effigy

/ˈefɪdʒi//ˈefɪdʒi/

معنی: صورت، پیکر، تمثال، پیکرک
معانی دیگر: (نقش برجسته و یا مجسمه به ویژه خوابیده روی سنگ قبر) تندیس، پیکره، گورتندیس، (عروسک پارچه ای که به شکل شخص مورد اعتراض درست می کنند و می سوزانند یا مورد تحقیر قرار می دهند) آدمک، هم تندیس، تمثال تهیه کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: effigies
عبارات: in effigy
(1) تعریف: a likeness of a person, usu. sculpted, as on a tomb.
مشابه: figure, figurine, icon, image, likeness, representation, sculpture, statue

- In the chapel, we viewed a marble effigy of the queen with her hands folded in prayer.
[ترجمه گوگل] در نمازخانه، ما یک مجسمه مرمری از ملکه را با دستانش در نماز مشاهده کردیم
[ترجمه ترگمان] در پرستشگاه، ما تمثال مرمرین ملکه را با دو دست خود به دعا نگاه کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a constructed figure that represents a hated or despised person and that is often burned or hanged to express public condemnation of the person.
مشابه: dummy, figure, likeness, replica, representation, straw man

- The enraged citizens hung an effigy of the mayor and set it on fire.
[ترجمه جواد] شهروندان خشمگین، تمثال شهردار را آویزان کرده و به آتش کشیدن
|
[ترجمه گوگل] شهروندان خشمگین مجسمه شهردار را آویزان کردند و آن را به آتش کشیدند
[ترجمه ترگمان] شهروندان خشمگین، تمثال شهردار را آویزان کردند و آتش را روشن کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. burn (or hang) in effigy
هم تندیس کسی را سوزاندن (یا به دار زدن)

2. The president was burnt in effigy.
[ترجمه Zahrahf] تصویر رئیس جمهور به آتش کشیده شد
|
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور را به شکل پیکر سوزاندند
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور تندیس را آتش زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The demonstrators burned a crude effigy of the president.
[ترجمه گوگل]تظاهرکنندگان مجسمه خام رئیس جمهور را سوزاندند
[ترجمه ترگمان]تظاهر کنندگان مجسمه خام رئیس جمهور را سوزاندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The king was burned in effigy by the angry mob.
[ترجمه گوگل]شاه توسط مردم خشمگین به شکل مجسمه سوزانده شد
[ترجمه ترگمان]پادشاه در مقابل جمعیت عصبانی، تمثال حضرت مریم را آتش زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Candidates who wanted enclosure were burned in effigy, their supporters wheeled about in muck-carts in the robust eighteenth-century fashion.
[ترجمه گوگل]کاندیداهایی که می‌خواستند محفظه شوند، به شکل مجسمه سوزانده می‌شدند، حامیان آن‌ها در چرخ دستی‌های کثیف به شکل قوی قرن هجدهم می‌چرخیدند
[ترجمه ترگمان]داوطلبان که می خواستند محوطه محصور را آتش بزنند، به آتش کشیده شدند، و حامیان آن ها از کثافت با گاری در سبک قرن هجدهم قوی حرکت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Protesters unveiled an effigy of the mayor.
[ترجمه گوگل]معترضان از مجسمه شهردار رونمایی کردند
[ترجمه ترگمان]معترضان از نقش شهردار پرده برداری کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He gave me a toy coffin with an effigy of my mom inside it.
[ترجمه گوگل]او یک تابوت اسباب‌بازی به من داد که مجسمه‌ای از مادرم داخل آن بود
[ترجمه ترگمان]اون یه تابوت اسباب بازی با یه مجسمه از مامانم بهم داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Effigy of the Seven-headed Cobra in a Hindu temple.
[ترجمه گوگل]مجسمه کبرای هفت سر در معبد هندو
[ترجمه ترگمان]effigy of Seven در معبد هندوها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I could not even bayonet an effigy of Kaiser Bill convincingly.
[ترجمه گوگل]من حتی نمی‌توانستم مجسمه قیصر بیل را به طرز قانع‌کننده‌ای سرنیزه کنم
[ترجمه ترگمان]من حتی یک تمثال قیصر قیصر را باور نمی کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. An effigy of Mr MacSharry was burned by protesting farmers in Strasbourg last week in a violent protest against the deal.
[ترجمه گوگل]مجسمه آقای مک شری توسط کشاورزان معترض در استراسبورگ هفته گذشته در اعتراضی خشونت آمیز علیه این قرارداد سوزانده شد
[ترجمه ترگمان]هفته گذشته، تمثال آقای MacSharry در اعتراض به این معامله، توسط کشاورزان معترض در استراسبورگ به آتش کشیده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The deposed dictator was burned in effigy by the crowd.
[ترجمه گوگل]دیکتاتور مخلوع توسط جمعیت به شکل مجسمه سوزانده شد
[ترجمه ترگمان]دیکتاتور خلع شده توسط جمعیت به آتش کشیده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A wooden effigy of a Native American holding a cluster of cigars, formerly used as the emblem of a tobacconist.
[ترجمه گوگل]تمثال چوبی یک بومی آمریکایی که دسته‌ای از سیگار برگ در دست دارد، که قبلاً به‌عنوان نشان یک دخانیات استفاده می‌شد
[ترجمه ترگمان]تمثال چوبی یک آمریکایی بومی که یک خوشه سیگار را در دست دارد قبلا به عنوان نماد یک tobacconist استفاده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. On board, they tarred and feathered an effigy of the President.
[ترجمه گوگل]در کشتی، آنها مجسمه رئیس جمهور را قیر انداختند و پر کردند
[ترجمه ترگمان]سوار کشتی شدند و تمثال رئیس جمهور را پر کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. British an effigy of Guy Fawkes that is burned on a bonfire on Guy Fawkes Day.
[ترجمه گوگل]یک مجسمه بریتانیایی از گای فاکس که در روز گای فاکس روی آتش سوزانده می شود
[ترجمه ترگمان]مجسمه جن و پری Fawkes که توی آتیش سوزی Guy آتیش گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

صورت (اسم)
face, invoice, figure, physiognomy, sign, aspect, form, visage, picture, shape, hue, file, roll, muzzle, list, schedule, effigy, roster, phase, facies

پیکر (اسم)
likeness, figure, portrait, body, effigy, statue, icon, digit, model

تمثال (اسم)
representation, image, picture, effigy, statue, icon, simulacrum

پیکرک (اسم)
effigy

تخصصی

[عمران و معماری] تصویر برجسته

انگلیسی به انگلیسی

• representation of a person, sculpted likeness (as on a monument)
an effigy is a roughly made figure that represents someone you strongly dislike; a formal word.
an effigy is also a statue or carving of a famous person; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: A representation of someone, often to mock or protest 🎭
🔍 مترادف: Dummy
✅ مثال: Protesters burned an effigy of the political leader
execution by effigy: اعدام نمادین. در قرن هجدهم در فرانسه در موارد ی که جنا یتکار از عدالت فرار کرده بود، مجسمه ای از او میساختند و او را به صورت نماد ین به آتش میکشاندند تا بلکه اینگونه کمی از عصبانیت عمومی بکاهند. معمولاً مجسمه های چو بی را به آتش میکشیدند در حالی که چهره ی نقاشی شده ی متهم، رو ی آن چسبیده بود .
...
[مشاهده متن کامل]

برگرفته از کتاب 120 روز در سدوم اثر مارکی دوساد ترجمه آقای علی طباخیان

effigy ( باستان‏شناسی )
واژه مصوب: گورپیکره
تعریف: مجسمه یا نقشی بر روی اثر یادمانی یا سنگ قبر
آدمک، مترسک
تمثال . مجسمه

بپرس