emancipation

/əˌmænsəˈpeɪʃn̩//ɪˌmænsɪˈpeɪʃn̩/

معنی: رها سازی، رهایی، تخلیص، رستگاری، ازادی
معانی دیگر: ازادی، رهایی، رستگاری، رهاسازی، تخلیص

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of freeing from some constraint or confinement.
مشابه: release

(2) تعریف: the state or fact of being so freed.
مشابه: liberty

جمله های نمونه

1. The world identifies Lincoln with emancipation.
[ترجمه مصطفی امیرجانی] دنیا لینکلن را با اعطاء آزادی به بردگان می شناسد.
|
[ترجمه گوگل]دنیا لینکلن را با رهایی می شناسد
[ترجمه ترگمان]جهان لینکلن را با آزادی شناسایی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The starting point for emancipation was the freeing of children of slaves born after a certain date.
[ترجمه مصطفی امیرجانی] نقطه شروع آزادی برده، آزادی فرزندان بردگانی بود که بعد از تاریخ مشخص به دنیا آمده بودند
|
[ترجمه گوگل]نقطه شروع رهایی، آزادی فرزندان بردگانی بود که پس از تاریخ معینی به دنیا آمده بودند
[ترجمه ترگمان]نقطه شروع آزادی، آزادی کودکان of بود که پس از یک تاریخ معین به دنیا آمده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The Emancipation Proclamation abolished slavery in the United States.
[ترجمه گوگل]اعلامیه آزادی برده داری را در ایالات متحده لغو کرد
[ترجمه ترگمان]اعلامیه آزادی بردگان در آمریکا برده داری را منسوخ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She showed her emancipation by piloting an aircraft.
[ترجمه گوگل]او با خلبانی یک هواپیما رهایی خود را نشان داد
[ترجمه ترگمان]او آزادی خود را با خلبانی با هواپیما نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. At that time, complete emancipation of women had not worked out in actual practice.
[ترجمه مصطفی امیرجانی] در آن زمان آزادی کامل زنان در فعالیت واقعی حل نشده بود.
|
[ترجمه گوگل]در آن زمان، رهایی کامل زنان در عمل عملی نشده بود
[ترجمه ترگمان]در آن زمان، آزادی کامل زنان در عمل واقعی عملی نشده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They rejoiced over their own emancipation.
[ترجمه گوگل]آنها از رهایی خود خوشحال شدند
[ترجمه ترگمان]از آزادی خود لذت بردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The consequences of the emancipation were to be even more remarkable than the political process from which the statutes emerged.
[ترجمه گوگل]عواقب رهایی حتی قابل توجه تر از روند سیاسی بود که قوانین از آن بیرون آمدند
[ترجمه ترگمان]پیامدهای رهایی از آن، حتی مهم تر از فرآیند سیاسی بود که در آن قوانین پدید آمدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. By the end of the emancipation process, the authorities lacked the wherewithal to pay for the transference of land.
[ترجمه گوگل]در پایان فرآیند رهایی، مقامات فاقد امکانات لازم برای پرداخت هزینه انتقال زمین بودند
[ترجمه ترگمان]در پایان روند آزادی، مقامات فاقد منابع مالی لازم برای انتقال زمین بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His advocacy of Catholic emancipation courted defeat in 180
[ترجمه گوگل]طرفداری او از آزادی کاتولیک ها در سال 180 شکست خورد
[ترجمه ترگمان]طرفداری او از آزادی مذهب کاتولیک در ۱۸۰ روز شکست خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The period of emancipation, the flowering of literary tradition, the Holocaust.
[ترجمه گوگل]دوره رهایی، شکوفایی سنت ادبی، هولوکاست
[ترجمه ترگمان]دوره آزادی، شکفتگی سنت ادبی، هولوکاست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The preliminary draft of the Emancipation Proclamation was only part of the trouble.
[ترجمه گوگل]پیش نویس اولیه اعلامیه رهایی تنها بخشی از مشکل بود
[ترجمه ترگمان]پیش نویس اولیه اعلامیه آزادی تنها بخشی از مشکل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There was one significant qualification; emancipation was the ultimate objective.
[ترجمه گوگل]یک صلاحیت مهم وجود داشت رهایی هدف نهایی بود
[ترجمه ترگمان]یک صلاحیت مهم وجود داشت؛ آزادی هدف نهایی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The resounding cry of emancipation from the tyranny of imitation was echoed well into the twentieth century.
[ترجمه گوگل]فریاد طنین انداز رهایی از استبداد تقلید به خوبی در قرن بیستم منعکس شد
[ترجمه ترگمان]فریاد resounding رهایی از ستمگری تقلید در قرن بیستم نیز تکرار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Tsar's support for emancipation must be understood within the broader context of the State's role in a serf-based society.
[ترجمه گوگل]حمایت تزار از رهایی باید در چارچوب وسیع‌تر نقش دولت در جامعه‌ای مبتنی بر رعیت درک شود
[ترجمه ترگمان]حمایت تزار از آزادی باید در چارچوب وسیع تر نقش دولت در یک جامعه برده شده درک شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Not for him the emancipation and the exultation and the divinity of creative work!
[ترجمه گوگل]نه برای او رهایی و شادی و الوهیت کار خلاق!
[ترجمه ترگمان]آزادی و خوشحالی و الوهیت کاره ای خلاق را به خاطر او نه!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رها سازی (اسم)
abandon, triggering, emancipation, abandonment, dereliction, quit

رهایی (اسم)
release, emancipation, escape, acquittance, quietus, liberation, salvation, delivery, deliverance, rescue, riddance, extrication, escapement, go-by

تخلیص (اسم)
emancipation, activation, purification

رستگاری (اسم)
emancipation, salvation, deliverance, redemption

ازادی (اسم)
release, emancipation, immunity, option, liberty, toleration, relief, freedom, independence, freeness, manumission

تخصصی

[حقوق] رفع حجر، احراز اهلیت قانونی، ترک ولایت (صغیر)

انگلیسی به انگلیسی

• liberation, freeing, release, deliverance from bondage

پیشنهاد کاربران

رونمایی
The emancipation of soccer as a game happened at the occasion of its institutionalization through The Football Association, in 1863, in England.
رونمایی ازفوتبال به عنوان یک بازی به مناسبت نهادینه شدن آن از طریق اتحادیه فوتبال در سال 1863 در انگلستان اتفاق افتاد.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : emancipate
✅️ اسم ( noun ) : emancipation
✅️ صفت ( adjective ) : emancipated
✅️ قید ( adverb ) : _
the fact or process of being set free from legal, social, or political restrictions; liberation
رهاسازی، آزاد سازی یا تخلیص ( به انگلیسی: Emancipation ) به هرگونه تلاش برای دستیابی به حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، مدنی و سیاسی یا برابری گفته می شود که غالباً توسط گروهی از افراد به کار گرفته می شود که به طور خاصی از حق رای برخوردار نیستند.
...
[مشاهده متن کامل]

women's/female emancipation
emancipation from slavery

رهایی بخشی
آزادسازی ( بردگان )

بپرس