embankment

/emˈbæŋkmənt//ɪmˈbæŋkmənt/

معنی: پشته، خاک ریزی، دیوار خاکی
معانی دیگر: (معماری و مهندسی) خاکریزی، خاک دیواره، سنگچین، سنگ دیواره، خرپشته، گوره

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a mound or bank of earth or stone formed to support a roadway, serve as a protective barrier, or the like.
مشابه: bank, rampart

- The car slid off the road and onto the embankment.
[ترجمه غلامحسین آرام] اتومبیل از روی جاده به سمت خاکریز سر خورد
|
[ترجمه گوگل] ماشین از جاده خارج شد و روی خاکریز افتاد
[ترجمه ترگمان] اتومبیل از جاده سرازیر شد و به طرف پل رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The high water spilled over the embankments.
[ترجمه گوگل] آب زیاد روی خاکریزها ریخت
[ترجمه ترگمان] آب بلند از پایین سرازیر شده به پایین سرازیر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an embankment of earth and rubble
دیواره ای از خاک و آوار

2. railway embankment
خاکریزی راه آهن

3. they hid behind the embankment
آن سوی پشته پنهان شدند.

4. The embankment was washed out by the storm.
[ترجمه گوگل]خاکریز توسط طوفان شسته شد
[ترجمه ترگمان] اون اسکله توسط طوفان شسته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The bus plunged down the embankment, somersaulted twice and finally landed on its side.
[ترجمه گوگل]اتوبوس از خاکریز به پایین سقوط کرد، دو بار سالتو کرد و در نهایت به سمت خود فرود آمد
[ترجمه ترگمان]اتوبوس از خاکریز پایین آمد و دو بار در کنار آن نشست و بالاخره پیاده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The waves washed over the sea embankment with a loud crashing noise.
[ترجمه گوگل]امواج با صدای کوبنده ای بلند، خاکریز دریا را می شستند
[ترجمه ترگمان]امواج دریا با صدای مهیبی از خاکریز دریا سرازیر شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I stop too; climb the natural embankment and look over the homeward stretch down to the pueblo.
[ترجمه گوگل]من هم می ایستم؛ از خاکریز طبیعی بالا بروید و به سمت خانه به سمت پایین تا پوبلو نگاه کنید
[ترجمه ترگمان]من هم می ایستم، از خاکریز طبیعی بالا می روم و به سوی دهکده نگاه می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His embankment across the Glaslyn estuary was completed in 1811 amidst much rejoicing and ox-roasting, only to collapse the following year.
[ترجمه گوگل]خاکریز او در سراسر خور گلاسلین در سال 1811 در میان شادی و سرخوشی بسیار کامل شد، اما در سال بعد فرو ریخت
[ترجمه ترگمان]در آنجا، در سال ۱۸۱۱ در میان شادمانی و کباب کردن گاو و کباب کردن گاو، خاکریزی کامل به پایان رسید، و تنها در سال بعد ویران شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They climbed a steep embankment.
[ترجمه گوگل]از یک خاکریز شیب دار بالا رفتند
[ترجمه ترگمان]از یک سراشیبی تند بالا رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Playing on the railway embankment was well beyond that tolerance.
[ترجمه گوگل]بازی در خاکریز راه آهن بسیار فراتر از این تحمل بود
[ترجمه ترگمان]بازی کردن در خاکریز خط آهن، فراتر از تحمل آن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The train left the track and plunged down the embankment.
[ترجمه گوگل]قطار از ریل خارج شد و از خاکریز به پایین افتاد
[ترجمه ترگمان]قطار جاده را ترک کرد و از خاکریز پایین رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The bus came off the road and plunged down an embankment.
[ترجمه گوگل]اتوبوس از جاده خارج شد و از یک خاکریز به پایین سقوط کرد
[ترجمه ترگمان]اتوبوس از جاده خارج شد و از خاکریز پایین رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Willie fought back the urge to leave, to scramble back up the embankment and join his mates as if nothing had happened.
[ترجمه گوگل]ویلی با اصرار برای ترک مبارزه کرد تا از خاکریز بالا برود و به دوستانش بپیوندد انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است
[ترجمه ترگمان]و یلی در حالی که می خواست از خاکریز بالا برود، از خاکریز بالا رفت و به رفقایش ملحق شد، گویی هیچ اتفاقی نیفتاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پشته (اسم)
stack, heap, hill, eminence, mound, barrow, embankment, hillock, knap, rick, toft, hummock, monticule

خاک ریزی (اسم)
embankment, earthwork

دیوار خاکی (اسم)
embankment

تخصصی

[عمران و معماری] خاکریز - پشته - خاکریزی - آکند - دیواره
[زمین شناسی] خاکریزی، پشته، خاکریز
[آب و خاک] سد خاکی، خاکریز، پشته خاکی

انگلیسی به انگلیسی

• dike, raised mound of earth, earthwork, rampart (for defense, protection, holding back water, etc.)
an embankment is a thick wall or mound of earth that is built to carry a railway or road over an area of low ground, or to prevent water from a river from flooding the area.

پیشنهاد کاربران

Embankment : خاکریز . . .
Embankment Dam : سد خاکی . . .
جاده ساحلی
۱. خاکریز. پشته ۲. دیواره
مثال:
The car slid off the road and onto the embankment.
ماشین از روی جاده به سوی خاکریز سر خورد.
embankment ( حمل‏ونقل درون شهری - جاده ای )
واژه مصوب: خاکریز 2
تعریف: قشری از خاک یا خاک شن‏دار که بین بستر و زیراساس ریخته می‏شود
کنار جاده
خاک ریزی برای مهار سیل
سیل بند
دیوار حفاظتی

بپرس