encamp

/enˈkæmp//ɪnˈkæmp/

معنی: چادر زدن، اردو زدن، خیمه برپا کردن
معانی دیگر: خیمه سرا برپا کردن، اردوگاه ساختن، در اردوگاه (یا خیمه سرا) جادادن، در اردوگاه مستقر شدن، منزل دادن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: encamps, encamping, encamped
• : تعریف: to set up, or take lodging in, a camp.
مشابه: camp

- The soldiers encamped by the river.
[ترجمه گوگل] سربازان در کنار رودخانه اردو زدند
[ترجمه ترگمان] سربازان کنار رودخانه اردو زده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to make or provide a camp for.

- The government encamped the refugees in a disused army barracks.
[ترجمه گوگل] دولت پناهندگان را در یک پادگان ارتش که از کار افتاده بود اردو زد
[ترجمه ترگمان] دولت اردوگاه پناهندگان را در یک سربازخانه ارتش ترک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. We encamped in the woods for the night.
[ترجمه گوگل]شب را در جنگل اردو زدیم
[ترجمه ترگمان]شب را در جنگل اردو زدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The soldiers are encamped in the forest.
[ترجمه گوگل]سربازان در جنگل اردو زده اند
[ترجمه ترگمان]سربازها در جنگل اردو زده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The soldiers are encamped on the edge of the forest.
[ترجمه گوگل]سربازان در لبه جنگل اردو زده اند
[ترجمه ترگمان]سربازها در حاشیه جنگل اردو زده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They were encamped in the tents.
[ترجمه گوگل]در چادرها اردو زده بودند
[ترجمه ترگمان]در چادرها اردو زده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The strikers have been encamping outside the factory for weeks.
[ترجمه گوگل]اعتصاب کنندگان هفته هاست بیرون کارخانه اردو زده اند
[ترجمه ترگمان]اعتصاب کنندگان هفته ها در بیرون این کارخانه کار کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The army was encamped near Damascus.
[ترجمه گوگل]ارتش در نزدیکی دمشق اردو زده بود
[ترجمه ترگمان]ارتش در نزدیکی دمشق اردو زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. When they arrived to find truckloads of people encamped at the derelict village, Antheil became even more uneasy.
[ترجمه گوگل]هنگامی که آنها به کامیون‌هایی از مردمی که در دهکده متروکه اردو زده بودند رسیدند، آنتیل بیش از پیش ناآرام شد
[ترجمه ترگمان]وقتی به آنجا رسیدند، کسانی را دیدند که در دهکده متروک اردو زده بودند، و از آن بیشتر ناراحت می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Lancaster meanwhile was encamped near Bedford, and seeing his support ebb away he made another offer of submission.
[ترجمه گوگل]در همین حال، لنکستر در نزدیکی بدفورد اردو زده بود، و با مشاهده کاهش حمایت او، پیشنهاد دیگری برای تسلیم شدن داد
[ترجمه ترگمان]در این ضمن آقای لنکستر در حال اردو زدن در نزدیکی بدفورد بود و چون دید که support در حال افول است، تسلیم تسلیم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They had to encamp on the barren hills outside and wait for help to come.
[ترجمه گوگل]آنها باید روی تپه های بایر بیرون اردو می زدند و منتظر آمدن کمک بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها مجبور بودند از تپه های خشک بیرون بروند و برای کمک به ما بیایند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They are encamp by the sea, directly opposite Baal Zephon.
[ترجمه گوگل]آنها در کنار دریا، درست مقابل بعل زفون اردو زده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها به طور مستقیم در مقابل \"بعل Zephon\" قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The families of the Gershonites shall encamp behind the tabernacle on the west.
[ترجمه گوگل]خانواده‌های جرشونیان در پشت خیمه در سمت غرب اردو خواهند زد
[ترجمه ترگمان]خانواده های the در پس the در غرب encamp خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He made his way back to the farmyard where his regiment was encamped.
[ترجمه گوگل]او راه خود را به حیاط مزرعه ای که هنگ او در آنجا اردو زده بود، باز کرد
[ترجمه ترگمان]راه خود را پیش گرفت و به محلی که هنگ او در آن اردو زده بود برگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The mobile units needed positions of strength where they could encamp and draw on supplies.
[ترجمه گوگل]یگان‌های متحرک به موقعیت‌هایی با قدرت نیاز داشتند که بتوانند در آنجا اردو بزنند و از تدارکات استفاده کنند
[ترجمه ترگمان]واحدهای سیار به مواضع قدرت نیاز داشتند که در آنجا قادر به جمع آوری و جذب آذوقه بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. TYPICAL USE: It took the soldiers only half an hour to encamp in the heavy rain.
[ترجمه گوگل]استفاده معمولی: سربازان فقط نیم ساعت طول کشید تا در باران شدید اردو بزنند
[ترجمه ترگمان]استفاده از آن برای سربازان فقط نیم ساعت طول کشید تا در باران سنگین فرو بروند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. His troops come together, and raise up their way against me, encamp round about my tabernacle.
[ترجمه گوگل]لشکریان او گرد هم آمدند و بر ضد من بلند شدند و در اطراف خیمه ام اردو زدند
[ترجمه ترگمان]قشون او به هم نزدیک می شود و راه خود را بر علیه من پیش می گیرد و در اطراف tabernacle خود می چرخد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چادر زدن (فعل)
cage, camp, encamp, encage, pitch tent

اردو زدن (فعل)
camp, encamp, encage, outspan, pitch

خیمه برپا کردن (فعل)
encamp, pitch a tent, make the pitch, pavilion

انگلیسی به انگلیسی

• camp, set up camp, lodge in a camp
when people encamp, they set up their camp; a formal word.

پیشنهاد کاربران

بپرس