elegance

/ˈeləɡəns//ˈelɪɡəns/

معنی: ظرافت، خوش اندامی، زیبایی، وقار، لطافت، ریزه کاری
معانی دیگر: قشنگی، برازندگی، دلپسندی، ملاحت، آراستگی (elegancy هم می گویند)، سلیقه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: elegancy (n.)
(1) تعریف: the quality of refinement, taste, and grace, esp. when combined with richness of decoration or design.
مترادف: exquisiteness, fineness, polish, sophistication, style
متضاد: inelegance
مشابه: beauty, cultivation, culture, delicacy, gentility, grace, refinement, taste

- The charming old hotel is known for its elegance and is a favorite for wedding banquets.
[ترجمه گوگل] این هتل قدیمی جذاب به دلیل ظرافت خود شناخته شده است و برای ضیافت های عروسی مورد علاقه است
[ترجمه ترگمان] این هتل زیبا به خاطر شیک آن مشهور است و برای مهمانی های عروسی مورد علاقه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the quality of precision and cleverness of design.
مشابه: balance, proportion, symmetry

(3) تعریف: something that has such a quality.
متضاد: inelegance
مشابه: Atticism, finery, refinement

جمله های نمونه

1. her dance combined speed and elegance
رقص او سرعت و زیبایی را در هم آمیخته بود.

2. The mansion had an atmosphere of genteel elegance and decay.
[ترجمه گوگل]عمارت فضایی از ظرافت و پوسیدگی ملایم داشت
[ترجمه ترگمان]در این خانه، ساختمان، فضای زیادی از شکوه و پوسیدگی و پوسیدگی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. John has never been known for his sartorial elegance.
[ترجمه گوگل]جان هرگز به ظرافت و ظرافت طنزآمیزش معروف نبوده است
[ترجمه ترگمان]جان هرگز به خاطر لباس ساده his شناخته نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The room had the elegance of a bygone era.
[ترجمه گوگل]اتاق ظرافت دوران گذشته را داشت
[ترجمه ترگمان]این اتاق ظرافت یک دوره گذشته را داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She looked the epitome of elegance.
[ترجمه گوگل]او مظهر ظرافت به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]او خلاصه ای از ظرافت و ظرافت به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Joanna has natural grace and elegance.
[ترجمه Aj] جوآنا از وقار و ظرافت طبیعی برخوردار است.
|
[ترجمه گوگل]جوانا دارای ظرافت و ظرافت طبیعی است
[ترجمه ترگمان]جوانا ظرافت و ظرافت طبیعی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The ornamental ironwork lends a touch of elegance to the house.
[ترجمه Aj] آهن آلات زینتی زیبایی قابل لمسی به خانه می بخشند.
|
[ترجمه گوگل]آهن آلات زینتی ظرافتی را به خانه می بخشد
[ترجمه ترگمان]The آراسته به elegance در خانه lends
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The buildings reflect the elegance of a bygone era.
[ترجمه Aj] ساختمان ها ( اشاره به ساختمان های یک منطقه خاص ) ظرافت و زیبایی دوران گذشته را بازتاب می کنند.
|
[ترجمه گوگل]ساختمان ها نشان دهنده ظرافت دوران گذشته است
[ترجمه ترگمان]این ساختمان ها منعکس کننده شکوه یک دوران گذشته هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The name Chanel became a byword for elegance.
[ترجمه گوگل]نام شانل به عنوان واژه ای برای ظرافت تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]اسم شنل \"Chanel\" (Chanel)به معنای \"byword\" (byword)به معنای \"byword\" (byword)بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Such is the elegance of this typeface that it is still a favourite of designers.
[ترجمه گوگل]ظرافت این فونت به حدی است که هنوز مورد علاقه طراحان است
[ترجمه ترگمان]این سبک، ظرافت این سبک را دارد که هنوز هم مورد علاقه طراحان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Paris has always been synonymous with elegance,(Sentence dictionary) luxury and style.
[ترجمه گوگل]پاریس همیشه مترادف با ظرافت، (فرهنگ جملات) تجمل و سبک بوده است
[ترجمه ترگمان]پاریس همیشه مترادف با شکوه، سبک و سبک (حکم جمله)بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Beneath his refined manners and superficial elegance lay something treacherous.
[ترجمه گوگل]در زیر آداب و رسوم و ظرافت ظاهری او چیزی خائنانه نهفته بود
[ترجمه ترگمان]در زیر آداب و رسوم ظاهری و ظرافت ظاهری، چیزی خطرناک وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He is admired for the elegance of his writing.
[ترجمه گوگل]او به دلیل ظرافت نوشته هایش تحسین شده است
[ترجمه ترگمان]به خاطر the که دارد تحسین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She was the personification of elegance.
[ترجمه گوگل]او مظهر ظرافت بود
[ترجمه ترگمان]او مظهر آراستگی و آراستگی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. lack of elegance as a consequence of pomposity.
[ترجمه گوگل]فقدان ظرافت به عنوان یک نتیجه از ظرافت
[ترجمه ترگمان]lack به اندازه یک consequence جلوه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ظرافت (اسم)
agility, adroitness, delicacy, elegance, grace, airiness, daintiness, concinnity, jocularity, gumption, jocosity, quick-wittedness, wittiness

خوش اندامی (اسم)
elegance, grace, airiness, gracefulness, daintiness, eurhythmy, pulchritude

زیبایی (اسم)
elegance, grace, beauty, seeming, glee, pulchritude, sheen, concinnity

وقار (اسم)
gravity, elegance, dignity, solemnity, poise, serenity, solemnization

لطافت (اسم)
subtlety, elegance, tenuity, rosewater

ریزه کاری (اسم)
elegance, intricacy, fallal

تخصصی

[نساجی] ظرافت - لطافت - زیبایی

انگلیسی به انگلیسی

• grandeur, luxury; gracefulness; tastefulness, refined quality
if a person or thing has elegance, it has a pleasing and graceful appearance, manner, or style.

پیشنهاد کاربران

( برای ورزشکاران ) مهارت ، تسلط
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : elegance
✅️ صفت ( adjective ) : elegant
✅️ قید ( adverb ) : elegantly
براز، ظرافت، لطافت، زیبایی، وقار، ریزه کارى، سلیقه

لطافت ظرافت زیبایی
لطافت ظرافت

بپرس