• (1)تعریف: the act or process of enacting. • متضاد: repeal • مشابه: passage
• (2)تعریف: the state of being enacted.
• (3)تعریف: something that is enacted, such as a law or statute. • مشابه: act
جمله های نمونه
1. the enactment of bills
وضع لوایح
2. We support the call for the enactment of a Bill of Rights.
[ترجمه گوگل]ما از فراخوان برای تصویب منشور حقوق حمایت می کنیم [ترجمه ترگمان]ما از فراخوان برای تصویب لایحه حقوق بشر حمایت می کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The main building was also used for the enactment of mystery plays.
[ترجمه موسی] از ساختمان اصلی نیز برای اجرای نمایشنامه های مرموز استفاده شده است.
|
[ترجمه گوگل]از ساختمان اصلی نیز برای اجرای نمایش های معمایی استفاده می شد [ترجمه ترگمان]ساختمان اصلی نیز برای تصویب این نمایشنامه مورد استفاده قرار گرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. But the enactment fixed a gulf between the people of Athens and their allies.
[ترجمه موسی] اما این لایحه فاصله ای بین مردم آتن و متحدان آنها ایجاد کرد.
|
[ترجمه گوگل]اما این قانون شکافی را بین مردم آتن و متحدانشان برطرف کرد [ترجمه ترگمان]اما وضع واقعیت جدایی بین مردم آتن و متحدان آن ها را ثابت کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. For example, the enactment of import quotas, designed to compensate particular industrial supporters, may impose substantial additional costs.
[ترجمه موسی] به عنوان مثال ، تصویب سهمیه واردات ، طراحی شده برای جبران خسارات خاص صنعتگران ، ممکن است هزینه های اضافی قابل توجهی را تحمیل کند.
|
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، تصویب سهمیههای وارداتی که برای جبران خسارت حامیان صنعتی خاص طراحی شده است، ممکن است هزینههای اضافی قابل توجهی را تحمیل کند [ترجمه ترگمان]برای مثال، تصویب سهمیه های واردات، که برای جبران حامیان صنعتی خاص طراحی شده است، ممکن است هزینه های اضافی دیگری را تحمیل کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. On campaign finance reform he called for enactment of bipartisan legislation by July
[ترجمه موسی] وی در مورد اصلاحات مالی کمپین خواستار تصویب قانون در هر دو حزب تا ژوئیه شد.
|
[ترجمه گوگل]در مورد اصلاحات مالی مبارزات انتخاباتی، او خواستار تصویب قوانین دو حزبی تا ماه جولای شد [ترجمه ترگمان]وی در زمینه اصلاحات مالی، خواهان تصویب قانون دوحزبی در هر دو حزب در ماه ژوئیه شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. When an enactment is passed there is finality unless and until it is amended or repealed by Parliament.
[ترجمه گوگل]وقتی مصوبه ای تصویب می شود، قطعی است مگر اینکه و تا زمانی که توسط مجلس اصلاح یا لغو شود [ترجمه ترگمان]زمانی که یک قانون تصویب می شود، قطعیت دارد مگر اینکه و تا زمانی که پارلمان اصلاح یا لغو شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. An enactment which threatened the essential elements of any plausible conception of democratic government would lie beyond those boundaries.
[ترجمه گوگل]مصوبهای که عناصر اساسی هر مفهوم قابل قبولی از حکومت دموکراتیک را تهدید میکند، فراتر از آن مرزها قرار میگیرد [ترجمه ترگمان]یک قانون گذاری که عناصر اساسی هر گونه مفهوم قابل قبولی از حکومت دموکراتیک را تهدید می کرد فراتر از آن مرزه ای قرار می گرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The young Moynihan urged enactment of a scheme called child or family allowances.
[ترجمه گوگل]مونیهان جوان خواستار اجرای طرحی به نام کمک هزینه فرزند یا خانواده شد [ترجمه ترگمان]The جوان خواستار وضع یک طرح به نام کودک یا مستمری خانوادگی شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Administratively permission enactment right is the foundation of administrative systems standardization.
[ترجمه گوگل]حق تصویب مجوز اداری اساس استانداردسازی سیستم های اداری است [ترجمه ترگمان]تصویب حق تصویب مجوز، اساس استانداردسازی سیستم های اجرایی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The enactment of this regulation gives us discretionary power.
[ترجمه گوگل]تصویب این آیین نامه به ما اختیار اختیار می دهد [ترجمه ترگمان]تصویب این مقررات به ما قدرت اختیاری می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Part Three, besides discussing the enactment of 1890 Morrill Act, mostly deals with how functions of land-grant colleges were made to perfect.
[ترجمه گوگل]بخش سوم، علاوه بر بحث در مورد تصویب قانون موریل در سال 1890، بیشتر به چگونگی تکمیل عملکرد کالج های اعطای زمین می پردازد [ترجمه ترگمان]بخش سوم علاوه بر بحث در مورد تصویب قانون ۱۸۹۰ Morrill، بیشتر با نحوه عملکرد دانشکده های کمک به زمین سر و کار دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The slaveholders themselves acknowledge it in the enactment of laws for their government.
[ترجمه گوگل]خود برده داران در وضع قوانین برای حکومت خود به آن اذعان دارند [ترجمه ترگمان]The خودشان آن را در وضع قوانین وضع شده برای دولت خود تصدیق می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The enactment of marine procedure law improves the situation of the attachment of the cargo.
[ترجمه گوگل]تصویب قانون آیین دادرسی دریایی وضعیت الحاق محموله را بهبود می بخشد [ترجمه ترگمان]تصویب قانون آیین دادرسی دریایی وضعیت اتصال کالا را بهبود می بخشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• legislation, decree; representation, performance the enactment of a law is the process in a parliament or legislative assembly by which it is agreed upon and made official; a formal word. the enactment of a play, story, or character is the performance of it by an actor or group of actors; a formal word.
پیشنهاد کاربران
📋 دوستان در زبان انگلیسی یک root word داریم به اسم act 📌 این ریشه، معادل "Do" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به "Do" مربوط هستند. 📂 مثال: 🔘 act: A specific "do" or behavior performed intentionally ... [مشاهده متن کامل]
🔘 action: The process of doing something; an action involves a deliberate "do" to achieve a goal 🔘 active: Engaging in or ready to "do" something; characterized by energetic activity 🔘 activity: A state of being active; something you "do" or engage in 🔘 actor: A person who "does" actions in plays, movies, or television shows 🔘 actress: A female actor who "does" performances in theater or film 🔘 activate: To cause something to "do" its function or become operative 🔘 activation: The process of making something active or enabling it to "do" its function 🔘 activist: A person who takes action or "does" work to bring about social or political change 🔘 deactivate: To stop something from being active or "doing" its function 🔘 enact: To officially "do" something by making it law or regulation 🔘 enactment: The process of "doing" something by passing it into law 🔘 react: To respond or "do" something in response to an action or stimulus 🔘 reaction: A response or "do" in response to a specific act or event 🔘 reactive: Tending to respond or "do" something in response to a stimulus 🔘 overreact: To respond or "do" something excessively in reaction to an act 🔘 interact: To "do" actions that affect or involve another person or thing 🔘 interaction: The process of "doing" actions together or influencing each other 🔘 transaction: An act of buying or selling something; a business "do" involving specific acts 🔘 transact: To carry out a business "do" or deal 🔘 exact: Precise and accurate in every act or "do" detail 🔘 exacting: Making great demands on one's "do, " skill, or resources 🔘 counteract: To "do" something against another action to reduce its effect 🔘 proactive: Taking action to "do" something before problems happen 🔘 inactive: Not taking action or "doing" anything; lacking activity