early on


در اوایل، در مراحل اولیه

جمله های نمونه

1. A lot of people bunk off early on Friday.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم در اوایل جمعه از خانه خارج می شوند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم در اوایل روز جمعه از خواب بیدار می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He is hoping to retire early on medical grounds.
[ترجمه گوگل]او امیدوار است به دلایل پزشکی بازنشسته شود
[ترجمه ترگمان]به این امید هست که زود بازنشسته بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We arose early on Christmas morning.
[ترجمه گوگل]صبح کریسمس زود بیدار شدیم
[ترجمه ترگمان]صبح روز کریسمس زود از خواب بلند شدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Share prices fell early on but rose again late in the day.
[ترجمه گوگل]قیمت سهام در اوایل کاهش یافت اما در اواخر روز دوباره افزایش یافت
[ترجمه ترگمان]قیمت سهام زود کاهش یافت، اما در اواخر روز افزایش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was injured early on and didn't last the match.
[ترجمه گوگل]او اوایل مصدوم شد و بازی را دوام نیاورد
[ترجمه ترگمان]او در ابتدا زخمی شده بود و آخرین مسابقه را انجام نداد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The prime minister was always demanding active intervention early on.
[ترجمه گوگل]نخست وزیر همیشه خواستار مداخله فعال در اوایل بود
[ترجمه ترگمان]نخست وزیر همیشه خواستار مداخله فعال در مراحل اولیه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He felt the call of the priesthood early on in his life.
[ترجمه گوگل]او دعوت کاهنیت را در اوایل زندگی خود احساس کرد
[ترجمه ترگمان]از آغاز زندگی خود، خبر کشیش شدن کشیش را احساس کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I realized early on I'd never pass the exam.
[ترجمه گوگل]اوایل فهمیدم که هرگز در امتحان قبول نمی شوم
[ترجمه ترگمان]من زود متوجه شدم که من هیچ وقت از امتحانات عبور نکرده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I like to leave work early on Fridays so I can get a jump on the traffic.
[ترجمه گوگل]من دوست دارم جمعه ها زود کار را ترک کنم تا بتوانم از ترافیک پرش کنم
[ترجمه ترگمان]من دوست دارم در روزه ای جمعه کار را ترک کنم تا بتوانم روی ترافیک بپرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I knew early on that I wasn't going to enjoy it.
[ترجمه غزال سرخ] از اولش می دانستم که قرار نیست از آن لذتی ببرم.
|
[ترجمه گوگل]اوایل می دانستم که از آن لذت نخواهم برد
[ترجمه ترگمان]زود می دانستم که از آن لذت نخواهم برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We encountered problems early on in the project.
[ترجمه گوگل]ما در اوایل پروژه با مشکلاتی مواجه شدیم
[ترجمه ترگمان]ما در ابتدا در این پروژه با مشکلاتی مواجه شدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The trees along the streets were planted early on in the season.
[ترجمه گوگل]درختان کنار خیابان ها در اوایل فصل کاشته شدند
[ترجمه ترگمان]درختان در امتداد خیابان در اوایل فصل کاشته شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She always skives off early on Fridays.
[ترجمه گوگل]او همیشه جمعه‌ها زودتر می‌رود
[ترجمه ترگمان]او همیشه روزه ای جمعه را ترک می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I knew quite early on that I wanted to marry her.
[ترجمه گوگل]خیلی زود می دانستم که می خواهم با او ازدواج کنم
[ترجمه ترگمان]خیلی زود فهمیدم که می خواهم با او ازدواج کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He left the party early on the pretext of having work to do.
[ترجمه گوگل]او به بهانه داشتن کار زودتر از موعد حزب را ترک کرد
[ترجمه ترگمان]او این حزب را زود به بهانه کار کردن ترک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

از همان ابتدا، از همان آغاز کار
با گذشت اما زمان کمی؛ در اوایل یک فرآیند، پروژه و غیره؛ در اوایل بازی
phrase of early/at an initial stage in a period
at or during an early point or stage
یک عبارت اصطلاحی است که به معنای "در مرحله اولیه یا نقطه زمانی" است. اغلب برای توصیف مراحل ابتدایی یک فرآیند، پروژه یا رویداد استفاده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

در ابتدای/ شروع کار
"They discovered early on that the published data were wrong. "
“Early on in the project, we realized that we needed more resources to complete it on time. ”
“She decided early on in her career that she wanted to become a doctor. ”
“The company’s founders recognized early on the potential of the internet to transform the way people do business. ”
“Early on in the movie, we see the main character struggling to come to terms with his past. ”
“He learned early on in life that hard work and perseverance were key to success. ”

منابع• https://www.collinsdictionary.com/dictionary/english/early-on
ابتدا به ساکن
در ابتدا
در اوائل
در اوایل، کمی بعد
Soon after the beginning
از همون اولش، از اول

بپرس