracoon, wall, hedge, haw, cramp, kraal, inclosure, paddock

دیوار (اسم)
enclosure, bulwark, fence, wall, bulkhead, screen, curtain

حصار کشی (اسم)
enclosure, paling

چاردیواری (اسم)
enclosure

چینهکشی (اسم)
enclosure

میان بار (اسم)
enclosure

چهار دیواری (اسم)
enclosure, inclosure, private house, quadrangle

تخصصی

[عمران و معماری] پوشش - محفظه
[کامپیوتر] محفظه، حصار .
[برق و الکترونیک] محفظه محفظه یا بدنه ای برای بلندگوها و سایر تجهیزات الکترونیکی .

انگلیسی به انگلیسی

• confinement, closure of area; additional document or letter placed within another
an enclosure is an area of land surrounded by a wall or fence and used for a special purpose.

پیشنهاد کاربران

محصورسازی
این عبارت به جنبش محصورسازی ( the enclosure movement ) اشاره دارد که در مالکیت زمین در انگلستان به کار می رود و به معنی تصاحب �زمین های بی حاصل� یا �زمین های عمومی� است.
حصارکشی. دیوارکشی
محوطه. حیاط.
حصار. دیوار
جعبه
enclosure ( نجوم رصدی و آشکارسازها )
واژه مصوب: حفاظ 1
تعریف: سازه ای که تلسکوپ در آن قرار می گیرد|||متـ . گنبد 2 dome1
حصر
محصور شدگی
فضای حصارکشی شده
Lion enclosure in the zoo
حصارکشی
اگر متن در مورد سلب مالکیت باشد، معنای حصارکشی و دیوارکشی به منظور سلب مالکیت را دارد، به طور کلی سلب مالکیت با چیزی فیزیکی.
محوطه
محفظه
اتاقک
حصار
فضای بسته
فضای محصور
ضمیمه ، پیوست

فضای بسته
محوطه حسار شده

1. محصور، محصورشدگی
2. حصار کشی
3. پیوست نامه
محصورشدگی
The state of being enclosed
عایق
محفظه
حصار ( کشیدن ) ، دیوار ( کشیدن ) ، حصر ( زندان ) ، پیوست ، ضمیمه ( نامه و غیره )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس