enactment

/eˈnæktmənt//ɪˈnæktmənt/

معنی: تصویب، بصورت قانون در امدن
معانی دیگر: وضع، رواگانی، (آنچه که وضع یا تصویب شده است) قانون، لایحه، مصوبه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of enacting.
متضاد: repeal
مشابه: passage

(2) تعریف: the state of being enacted.

(3) تعریف: something that is enacted, such as a law or statute.
مشابه: act

جمله های نمونه

1. the enactment of bills
وضع لوایح

2. We support the call for the enactment of a Bill of Rights.
[ترجمه گوگل]ما از فراخوان برای تصویب منشور حقوق حمایت می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما از فراخوان برای تصویب لایحه حقوق بشر حمایت می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The main building was also used for the enactment of mystery plays.
[ترجمه موسی] از ساختمان اصلی نیز برای اجرای نمایشنامه های مرموز استفاده شده است.
|
[ترجمه گوگل]از ساختمان اصلی نیز برای اجرای نمایش های معمایی استفاده می شد
[ترجمه ترگمان]ساختمان اصلی نیز برای تصویب این نمایشنامه مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But the enactment fixed a gulf between the people of Athens and their allies.
[ترجمه موسی] اما این لایحه فاصله ای بین مردم آتن و متحدان آنها ایجاد کرد.
|
[ترجمه گوگل]اما این قانون شکافی را بین مردم آتن و متحدانشان برطرف کرد
[ترجمه ترگمان]اما وضع واقعیت جدایی بین مردم آتن و متحدان آن ها را ثابت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. For example, the enactment of import quotas, designed to compensate particular industrial supporters, may impose substantial additional costs.
[ترجمه موسی] به عنوان مثال ، تصویب سهمیه واردات ، طراحی شده برای جبران خسارات خاص صنعتگران ، ممکن است هزینه های اضافی قابل توجهی را تحمیل کند.
|
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، تصویب سهمیه‌های وارداتی که برای جبران خسارت حامیان صنعتی خاص طراحی شده است، ممکن است هزینه‌های اضافی قابل توجهی را تحمیل کند
[ترجمه ترگمان]برای مثال، تصویب سهمیه های واردات، که برای جبران حامیان صنعتی خاص طراحی شده است، ممکن است هزینه های اضافی دیگری را تحمیل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. On campaign finance reform he called for enactment of bipartisan legislation by July
[ترجمه موسی] وی در مورد اصلاحات مالی کمپین خواستار تصویب قانون در هر دو حزب تا ژوئیه شد.
|
[ترجمه گوگل]در مورد اصلاحات مالی مبارزات انتخاباتی، او خواستار تصویب قوانین دو حزبی تا ماه جولای شد
[ترجمه ترگمان]وی در زمینه اصلاحات مالی، خواهان تصویب قانون دوحزبی در هر دو حزب در ماه ژوئیه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. When an enactment is passed there is finality unless and until it is amended or repealed by Parliament.
[ترجمه گوگل]وقتی مصوبه ای تصویب می شود، قطعی است مگر اینکه و تا زمانی که توسط مجلس اصلاح یا لغو شود
[ترجمه ترگمان]زمانی که یک قانون تصویب می شود، قطعیت دارد مگر اینکه و تا زمانی که پارلمان اصلاح یا لغو شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. An enactment which threatened the essential elements of any plausible conception of democratic government would lie beyond those boundaries.
[ترجمه گوگل]مصوبه‌ای که عناصر اساسی هر مفهوم قابل قبولی از حکومت دموکراتیک را تهدید می‌کند، فراتر از آن مرزها قرار می‌گیرد
[ترجمه ترگمان]یک قانون گذاری که عناصر اساسی هر گونه مفهوم قابل قبولی از حکومت دموکراتیک را تهدید می کرد فراتر از آن مرزه ای قرار می گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The young Moynihan urged enactment of a scheme called child or family allowances.
[ترجمه گوگل]مونیهان جوان خواستار اجرای طرحی به نام کمک هزینه فرزند یا خانواده شد
[ترجمه ترگمان]The جوان خواستار وضع یک طرح به نام کودک یا مستمری خانوادگی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Administratively permission enactment right is the foundation of administrative systems standardization.
[ترجمه گوگل]حق تصویب مجوز اداری اساس استانداردسازی سیستم های اداری است
[ترجمه ترگمان]تصویب حق تصویب مجوز، اساس استانداردسازی سیستم های اجرایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The enactment of this regulation gives us discretionary power.
[ترجمه گوگل]تصویب این آیین نامه به ما اختیار اختیار می دهد
[ترجمه ترگمان]تصویب این مقررات به ما قدرت اختیاری می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Part Three, besides discussing the enactment of 1890 Morrill Act, mostly deals with how functions of land-grant colleges were made to perfect.
[ترجمه گوگل]بخش سوم، علاوه بر بحث در مورد تصویب قانون موریل در سال 1890، بیشتر به چگونگی تکمیل عملکرد کالج های اعطای زمین می پردازد
[ترجمه ترگمان]بخش سوم علاوه بر بحث در مورد تصویب قانون ۱۸۹۰ Morrill، بیشتر با نحوه عملکرد دانشکده های کمک به زمین سر و کار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The slaveholders themselves acknowledge it in the enactment of laws for their government.
[ترجمه گوگل]خود برده داران در وضع قوانین برای حکومت خود به آن اذعان دارند
[ترجمه ترگمان]The خودشان آن را در وضع قوانین وضع شده برای دولت خود تصدیق می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The enactment of marine procedure law improves the situation of the attachment of the cargo.
[ترجمه گوگل]تصویب قانون آیین دادرسی دریایی وضعیت الحاق محموله را بهبود می بخشد
[ترجمه ترگمان]تصویب قانون آیین دادرسی دریایی وضعیت اتصال کالا را بهبود می بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تصویب (اسم)
resolution, imprimatur, ratification, approbation, passage, okay, approval, enactment, sanction, okey

بصورت قانون در امدن (اسم)
enactment

تخصصی

[حقوق] قانونگذاری، تصویب قانون، قانون، مقررات

انگلیسی به انگلیسی

• legislation, decree; representation, performance
the enactment of a law is the process in a parliament or legislative assembly by which it is agreed upon and made official; a formal word.
the enactment of a play, story, or character is the performance of it by an actor or group of actors; a formal word.

پیشنهاد کاربران

در روانشناسی به معنی:
کنش نمایی
اجرا
بازآفرینی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : enact
✅️ اسم ( noun ) : enactment
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
وضع
فعلیت بخشیدن/فعلیت بخشی
نقش آفرینی
در تعریف نماپردازش فوق، منظور از تجربه ای، experiential است.
نماپردازش، رویدادی از گذشته که به صورت یک نمایش در سطح تجربه ای توسط فرد به طور زنده تجربه میشه.
enactment ( noun ) = لایحه، تصویب، مصوبه، قانون، اجرا، ایفا

واگویش
اجرا ( روانکاوی )
فعلیت بخشیدن - عملی سازی ( از سوی بیمار در روانکاوی )
آیین نامه
تجسم
● تصویب
● ایفا ( مثلا نقشی در یک نمایشنامه )
فعل enact هم به معنی تصویب کردن و یا ایفا کردن هستش
قانون گذاری، تصویب قانون
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس