اسم ( noun )
• (1) تعریف: at a particular observation point, the blocking of light from one celestial body by another, such as the eclipse of the sun by the interposition of the moon, or the eclipse of the moon by the earth's coming between the sun and moon.
• مشابه: block, blockage, conjunction, darkening
• مشابه: block, blockage, conjunction, darkening
- We all went outside to watch the eclipse of the moon.
[ترجمه گوگل] همه برای تماشای ماه گرفتگی به بیرون رفتیم
[ترجمه ترگمان] همه بیرون رفتیم تا خورشید گرفتگی رو ببینیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] همه بیرون رفتیم تا خورشید گرفتگی رو ببینیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: any blockage of light.
• مشابه: block, blockage, obscuring, shade
• مشابه: block, blockage, obscuring, shade
• (3) تعریف: a decline into obscurity, disfavor, or low status.
• مشابه: clouding
• مشابه: clouding
- The 1970s saw the eclipse of this once popular singer.
[ترجمه گوگل] دهه 1970 شاهد کسوف این خواننده زمانی محبوب بود
[ترجمه ترگمان] دهه ۱۹۷۰ شاهد این خواننده محبوب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دهه ۱۹۷۰ شاهد این خواننده محبوب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: eclipses, eclipsing, eclipsed
حالات: eclipses, eclipsing, eclipsed
• (1) تعریف: to bring about an eclipse of.
• مشابه: block, occult, overshadow, shade, shadow
• مشابه: block, occult, overshadow, shade, shadow
- The moon eclipsed the sun.
[ترجمه گوگل] ماه خورشید را گرفت
[ترجمه ترگمان] ماه در زیر نور خورشید سایه افکنده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ماه در زیر نور خورشید سایه افکنده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to make obscure or darker.
• مترادف: darken, obfuscate, obscure
• مشابه: becloud, bedim, cloud, dim, extinguish, overshadow, shade, shadow
• مترادف: darken, obfuscate, obscure
• مشابه: becloud, bedim, cloud, dim, extinguish, overshadow, shade, shadow
• (3) تعریف: to cause to decline in importance, popularity, or the like, esp. by surpassing or outshining.
• مترادف: diminish, overshadow
• مشابه: exceed, excel, outdo, outshine, outstrip, put to shame, surpass, transcend
• مترادف: diminish, overshadow
• مشابه: exceed, excel, outdo, outshine, outstrip, put to shame, surpass, transcend
- The new hockey star has eclipsed most of the former record-holders.
[ترجمه گوگل] ستاره جدید هاکی اکثر رکوردداران سابق را تحت الشعاع قرار داده است
[ترجمه ترگمان] این ستاره هاکی جدید، بیشتر افراد سابق را تحت الشعاع قرار داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این ستاره هاکی جدید، بیشتر افراد سابق را تحت الشعاع قرار داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید