ebullient

/əˈbʊljənt//ɪˈbʌlɪənt/

معنی: با حرارت، پر هیجان، گرم، جوشان، احساساتی
معانی دیگر: شادکام، سرخوش، خرمدل، سرحال، شاداب

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: ebulliently (adv.), ebullience (n.), ebulliency (n.)
(1) تعریف: highly enthusiastic, happily excited, or spirited.
متضاد: depressed, gloomy, morose
مشابه: cheerful, effervescent, enthusiastic, exuberant, hearty

- When he heard that he had broken the world record, he was ebullient.
[ترجمه گوگل] وقتی شنید که رکورد جهانی را شکسته است، سراسیمه شد
[ترجمه ترگمان] وقتی شنید که او رکورد جهانی را شکسته است، او خیلی احساساتی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The crowd gave an ebullient cheer.
[ترجمه گوگل] جمعیت هلهله‌ای هیجان‌انگیز دادند
[ترجمه ترگمان] جمعیت به شدت خوشحال به نظر می رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The ebullient personality of Theodore Roosevelt made him a popular president.
[ترجمه گوگل] شخصیت درخشان تئودور روزولت او را به یک رئیس جمهور محبوب تبدیل کرد
[ترجمه ترگمان] شخصیت پرشور تئودور روزولت به او یک رئیس جمهور مشهور تبدیل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- After learning of her promotion, she was in an ebullient mood.
[ترجمه گوگل] پس از اطلاع از ارتقاء خود، او در خلق و خوی هیجان انگیز بود
[ترجمه ترگمان] پس از یاد گرفتن ترفیع او، حال و هوای پر شور و هیجانی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: bubbling or boiling.

- She occasionally stirred the ebullient brew.
[ترجمه گوگل] او گهگاه دم کرده جوشان را هم می زد
[ترجمه ترگمان] اون گه گاهی خیلی احساساتی رو به هم می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He is ebullient with enthusiasm.
[ترجمه زباری] او سرخوش از شور و ذوق است.
|
[ترجمه گوگل]او با شور و شوق است
[ترجمه ترگمان]شور و شوق شدیدی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The Prime Minister was in ebullient mood.
[ترجمه گوگل]نخست وزیر در خلق و خوی پرشور بود
[ترجمه ترگمان]نخست وزیر در حال اوج شور و هیجان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. My father is a naturally ebullient personality.
[ترجمه گوگل]پدر من به طور طبیعی شخصیتی پرشور است
[ترجمه ترگمان]پدرم شخصیت پر شور و هیجانی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was accompanied by an ebullient, talkative blonde.
[ترجمه گوگل]او را یک بلوند خوش‌حرف و پرحرف همراهی می‌کرد
[ترجمه ترگمان]او با یک مو بلوند و وراج همراه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The ebullient Mr Clarke was not to be discouraged.
[ترجمه گوگل]آقای کلارک پرشور نباید ناامید شود
[ترجمه ترگمان]آقای کلارک، که پر شور و شوق بود، دلسرد نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He wasn't his usual ebullient self.
[ترجمه گوگل]او خود جوشان همیشگی او نبود
[ترجمه ترگمان]او مثل همیشه ebullient نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was ebullient over the reception of his novel.
[ترجمه گوگل]او نسبت به استقبال از رمانش هیجان زده بود
[ترجمه ترگمان]از پذیرش رمان او به شدت احساساتی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Garryowen's ebullient chairman Frank Hogan insists there will be no change of policy.
[ترجمه گوگل]فرانک هوگان، رئیس پرشور گاریوون اصرار دارد که تغییری در سیاست ایجاد نخواهد شد
[ترجمه ترگمان]فرانک هوگان، رئیس پر شور و شوق Garryowen، اصرار دارد که هیچ تغییری در سیاست رخ نخواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was an ebullient, sometimes irascible, charming man.
[ترجمه گوگل]او مردی پرشور، گاهی تندخو و جذاب بود
[ترجمه ترگمان]او یک آدم احساساتی و گاهی تند و ملیح بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Getting into the precarious cable car, the ebullient engineer had himself hauled to the far side and back again.
[ترجمه گوگل]با سوار شدن به تله‌کابین مخاطره‌آمیز، مهندس شوخ‌طبع خود را به سمت دورتر رسانده و دوباره برمی‌گشت
[ترجمه ترگمان]در حالی که سوار ماشین کابلی precarious شده بود، خودش را مجبور کرده بود تا به آن طرف و آن طرف کشیده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He led the way, followed by an ebullient Christina and Elaine, with James sullenly bringing up the rear.
[ترجمه گوگل]او راه را رهبری کرد، به دنبال آن کریستینا و الین پرشور، جیمز عبوسانه عقب را بالا آورد
[ترجمه ترگمان]راه را پیش گرفت و به دنبال آن کریستینا و الین، با حالتی گرفته از پشت سر جیمز را دنبال کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A famously ebullient man, Fuller was initially stiff and uncomfortable as an actor.
[ترجمه گوگل]فولر که مرد معروفی بود، در ابتدا به عنوان بازیگر سرسخت و ناراحت بود
[ترجمه ترگمان]فولر در ابتدا مردی پر از شور و شوق بود و در ابتدا به عنوان یک بازیگر ناراحت و ناراحت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Instead of my ebullient friend, I see a woman with hunched posture, a tentative walk.
[ترجمه گوگل]به جای دوست پرشورم، زنی را می بینم که حالت خمیده دارد، قدمی آزمایشی دارد
[ترجمه ترگمان]به جای دوست پر شور و اشتیاق من، زنی را می بینم که حالت قوز کرده، یک پیاده روی آزمایشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Patterson, with his ebullient North Country temperament, had been a welcome visitor at Allen Street.
[ترجمه گوگل]پترسون، با خلق و خوی درخشانش در شمال کانتری، یک بازدیدکننده خوش‌آمد در خیابان آلن بود
[ترجمه ترگمان]پترسون، با خلق و خوی Country، مهمان خوش آمد گویی در خیابان الن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. His ebullient personality is a vivid reminder of the polymath of past times.
[ترجمه گوگل]شخصیت شعله ور او یادآوری روشن از چندگانگی زمان های گذشته است
[ترجمه ترگمان]شخصیت پرشور او یادآور خوبی از این polymath روزگار گذشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

با حرارت (صفت)
strenuous, earnest, hot, adust, fervent, ebullient, hot-blooded, warm, hipped-up

پر هیجان (صفت)
excited, ebullient, agitated

گرم (صفت)
ardent, hot, ebullient, warm, peppery, thermal, muggy, warmish, perfervid

جوشان (صفت)
ebullient

احساساتی (صفت)
ebullient, sensational, passionate, pathetic, sentimental, gushing, mushy, passional, soft-boiled

تخصصی

[مهندسی گاز] گرم، جوشان، جوشانده

انگلیسی به انگلیسی

• enthusiastic, exuberant, effusive; (archaic) boiling, agitated, revealing excitement or thrill
an ebullient person is lively and full of enthusiasm; a formal word.

پیشنهاد کاربران

مشتاق
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : ebullience
✅️ صفت ( adjective ) : ebullient
✅️ قید ( adverb ) : ebulliently
سرمستی بی حد و حصر
سر حال. شاداب. با حرارت و گرم. جوشان پر هیجان. شاد کام

بپرس