ease up


(عامیانه) سخت نگرفتن، ارفاق کردن

جمله های نمونه

1. Ask the children on the end to ease up ; some more people want to sit down.
[ترجمه گوگل]از بچه های آخر بخواهید که راحت باشند چند نفر دیگر می خواهند بنشینند
[ترجمه ترگمان]از کودکان در حال استراحت سوال کنید؛ برخی دیگر می خواهند بنشینند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Ease up, you're going too fast!
[ترجمه fateme] اروم باش خیلی داری تند میری
|
[ترجمه گوگل]آسوده باش، خیلی سریع می روی!
[ترجمه ترگمان]زود باش، تو خیلی تند می روی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He told supporters not to ease up even though he's leading in the presidential race.
[ترجمه گوگل]او به هواداران گفت که با وجود اینکه او در رقابت های ریاست جمهوری پیشتاز است، آرام نگیرند
[ترجمه ترگمان]او به هوادارانش گفت که حتی با وجود رهبری در رقابت ریاست جمهوری، احساس راحتی نکنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The doctor told him to ease up.
[ترجمه گوگل]دکتر به او گفت که خیالش راحت باشد
[ترجمه ترگمان]دکتر به او گفت که آرام بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It'seemed the storm would never ease up.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که طوفان هرگز فروکش نمی کند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که طوفان هرگز آرام نخواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I'd ease up on the training a bit if I were you.
[ترجمه گوگل]من اگر جای شما بودم کمی تمرین را راحت می کردم
[ترجمه ترگمان]اگر جای تو بودم کمی استراحت می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I wish his supervisor would ease up on him a bit.
[ترجمه گوگل]کاش سرپرستش کمی خیالش را راحت کند
[ترجمه ترگمان] ای کاش سرپرست اون یه ذره خودش رو آروم می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You should ease up on the child and stop scolding her.
[ترجمه گوگل]شما باید با کودک راحت شوید و از سرزنش او دست بردارید
[ترجمه ترگمان]تو باید بچه رو آزاد کنی و دست از سرزنش کردنش برداری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. As he got older, he started to ease up a little.
[ترجمه گوگل]با بزرگتر شدن، کمی آرام گرفت
[ترجمه ترگمان]وقتی بزرگ تر شد، کمی آرام گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You should ease up on the boy and stop scolding him.
[ترجمه گوگل]باید خیال پسر را راحت کنید و از سرزنش او دست بردارید
[ترجمه ترگمان] تو باید بی خیال اون پسره بشی و دیگه سرزنشش نکنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I should ease up on the cigarettes if I were you.
[ترجمه Zary] اگه جای تو بودم سیگار را ترک میکردم
|
[ترجمه گوگل]من اگر جای شما بودم باید سیگار را راحت کنم
[ترجمه ترگمان]اگه جای تو بودم باید از سیگار راحت می شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I wonder if you could ease up a little, as some more people want to sit down.
[ترجمه گوگل]نمی‌دانم می‌توانید کمی آرام‌تر شوید، زیرا عده‌ای دیگر می‌خواهند بنشینند
[ترجمه ترگمان]نمی دانم آیا ممکن است کمی استراحت کنید، چون عده ای دیگر میل دارند بنشینند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You should ease up on the whisky.
[ترجمه گوگل]شما باید ویسکی را راحت کنید
[ترجمه ترگمان] تو باید توی ویسکی آروم باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The pain began to ease up.
[ترجمه گوگل]درد شروع به کاهش کرد
[ترجمه ترگمان]درد شروع به فروکش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It's time for your father to ease up on his work a bit; he's getting old.
[ترجمه گوگل]وقت آن است که پدرت کمی کارش را راحت کند او پیر می شود
[ترجمه ترگمان]وقتش است که پدرت کمی کار کند؛ دارد پیر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• ease off; diminish pressure, reduce intensity; become less intense; give way, yield the right of way; move over as to make room for someone else

پیشنهاد کاربران

در واژه نامه آکسفورد در حالت اسم و به شکل ease - up معانی زیر ذکر شده است:
یک دوره فراغت و استراحت به ویژه از یک وضعیت یا فعالیت سخت و شدید. همچنین ( بیشتر در انگلیسی کاراییب ) دستگیر بودن و کمک کردن؛ دست یاریگر
به معنای یه کار اورژانسی هست. مثل دستشویی رفتن. ولی به صورت مو ادبانه
مثال:
i want to ease myself up
ینی من یه کار واجب دارم.
آسان گرفتن
سه معنی دارد:
۱. سختگیری نکردن، گیر ندادن
۲. کمتر مصرف کردن چیزی مثلا شیر
۳. کم شدن ، سبک شدن مثلا برف داره کم کم سبک میشه
سخت نگرفتن. . . راحت بودن با افراد. . .

بپرس