معنی: صورت، پیکر، تمثال، پیکرکمعانی دیگر: (نقش برجسته و یا مجسمه به ویژه خوابیده روی سنگ قبر) تندیس، پیکره، گورتندیس، (عروسک پارچه ای که به شکل شخص مورد اعتراض درست می کنند و می سوزانند یا مورد تحقیر قرار می دهند) آدمک، هم تندیس، تمثال تهیه کردن
• (1)تعریف: a likeness of a person, usu. sculpted, as on a tomb. • مشابه: figure, figurine, icon, image, likeness, representation, sculpture, statue
- In the chapel, we viewed a marble effigy of the queen with her hands folded in prayer.
[ترجمه گوگل] در نمازخانه، ما یک مجسمه مرمری از ملکه را با دستانش در نماز مشاهده کردیم [ترجمه ترگمان] در پرستشگاه، ما تمثال مرمرین ملکه را با دو دست خود به دعا نگاه کردیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: a constructed figure that represents a hated or despised person and that is often burned or hanged to express public condemnation of the person. • مشابه: dummy, figure, likeness, replica, representation, straw man
- The enraged citizens hung an effigy of the mayor and set it on fire.
[ترجمه جواد] شهروندان خشمگین، تمثال شهردار را آویزان کرده و به آتش کشیدن
|
[ترجمه گوگل] شهروندان خشمگین مجسمه شهردار را آویزان کردند و آن را به آتش کشیدند [ترجمه ترگمان] شهروندان خشمگین، تمثال شهردار را آویزان کردند و آتش را روشن کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. burn (or hang) in effigy
هم تندیس کسی را سوزاندن (یا به دار زدن)
2. The president was burnt in effigy.
[ترجمه Zahrahf] تصویر رئیس جمهور به آتش کشیده شد
|
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور را به شکل پیکر سوزاندند [ترجمه ترگمان]رئیس جمهور تندیس را آتش زد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The demonstrators burned a crude effigy of the president.
[ترجمه گوگل]تظاهرکنندگان مجسمه خام رئیس جمهور را سوزاندند [ترجمه ترگمان]تظاهر کنندگان مجسمه خام رئیس جمهور را سوزاندند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The king was burned in effigy by the angry mob.
[ترجمه گوگل]شاه توسط مردم خشمگین به شکل مجسمه سوزانده شد [ترجمه ترگمان]پادشاه در مقابل جمعیت عصبانی، تمثال حضرت مریم را آتش زده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Candidates who wanted enclosure were burned in effigy, their supporters wheeled about in muck-carts in the robust eighteenth-century fashion.
[ترجمه گوگل]کاندیداهایی که میخواستند محفظه شوند، به شکل مجسمه سوزانده میشدند، حامیان آنها در چرخ دستیهای کثیف به شکل قوی قرن هجدهم میچرخیدند [ترجمه ترگمان]داوطلبان که می خواستند محوطه محصور را آتش بزنند، به آتش کشیده شدند، و حامیان آن ها از کثافت با گاری در سبک قرن هجدهم قوی حرکت کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Protesters unveiled an effigy of the mayor.
[ترجمه گوگل]معترضان از مجسمه شهردار رونمایی کردند [ترجمه ترگمان]معترضان از نقش شهردار پرده برداری کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He gave me a toy coffin with an effigy of my mom inside it.
[ترجمه گوگل]او یک تابوت اسباببازی به من داد که مجسمهای از مادرم داخل آن بود [ترجمه ترگمان]اون یه تابوت اسباب بازی با یه مجسمه از مامانم بهم داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Effigy of the Seven-headed Cobra in a Hindu temple.
[ترجمه گوگل]مجسمه کبرای هفت سر در معبد هندو [ترجمه ترگمان]effigy of Seven در معبد هندوها [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. I could not even bayonet an effigy of Kaiser Bill convincingly.
[ترجمه گوگل]من حتی نمیتوانستم مجسمه قیصر بیل را به طرز قانعکنندهای سرنیزه کنم [ترجمه ترگمان]من حتی یک تمثال قیصر قیصر را باور نمی کردم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. An effigy of Mr MacSharry was burned by protesting farmers in Strasbourg last week in a violent protest against the deal.
[ترجمه گوگل]مجسمه آقای مک شری توسط کشاورزان معترض در استراسبورگ هفته گذشته در اعتراضی خشونت آمیز علیه این قرارداد سوزانده شد [ترجمه ترگمان]هفته گذشته، تمثال آقای MacSharry در اعتراض به این معامله، توسط کشاورزان معترض در استراسبورگ به آتش کشیده شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The deposed dictator was burned in effigy by the crowd.
[ترجمه گوگل]دیکتاتور مخلوع توسط جمعیت به شکل مجسمه سوزانده شد [ترجمه ترگمان]دیکتاتور خلع شده توسط جمعیت به آتش کشیده شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. A wooden effigy of a Native American holding a cluster of cigars, formerly used as the emblem of a tobacconist.
[ترجمه گوگل]تمثال چوبی یک بومی آمریکایی که دستهای از سیگار برگ در دست دارد، که قبلاً بهعنوان نشان یک دخانیات استفاده میشد [ترجمه ترگمان]تمثال چوبی یک آمریکایی بومی که یک خوشه سیگار را در دست دارد قبلا به عنوان نماد یک tobacconist استفاده می شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. On board, they tarred and feathered an effigy of the President.
[ترجمه گوگل]در کشتی، آنها مجسمه رئیس جمهور را قیر انداختند و پر کردند [ترجمه ترگمان]سوار کشتی شدند و تمثال رئیس جمهور را پر کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. British an effigy of Guy Fawkes that is burned on a bonfire on Guy Fawkes Day.
[ترجمه گوگل]یک مجسمه بریتانیایی از گای فاکس که در روز گای فاکس روی آتش سوزانده می شود [ترجمه ترگمان]مجسمه جن و پری Fawkes که توی آتیش سوزی Guy آتیش گرفته بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• representation of a person, sculpted likeness (as on a monument) an effigy is a roughly made figure that represents someone you strongly dislike; a formal word. an effigy is also a statue or carving of a famous person; a formal word.
پیشنهاد کاربران
✨ از مجموعه لغات GRE ✨ ✍ توضیح: A representation of someone, often to mock or protest 🎭 🔍 مترادف: Dummy ✅ مثال: Protesters burned an effigy of the political leader
execution by effigy: اعدام نمادین. در قرن هجدهم در فرانسه در موارد ی که جنا یتکار از عدالت فرار کرده بود، مجسمه ای از او میساختند و او را به صورت نماد ین به آتش میکشاندند تا بلکه اینگونه کمی از عصبانیت عمومی بکاهند. معمولاً مجسمه های چو بی را به آتش میکشیدند در حالی که چهره ی نقاشی شده ی متهم، رو ی آن چسبیده بود . ... [مشاهده متن کامل]
برگرفته از کتاب 120 روز در سدوم اثر مارکی دوساد ترجمه آقای علی طباخیان
effigy ( باستانشناسی ) واژه مصوب: گورپیکره تعریف: مجسمه یا نقشی بر روی اثر یادمانی یا سنگ قبر