enclosed

/ɪnˈkloʊz//ɪnˈkləʊz/

(verb transitive) درمیان گذاشتن، در جوف قرار دادن، به پیوست فرستادن، حصار یا چینه کشیدن دور

جمله های نمونه

1. enclosed herein you will find my check
چک اینجانب در جوف است.

2. an enclosed area
محوطه ی محصور

3. his fingers enclosed the money
با انگشتانش پول را محکم گرفت.

4. The football field is enclosed by a wall.
[ترجمه جواد] زمین فوتبال توسط یک دیوار احاطه شده است.
|
[ترجمه گوگل]زمین فوتبال با دیوار محصور شده است
[ترجمه ترگمان]زمین فوتبال توسط یک دیوار محصور شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She enclosed a check for $ 50 with the letter.
[ترجمه فرزاد زارع] او یک چک ۵۰ دلاری را با پاکت نامه ( یا به پیوست نامه ) ارسال کرد
|
[ترجمه گوگل]او یک چک 50 دلاری را با نامه همراه کرد
[ترجمه ترگمان] یه چک ۵۰ دلاری با نامه ضمیمه کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. All translated words should be enclosed in brackets.
[ترجمه گوگل]تمام کلمات ترجمه شده باید در داخل پرانتز قرار گیرند
[ترجمه ترگمان]همه کلمات ترجمه شده باید در پرانتز نوشته شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A set of samples is enclosed here.
[ترجمه گوگل]مجموعه ای از نمونه ها در اینجا ضمیمه شده است
[ترجمه ترگمان] یه سری نمونه اینجا محصور شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The land was enclosed in the seventeenth century .
[ترجمه گوگل]این سرزمین در قرن هفدهم محصور شد
[ترجمه ترگمان]زمین در قرن هفدهم محصور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The rules state that samples must be enclosed in two watertight containers.
[ترجمه گوگل]قوانین بیان می کند که نمونه ها باید در دو ظرف ضد آب محصور شوند
[ترجمه ترگمان]این قانون بیان می کند که نمونه ها باید در دو کانتینر ضد آب محصور شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The garden is enclosed by a high brick wall.
[ترجمه گوگل]باغ با یک دیوار آجری بلند محصور شده است
[ترجمه ترگمان]این باغ بوسیله دیوار آجری بلندی محصور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The yard had been enclosed with iron railings.
[ترجمه گوگل]حیاط با نرده های آهنی محصور شده بود
[ترجمه ترگمان]حیاط با نرده های آهنین محصور شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The enclosed leaflet shows how Service Care can ease all your worries.
[ترجمه گوگل]جزوه ضمیمه نشان می دهد که چگونه خدمات مراقبت می تواند همه نگرانی های شما را کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]این بروشور ضمیمه نشان می دهد که چگونه خدمات مراقبت از خدمات می تواند تمام نگرانی های شما را کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Please find enclosed an agenda for the meeting.
[ترجمه گوگل]لطفا دستور جلسه را پیوست کنید
[ترجمه ترگمان]لطفا دستور کار برای جلسه را پیدا کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I enclosed you a list of books.
[ترجمه گوگل]فهرستی از کتاب ها را برای شما ضمیمه کردم
[ترجمه ترگمان]من برات یه لیست از کتاب نوشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] محصور شده، محاط

انگلیسی به انگلیسی

• surrounded, encircled by, contained, confined; placed within a letter (about an additional document or letter)
an enclosed community or existence is kept separate from the normal and typical activities of the outside world.

پیشنهاد کاربران

1. بسته. محصور 2. منزوی 3. به پیوست. به ضمیمه
مثال:
an enclosed society
یک جامعه بسته
مکان محصور و بسته
نامه یا شیء پیوستی
محصور
جدا از بحث ضمیمه شده یه معنی دیگه داره :
closed off on all sides
یه استوانه تصور کنید که هر دو سرش بسته شده باشه
میشه enclosed cylinder و نقش صفت بازی میکنه
ضمیمه شده. پیوست شده
قرار داده شده
محصور، محاط
شامل

بپرس