extensor


(عضله ای که اندام را راست یا کشیده یا گسترده می کند) ماهیچه ی راستگر، بازکننده (در برابر: خم کننده flexor)، عضله ء منبسط، ماهیچه ءبازکننده

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a muscle that serves to stretch or straighten part of the body, esp. an arm or a leg.

جمله های نمونه

1. Periodic alternating activation of flexors and extensors is achieved by reciprocal inhibition mediated by inhibitory collateral neurones.
[ترجمه گوگل]فعال سازی متناوب دوره ای خم کننده ها و اکستانسورها با مهار متقابل به واسطه نورون های جانبی مهاری به دست می آید
[ترجمه ترگمان]فعالیت متناوب دوره ای flexors و extensors به وسیله بازدارندگی دو سویه با واسطه بازدارنده جانبی بازدارنده به دست می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The study was made about the extensor digiti minimi muscle by using 13upper extremities in 66 adult cadavers (49male, 17 female). The muscles were classified into 5 types.
[ترجمه گوگل]مطالعه در مورد عضله بازکننده انگشتان کوچک با استفاده از 13 اندام فوقانی در 66 جسد بالغ (49 مرد، 17 زن) انجام شد ماهیچه ها به 5 نوع طبقه بندی شدند
[ترجمه ترگمان]این مطالعه در مورد ماهیچه extensor digiti minimi با استفاده از ۱۳ قسمت انتهایی بالا در ۶۶ جسد بزرگ سال (۴۹ مرد، ۱۷ زن)انجام شد ماهیچه ها به ۵ نوع طبقه بندی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Objective To provide anatomical basis for transfer of extensor indicis proprius branch of the posterior interosseous nerve to the deep branch of ulnar nerve and thenar branch.
[ترجمه گوگل]هدف: ارائه مبنای تشریحی برای انتقال شاخه اکستانسور اندیسیس پروپریوس عصب بین استخوانی خلفی به شاخه عمیق عصب اولنار و شاخه تنار
[ترجمه ترگمان]هدف ارائه پایه تشریحی برای انتقال of indicis proprius از عصب interosseous پشتی به شاخه عمیق عصب ulnar و شاخه thenar
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Extensor spasticities of lower-limb was induced by later supination to siting(54%), supination to sitting(49%), resistance flexion of unaffected knee(44%).
[ترجمه گوگل]اسپاستیسیته‌های اکستانسوری اندام تحتانی با سوپیناسیون بعدی به نشستن (54%)، خوابیدن به نشستن (49%)، خم شدن مقاومتی زانوی سالم (44%) ایجاد شد
[ترجمه ترگمان]Extensor spasticities از عضو پایین تر تحت تاثیر قرار گرفت تا نشست (۵۴ %)، supination به نشستن (۴۹ درصد)، مقاومت در برابر flexion زانو (۴۴ درصد)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Dorsal vertebra back extensor group soft tissue harm on clinical more common, but causes the chest pain partner to tire of the oil, the mouth has the fish fishy smell symptom to be extremely rare.
[ترجمه گوگل]مهره پشتی پشت گروه گشاد کننده بافت نرم آسیب در بالینی شایع تر است، اما باعث می شود شریک درد قفسه سینه به لاستیک از روغن، دهان دارای ماهی ماهی علامت بوی بسیار نادر است
[ترجمه ترگمان]مهره پشتش به بافت نرم گروه آسیب می رساند، اما باعث می شود که شریک درد سینه به دلیل لاستیک از روغن خسته شود، دهان ماهی دارای علامت مخصوص ماهی است که بسیار نادر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The relationship between submaximal activity of the lumbar extensor muscles and lumbar posteroanterior stiffness.
[ترجمه گوگل]رابطه بین فعالیت زیر بیشینه عضلات بازکننده کمر و سفتی خلفی قدامی کمر
[ترجمه ترگمان]رابطه بین فعالیت submaximal کمر و کمری کمری کمری و کمری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The blood supply system of the extensor digitorum longus tendon in the rabbit hindlimb is observed by the aid of dye injection technique and dissecting microscope.
[ترجمه گوگل]سیستم خون رسانی تاندون بازکننده انگشتان بلند در اندام عقبی خرگوش با کمک تکنیک تزریق رنگ و میکروسکوپ تشریح مشاهده می شود
[ترجمه ترگمان]سیستم تامین خون of digitorum longus longus در the خرگوش با کمک روش تزریق رنگ و میکروسکوپ تشریحی مشاهده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Objective To investigate the extensor carpi ulnaris extensor pollicis displacement of a rebuilding of thumb opposing function and effect of treatment.
[ترجمه گوگل]ObjectiveTo بررسی جابجایی اکستانسور کارپی اولناریس اکستانسور پولیسیس بازسازی عملکرد مخالف شست و اثر درمان
[ترجمه ترگمان]هدف تحقیق این است که displacement carpi ulnaris extensor displacement pollicis of of rebuilding of thumb opposing and and and and treatment treatment effect effect of of effect effect effect effect
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Adequate exposure and mobilization of the extensor mechanism required an osteotomy of the tibial tubercle and a V-Y quadricepsplasty.
[ترجمه گوگل]قرار گرفتن در معرض کافی و متحرک سازی مکانیسم اکستانسور نیاز به استئوتومی توبرکل تیبیا و یک عمل جراحی چهارسر ران V-Y دارد
[ترجمه ترگمان]قرار گیری کافی و تجهیز مکانیزم extensor نیاز به osteotomy از the tibial و یک quadricepsplasty V - Y را داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The large four - part extensor muscle at the front of the thigh.
[ترجمه گوگل]عضله بازکننده بزرگ چهار قسمتی در جلوی ران
[ترجمه ترگمان]ماهیچه چهار بخشی بزرگ در جلوی ران
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Reconstruction of extensor digitorum tendon to little finger are effective methods to prevent or treat handicapped little extension digiti tendon transposition.
[ترجمه گوگل]بازسازی تاندون بازکننده انگشت انگشت کوچک روش‌های موثری برای پیشگیری یا درمان انتقال تاندون اکستنشن انگشت کوچک ناتوان است
[ترجمه ترگمان]بازسازی of digitorum tendon به انگشت کوچک روش های موثری برای جلوگیری یا درمان little tendon digiti digiti handicapped است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Deep tendon reflexes are usually diminished, but in cases with prominent lateral column disease may be hyperactive with extensor plantar reflexes.
[ترجمه گوگل]رفلکس‌های تاندون عمیق معمولاً کاهش می‌یابند، اما در مواردی که بیماری ستون‌های جانبی برجسته وجود دارد، ممکن است با رفلکس‌های اکستانسور کف پا بیش فعال باشد
[ترجمه ترگمان]انقباض عروق در عمق معمولا کاهش می یابد، اما در مواردی با بیماری ستون جانبی برجسته ممکن است بیش از اندازه هایپر اکتیو را با اثرات جانبی کف پا فعال کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The 244 I/T curves of 111 cases of prolapsed lumber intervertebral disc including musculus tibialis anterior, musculus fibularis longus, musculus extensor hallucis longus were measured.
[ترجمه گوگل]244 منحنی I/T از 111 مورد پرولاپس دیسک بین مهره ای چوب شامل عضله تیبیالیس قدامی، عضله فیبولاریس لانگوس، عضله اکستانسور هالوسیس لونگوس اندازه گیری شد
[ترجمه ترگمان]منحنی های ۲۴۴ I \/ T از ۱۱۱ مورد در دیسک prolapsed lumber شامل musculus tibialis قدامی، musculus fibularis longus، musculus extensor hallucis longus اندازه گیری شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Results: The average width of the fibular surfaces decreased gradually from peroneal surface, flexor surface, tibialis posterior surface to extensor surface in order.
[ترجمه گوگل]یافته ها: میانگین عرض سطوح فیبولار به ترتیب از سطح پرونئال، سطح فلکسور، سطح خلفی تیبیالیس به سطح اکستانسور به تدریج کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]نتایج: عرض متوسط سطوح خراشیده به تدریج از سطح پرونئال، سطح flexor، سطح posterior به سطح extensor به ترتیب کاهش پیدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• muscle that straightens a body part (anatomy)

پیشنهاد کاربران

extensor ( علوم پایۀ پزشکی )
واژه مصوب: واخم کننده
تعریف: 1. عامل کشش 2. ماهیچه ای که مفصل را باز می کند
باز کننده

بپرس