معنی: تساوی گرای، طرفدار تساوی انسانمعانی دیگر: (این باور: همه ی مردم باید از حقوق سیاسی و اجتماعی و اقتصادی مساوی برخوردار باشند) مساوات طلب، برابرگرای، equalitarian طرفدار تساوی انسان
• : تعریف: of, pertaining to, based on, or characterized by belief in the principle of equal rights for everyone.
- The experimental school was run on egalitarian principles.
[ترجمه گوگل] مدرسه تجربی بر اساس اصول برابری طلبانه اداره می شد [ترجمه ترگمان] این مکتب تجربی بر روی اصول تساوی طلبانه اجرا می شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )مشتقات: egalitarianism (n.)
• : تعریف: one who adheres to the doctrine of equal rights for everyone.
جمله های نمونه
1. The party's principles are basically egalitarian.
[ترجمه گوگل]اصول حزب اساساً برابری طلبانه است [ترجمه ترگمان]اصول حزب اساسا برابر تساوی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. I still believe in the notion of an egalitarian society.
[ترجمه گوگل]من هنوز به مفهوم جامعه برابری طلب اعتقاد دارم [ترجمه ترگمان]من هنوز به مفهوم جامعه egalitarian اعتقاد دارم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. People have long dreamt of an egalitarian society.
[ترجمه گوگل]مردم مدتهاست رویای یک جامعه برابری طلب را در سر می پرورانند [ترجمه ترگمان]مردم مدت ها رویای جامعه egalitarian را در سر دارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. As in egalitarian feminist psychology, white, middle-class, middle-aged, heterosexual women are the main subjects of woman-centred psychology.
[ترجمه گوگل]همانطور که در روانشناسی فمینیستی برابری طلب، زنان سفیدپوست، طبقه متوسط، میانسال و دگرجنسگرا موضوعات اصلی روانشناسی زن محور هستند [ترجمه ترگمان]همانند روان شناسی طرفدار حقوق زنان، زنان سفیدپوست، متوسط، متوسط، زنان بین سنین، موضوعات اصلی روان شناسی زنان محور هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. It was egalitarian and free from the weakening and divisive influence of the Roman world and of urban society.
[ترجمه گوگل]برابری طلب بود و از نفوذ تضعیف کننده و تفرقه انگیز جهان روم و جامعه شهری رها بود [ترجمه ترگمان]آن تساوی تساوی گرایانه بود و از نفوذ weakening و divisive جامعه روم و جامعه شهری محروم بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Egalitarian feminist psychology tends to neglect gender issues that do not relate to traditional psychological interest.
[ترجمه زینب سرآمد] روانشناسی طرفدار حقوق زنان مساوات طلب تمایل به نادیده گرفتن موضوعات جنسیتی است که مربوط به علاقه روانشناسی سنتی نمی شود.
|
[ترجمه گوگل]روانشناسی فمینیستی برابریخواه تمایل دارد از مسائل جنسیتی که به علایق روانشناختی سنتی مربوط نمیشود، غفلت کند [ترجمه ترگمان]روانشناسی فمینیستی Egalitarian گرایش به نادیده گرفتن مسایل جنسیتی دارد که مربوط به منافع روان شناختی سنتی نیستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Egalitarian feminist psychologists draw on both feminist and psychological criticisms of gender imbalance among psychologists.
[ترجمه گوگل]روانشناسان فمینیست برابری طلب از انتقادات فمینیستی و روانشناختی از عدم تعادل جنسیتی در میان روانشناسان استفاده می کنند [ترجمه ترگمان]روان شناسان Egalitarian فمینیسم هم از انتقادات فمینیستی و هم روانشناسی ناشی از عدم تعادل جنسیتی در میان روانشناسان استفاده می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The differences between it, and traditional and egalitarian feminist approaches, are not as big as they look.
[ترجمه گوگل]تفاوت بین آن و رویکردهای سنتی و برابری طلبانه فمینیستی، آنقدر که به نظر می رسد بزرگ نیست [ترجمه ترگمان]تفاوت بین این دو، و رویکردهای فمینیستی سنتی و egalitarian، آنقدرها هم که به نظر می رسند، بزرگ نیستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Although the relationship is by no means an egalitarian one, it has become more harmonious and more easy-going.
[ترجمه گوگل]اگرچه این رابطه به هیچ وجه یک رابطه برابری طلبانه نیست، اما هماهنگ تر و راحت تر شده است [ترجمه ترگمان]اگر چه این رابطه به هیچ وجه طرفدار تساوی گرایی نیست، اما به طور هماهنگ و راحت تر پیش می رود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Such a climate increases the likelihood that egalitarian feminist psychology will be incorporated into the traditional discipline.
[ترجمه گوگل]چنین فضایی این احتمال را افزایش می دهد که روانشناسی فمینیستی برابری طلبانه در رشته سنتی گنجانده شود [ترجمه ترگمان]چنین فضایی این احتمال را افزایش می دهد که روانشناسی اجتماعی طرفدار مساوات در نظم سنتی گنجانده شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Normative theories tend to be fairly egalitarian, whereas positive theories are generally more pessimistic about redistributive prospects.
[ترجمه گوگل]نظریههای هنجاری نسبتاً برابریخواهانه هستند، در حالی که نظریههای مثبت عموماً نسبت به چشماندازهای توزیع مجدد بدبینانهتر هستند [ترجمه ترگمان]نظریه های هنجاری اغلب طرفدار egalitarian هستند، در حالی که نظریه های مثبت به طور کلی نسبت به دورنمای توزیع مجدد بدبین هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. What happens in a modern, relatively egalitarian society?
[ترجمه گوگل]در یک جامعه مدرن و نسبتاً برابری طلب چه اتفاقی می افتد؟ [ترجمه ترگمان]در یک جامعه مدرن و نسبتا egalitarian چه اتفاقی می افتد؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Egalitarian feminist psychologists often revise psychological methods, but they reject the possibility that feminist psychology needs a specifically woman-centred method.
[ترجمه گوگل]روانشناسان فمینیست برابری طلب اغلب روش های روانشناختی را مورد بازنگری قرار می دهند، اما این احتمال را که روانشناسی فمینیستی به یک روش خاص زن محور نیاز دارد را رد می کنند [ترجمه ترگمان]روان شناسان feminist اغلب روش های روانشناختی را مورد بازبینی قرار می دهند، اما این احتمال را رد می کنند که روانشناسی فمینیستی به یک روش خاص زنان محور نیاز دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Clearly the egalitarian society remains a dream.
[ترجمه گوگل]واضح است که جامعه برابری طلب یک رویا باقی می ماند [ترجمه ترگمان]واضح است که جامعه تساوی گرا، یک رویا باقی می ماند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
تساوی گرای (اسم)
egalitarian
طرفدار تساوی انسان (اسم)
egalitarian
انگلیسی به انگلیسی
• advocate of equal rights pertaining to equal rights in an egalitarian system or society, all people are equal and have the same rights.
پیشنهاد کاربران
✨ از مجموعه لغات GRE ✨ ✍ توضیح: Based on the belief in human equality, especially in political, social, or economic matters ⚖️ 🔍 مترادف: Equal ✅ مثال: The organization advocates for egalitarian principles, ensuring that everyone has equal access to resources and opportunities.
طرفدار یا هواخواه تساوی حقوق
Equalitarian
:Meaning advocate of equal rights . e. g In recent years, there has been growing interest in the relationship between equality and personal achievement. Some people believe that individuals can achieve more in egalitarian societies. Others believe that high levels of personal achievement are possible only if individuals are free to succeed or fail according to ... [مشاهده متن کامل]
. their individual merits
برابری خواه
" برابری گرا "برابری خواهی" مزدگ گرا" " کمونیست"
صفت است: برابریخواه، مساوات طلب، تساوی طلب، تساوی طلبانه از دوستان عزیز تقاضا دارم صفت رو به اسم ترجمه نکنند باعث گمراهی دیگران خواهد شد