embossed

/emˈbɒs//ɪmˈbɒs/

معنی: برجسته
معانی دیگر: پوشاندن، اندودن، مزین کردن، پرجلوه ساختن، برجسته کردن

جمله های نمونه

1. an embossed medallion
مدال برجسته کاری شده

2. his name was embossed on the briefcase
نام او به طور برجسته روی کیف نگاشته شده بود.

3. The silver cup is embossed with a design of flowers.
[ترجمه گوگل]لیوان نقره ای با طرح گل نقش بسته است
[ترجمه ترگمان]فنجان نقره ای با طرح گل ها ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The silver vase is embossed with a design of flowers.
[ترجمه گوگل]گلدان نقره با طرح گل نقش بسته است
[ترجمه ترگمان]گلدان نقره با طرح گل ها ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The paper on the walls was pale gold, embossed with swirling leaf designs.
[ترجمه گوگل]کاغذهای روی دیوارها طلایی کم رنگ بود که با طرح های چرخان برگ نقش بسته بود
[ترجمه ترگمان]کاغذ روی دیوارها طلایی بود و روی دیوارها نقش برگ دار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The hotel's name was embossed on the stationery.
[ترجمه گوگل]نام هتل روی لوازم التحریر نقش بسته بود
[ترجمه ترگمان]اسم هتل روی کاغذ نوشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Maybe with a dollar sign embossed near the bottom corner.
[ترجمه گوگل]شاید با علامت دلاری که نزدیک گوشه پایینی آن نقش بسته است
[ترجمه ترگمان]شاید با یک علامت دلار که از ته آن بیرون زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. On a lavishly embossed coffee table before us lies the justification for this grot-pop superpower summit.
[ترجمه گوگل]بر روی یک میز قهوه خوری با شکوه برجسته، توجیه این اجلاس ابرقدرت غوغا پاپ است
[ترجمه ترگمان]در یک میز قهوه بدون اغراق، پیش از ما توجیهی برای این نشست grot - پاپ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. All stylishly embossed with your club's emblem.
[ترجمه گوگل]همه به شیک با نشان باشگاه شما نقش بسته است
[ترجمه ترگمان]All باری که این علامت را نشان می داد، روی آن نوشته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Embossed Anaglypta and Lincrusta wall coverings in 100 historical patterns from Victorian to modern.
[ترجمه گوگل]دیوارپوش های برجسته آناگلیپتا و لینکروستا در 100 الگوی تاریخی از ویکتوریا تا مدرن
[ترجمه ترگمان]پوشش دیوارها و پوشش دیوارها در ۱۰۰ الگوی تاریخی از دوره ویکتوریا تا مدرن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In fact, the embossed, gold-plated tailpiece looks almost subdued in these surroundings.
[ترجمه گوگل]در واقع، قسمت انتهایی برجسته و با روکش طلا در این محیط اطراف تقریباً آرام به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، the با روکش طلا تقریبا در این محیط آرام به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Jack's house was gorgeously embossed.
[ترجمه گوگل]خانه جک به زیبایی نقش بسته بود
[ترجمه ترگمان]خانه جک به طرز خیره کننده ای برجسته و برجسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His headstone is embossed with a 1950s model Chevrolet stock car and his trademark No.
[ترجمه گوگل]سنگ قبر او با یک خودروی شورلت مدل دهه 1950 و علامت تجاری شماره او نقش بسته است
[ترجمه ترگمان]سنگ قبر او با مدل خودروی شورلت مدل ۱۹۵۰ و علامت تجاری شماره No ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. On machine-made paper the watermark is embossed into the sheet whilst it is still wet.
[ترجمه گوگل]روی کاغذ ماشینی، واترمارک در حالی که هنوز خیس است روی ورق حک می شود
[ترجمه ترگمان]در کاغذی که به صورت ماشین ساخته شده است، نشانه روی صفحه نمایش داده می شود، در حالی که هنوز مرطوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

برجسته (صفت)
prime, master, striking, leading, protuberant, distinguished, outstanding, illustrious, dominant, bossed, prominent, eminent, bossy, gibbous, bulging, convex, bunchy, famous, predominant, egregious, noted, dome-shaped, kenspeckle, embossed, knobby, laureate, noticeable, overriding, palmary, stereometric, supereminent, torose

انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to a design or decoration that is raised above the surface
if something such as paper or wood is embossed with a design, the design stands up slightly from the surface.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : emboss
✅️ اسم ( noun ) : embossment
✅️ صفت ( adjective ) : embossed
✅️ قید ( adverb ) : _

بپرس