embalm

/emˈbɑːm//ɪmˈbɑːm/

معنی: مومیایی کردن، حنوط کردن، با عطر و روغن تدهین کردن
معانی دیگر: (برای جلوگیری از فساد سریع امعا و احشای مرده را درآوردن و جسد را در مواد شیمیایی خواباندن) مومیایی کردن، در خاطر حفظ کردن، از یاد نبردن، به دست فراموشی نسپردن، معطر کردن، خوشبو کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: embalms, embalming, embalmed
مشتقات: embalmer (n.), embalmment (n.)
(1) تعریف: to treat (a corpse) with preservatives before burial.

- The body of the Pharaoh would be embalmed by the priests.
[ترجمه حبیب بهبهانی] بدن بی جان فرعون توسط کاهنان مومیائی شده بود .
|
[ترجمه گوگل] جسد فرعون توسط کاهنان مومیایی می شد
[ترجمه ترگمان] جسد فرعون توسط کشیش ها embalmed می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The undertaker will embalm the body immediately.
[ترجمه حبیب بهبهانی] مرده شور جسد را در اسرع وقت مومیایی ( معطر وآماده دفن ) خواهد کرد.
|
[ترجمه گوگل] متعهد بلافاصله جسد را مومیایی می کند
[ترجمه ترگمان] تابوت ساز فورا جنازه رو مومیایی می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to preserve in memory.

(3) تعریف: to give a balmy fragrance to.

- Roses embalmed the summer breeze.
[ترجمه حبیب بهبهانی] عطر گلهای رز ، در دل نسیم تابستانی به مشام می رسید.
|
[ترجمه Saeid.T] عطر گل های رز معطر کرد نسیم تابستان را. اگه بخوایم بگیم نسیم تابستانی باید a summer breeze باشه.
|
[ترجمه گوگل] گل سرخ نسیم تابستان را مومیایی کرد
[ترجمه ترگمان] گل های رز ماری، نسیم تابستان را معطر می ساختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. egyptians used to embalm the corpses of their dear ones
مصری ها لاشه ی عزیزان خود را مومیایی می کردند.

2. once again the spring will embalm the woods and fields
بار دیگر بهار جنگل و دشت ها را خوشبو خواهد کرد.

3. In books, are embalmed the greatest thoughts of all ages.
[ترجمه حبیب بهبهانی] تفکرات بدیع جامانده از تماعی اعصار ، اندرونی کتب را عطرباران می سازند.
|
[ترجمه گوگل]در کتاب ها، بزرگترین افکار در تمام اعصار مومیایی شده است
[ترجمه ترگمان]در کتاب ها بزرگ ترین افکار در تمام سنین باقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His deeds are embalmed in the hearts of the people.
[ترجمه حبیب بهبهانی] بازخورد افعال وی ، در میان قلوب ملت حک شده است .
|
[ترجمه گوگل]اعمال او در دل مردم مومیایی شده است
[ترجمه ترگمان]اعمال او در قلب مردم مومیایی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The corpse was preserved from decay by embalming.
[ترجمه حبیب بهبهانی] آنچه مانع ازبین رفتن لاشه اجساددرطول دهه های متمادی میشده ، عمل مومیائی کردن متوفیان بوده است. .
|
[ترجمه گوگل]جسد با مومیایی کردن از پوسیدگی حفظ شد
[ترجمه ترگمان]جسد جسد رو از مرگ مومیایی کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The Egyptians used to embalm the bodies of their deadkings and queens.
[ترجمه حبیب بهبهانی] مویائی ساختن اجساد بی جان شاهان و ملکه ها ، درمیان مصریان باستان ، بعنوان سنت رواج داشته است.
|
[ترجمه گوگل]مصریان اجساد مردگان و ملکه های خود را مومیایی می کردند
[ترجمه ترگمان]مصری ها از مومیایی کردن اجساد of و ملکه های خود استفاده می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Now they are being embalmed - dutifully and reverentially, as befits faithful but defunct servitors of mankind.
[ترجمه گوگل]اکنون آنها را مومیایی می کنند - با تکریم و احترام، همانطور که شایسته خدمتکاران وفادار اما از بین رفته بشریت است
[ترجمه ترگمان]اکنون آن ها با وظیفه شناسی و reverentially، چنانکه شایسته خادم وفادار اما از کار رفته بشر است، تدهین می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His body was embalmed.
[ترجمه گوگل]بدنش مومیایی شد
[ترجمه ترگمان]بدنش مومیایی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Embalming is a sanitary, cosmetic, and preservative process through which the body is prepared for interment.
[ترجمه گوگل]مومیایی کردن یک فرآیند بهداشتی، آرایشی و نگهدارنده است که از طریق آن بدن برای دفن آماده می شود
[ترجمه ترگمان]embalming یک فرآیند بهداشتی، آرایشی و نگهدارنده است که بدن برای دفن بر روی آن آماده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Roses embalmed the air.
[ترجمه گوگل]گل سرخ هوا را مومیایی کرد
[ترجمه ترگمان]گل های رز، هوا را معطر می ساختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It was not included in the main embalming course.
[ترجمه گوگل]در دوره اصلی مومیایی کردن گنجانده نشد
[ترجمه ترگمان]این مکان در مسیر اصلی embalming قرار نگرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The tutor was, who embalmed 500 cases per year and also ran a hairdressing business.
[ترجمه گوگل]معلم خصوصی بود که سالانه 500 کیس مومیایی می کرد و همچنین یک تجارت آرایشگری را اداره می کرد
[ترجمه ترگمان]معلم خصوصی بود که در هر سال ۵۰۰ مورد embalmed کرد و همچنین یک کار hairdressing انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He looked as if he were embalmed.
[ترجمه گوگل]انگار مومیایی شده بود
[ترجمه ترگمان]طوری به نظر می رسید که انگار مومیایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Cats, we embalm at Bubastis.
[ترجمه گوگل]گربه ها، ما در Bubastis مومیایی می کنیم
[ترجمه ترگمان]گربه ها، ما تو \"Bubastis\" می خوابیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The Egyptians used to embalm the bodies of their dead kings.
[ترجمه گوگل]مصریان اجساد پادشاهان مرده خود را مومیایی می کردند
[ترجمه ترگمان]مصریان از مومیایی کردن اجساد پادشاهان مرده خود استفاده می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مومیایی کردن (فعل)
balm, balsam, embalm, mummify

حنوط کردن (فعل)
embalm

با عطر و روغن تدهین کردن (فعل)
embalm

انگلیسی به انگلیسی

• mummify, preserve; perpetuate, immortalize
when a dead person is embalmed, their body is preserved using special substances.

پیشنهاد کاربران

to use chemicals to prevent a dead body from decaying
استفاده کردن از مواد شیمیایی برای جلوگیری از پوسیدگی بدن مرده
مومیایی کردن
His body was embalmed and a memorial service was held on board on the 13th.
Embalming was a separate charge and was an extra �25 or in some cases �40.
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/embalm

بپرس