embryo

/ˈembriˌoʊ//ˈembrɪəʊ/

معنی: جنین، رویان، مرحله بدوی، گیاهک تخم
معانی دیگر: (مجازی - مراحل اولیه ی هر چیز) آغاز، اول کار، سرآغاز، اوایل، جنین (در انسان: از آغاز آبستنی تا هفته ی هشتم) (با زهسان یا fetus مقایسه شود)، آغازین، ابتدایی، (گیاه شناسی) رویان (که در درون تخم گیاه بوده و مرکب است از هیپوکودیل و لپه ها و پلومول و غیره)، پیشوند: رویان، رویانی، جنینی [embryology] (پیش از واکه می شود: embry-)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: embryos
مشتقات: embryoid (adj.)
(1) تعریف: an organism in its earliest stage or stages of development and in a rudimentary or early form.
مشابه: germ

(2) تعریف: in vertebrates, the fertilized egg, and in humans, the fertilized ovum in the first trimester. (Cf. fetus.)

(3) تعریف: the rudimentary or early stage or form of something, such as an idea, seed, or the like.
مشابه: germ

جمله های نمونه

1. an embryo enlarges gradually
رویان به تدریج بزرگ می شود.

2. the embryo of this thought . . .
نطفه ی این اندیشه . . .

3. the project is still at the embryo stage
طرح هنوز مراحل اولیه ی خود را طی می کند.

4. The project is still at the embryo stage.
[ترجمه گوگل]این پروژه هنوز در مرحله جنینی است
[ترجمه ترگمان]پروژه هنوز در مرحله جنینی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They are an embryo party of government.
[ترجمه گوگل]آنها یک حزب جنینی از دولت هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها یک گروه از دولت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It was an embryo idea rather than a fully worked proposal.
[ترجمه گوگل]این یک ایده جنینی بود تا یک پیشنهاد کاملاً کار شده
[ترجمه ترگمان]این یک ایده جنینی بود نه یک پیشنهاد کامل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Genes control the development of an embryo.
[ترجمه گوگل]ژن ها رشد جنین را کنترل می کنند
[ترجمه ترگمان]ژن ها توسعه یک جنین را کنترل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. An attempt to implant an embryo using an egg from an anonymous woman donor was unsuccessful.
[ترجمه گوگل]تلاش برای کاشت جنین با استفاده از تخمک از یک زن ناشناس اهداکننده ناموفق بود
[ترجمه ترگمان]تلاش برای کاشت یک جنین با استفاده از یک تخم مرغ از یک زن ناشناس، ناموفق بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The embryo is placed into the uterus where it has a chance to implant.
[ترجمه گوگل]جنین در رحم قرار می گیرد که در آنجا فرصت لانه گزینی دارد
[ترجمه ترگمان]جنین در رحم قرار می گیرد که در آن یک فرصت برای کاشت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The department's plans for enlargement are still in embryo.
[ترجمه گوگل]برنامه های این وزارت برای بزرگ شدن هنوز در مرحله جنینی است
[ترجمه ترگمان]برنامه های این بخش برای توسعه هنوز در جنین وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. At seven weeks, an embryo is about three-fourths of an inch long and recognizably human.
[ترجمه گوگل]در هفت هفتگی، جنین حدود سه چهارم اینچ طول دارد و به طور قابل تشخیصی انسان است
[ترجمه ترگمان]در هفت هفته، یک جنین در حدود سه چهارم یک اینچ طول دارد و یک انسان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The system already exists in embryo.
[ترجمه گوگل]این سیستم در حال حاضر در جنین وجود دارد
[ترجمه ترگمان]این سیستم پیش از این در جنین وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They are engaging in an embryo research.
[ترجمه گوگل]آنها در حال انجام تحقیقات روی جنین هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها در تحقیقات جنینی شرکت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The sex of the embryo is predetermined at fertilization.
[ترجمه گوگل]جنس جنین در زمان لقاح از قبل تعیین شده است
[ترجمه ترگمان]جنس جنین در لقاح از پیش تعیین شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جنین (اسم)
afterbirth, fetus, embryo, germ, chrysalis, foetus

رویان (اسم)
fetus, embryo, foetus

مرحله بدوی (اسم)
embryo

گیاهک تخم (اسم)
embryo

تخصصی

[علوم دامی] رویان

انگلیسی به انگلیسی

• fetus, young of a human or animal in its early stages; beginning stage
an embryo is an animal or human in the very early stages of development in the womb.

پیشنهاد کاربران

جنین هفته ۸ ام تا زایمان را می گویند
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : embryo / embryology / embryologist
✅️ صفت ( adjective ) : embryonic / embryological / embryologic
✅️ قید ( adverb ) : _
[پزشکی] رویان: مرحله ی بین تشکیل تخم تا جنین ( از هفته ی دوم تا هشتم حاملگی )
a human being or animal in an early stage of development, either in its mother’s uterus or in an egg, or a plant that is developing in a seed
یک انسان یا حیوان در مراحل اولیه رشد، چه در رحم مادر یا در یک تخم، یا گیاهی که در یک دانه رشد می کند.
...
[مشاهده متن کامل]

رویان، یک یوکاریوت چند سلولی دیپلوئید در نخستین مرحله رشد، از زمان اولین تقسیم سلولی تا زایش، تخم شکنی، یا رویش را گویند. در انسان ها یاخته رشدکننده از لحظه لِقاح تا پایان هفتهٔ هشتم، رویان نام دارد و پس از آن جنین نامیده می شود. نام پژوهشگاه رویان برگرفته از همین واژه است.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/embryo• https://en.wikipedia.org/wiki/Embryo
به همراه چندین کلمه مرتبط :
Embryo : رویان
Fetus : جنین
Zygote : زیگوت - زاگ ( سلول یوکاریوتی است که توسط رویداد لقاح بین گامت ها تشکیل شده )
Genome : ژنوم - ژنگان
Clone : کلون
Gamete : گامت ( یک سلول تخصص یافته است که مسئول تولید مثل جنسی می باشد )
...
[مشاهده متن کامل]

Ovum/Egg Cell : سلول تخمک / تخمک
Sexual intercourse : آمیزش/رابطه جنسی
Sexual Arousal : برانگیختگی جنسی
Vagina : مَهبَل
Vulva : فَرَج
Uterus/Womb : رحم
Labia : لبه های کس
Libido : لیبیدو انگیزهٔ کلی جنسی یا تمایل فرد به فعالیت جنسی است
Sexual desire : میل یا نیاز جنسی
Lust : شهوت
Pleasure : لذت
Genitalia :
Urethra : پیشراب راه - میزراه - شاش راه - مجرای ادراری
Hymen : پرده بکارت
Virginity : باکرگی ( ♂️♀️ ) - دوشیزگی ( ♀️ )
Puberty : بلوغ جنسی
Gonad : غده جنسی
Female reproductive system : دستگاه تولیدمثل زنان
Fallopian tube/uterine tubes/salpinges ( singular salpinx ) /oviducts : لوله رحم یا لوله فالوپ
Cervix : دهانه رحم
Infertility : ناباروری
Hymenorrhaphy : ترمیم پرده بکارت
Consummation : شب زفاف
Layette : سیسمونی
Wedding : عروسی - پیوگانی
Wedding ring : حلقه ازدواج
Bride price : شیربها
Dowry : جهیزیه - جهاز
Childbirth : زایمان
Vaginal delivery : زایمان طبیعی
Caesarean section : عمل سزارین
Urinary retention : احتباس ادراری
Urination : دفع ادرار - ادرار کردن
Nocturnal enuresis : شب ادراری - شب میزی - خواب ادراری
Hematuria : خون ادراری - خون میزی - هماتوری - هماچوری
Urinary tract infection : عفونت ادراری
Proteinuria : پروتئینوری - پروتئین میزی
oliguria : کم ادراری/میزی
Anuria : بی ادراری
Pyuria : چرک میزی - پیوری
Dysuria : سوزش ادرار - دُش میزی
Kidney stone disease : سنگ کلیه ( urolithiasis )
Bladder stone : سنک مثانه
Bacteriuria : باکتری میزی
Choluria : ادرار صفرایی، صفرامیزی، کلوری، زرداب شاشی، زردآب میزی
Psychoanalysis : روان کاوی - روان تحلیل گری
Unconscious mind : ضمیر ناخودآگاه
Infidelity : بی وفایی - خیانت ( Cheating, adultery, or having an affair )
Adultery : زنای محصنه
Sexual jealousy : حسادت جنسی
Internal fertilization : لقاح داخلی
Sexual reproduction : تولیدمثل جنسی
External fertilization : لقاح خارجی
Sexual attraction/Sexual attractiveness/sex appeal : کشش/جذابیت جنسی
Sexual selection : انتخاب/گزینش جنسی
Offspring : فرزند - زادگان
Spouse : همسر
Marital rape : تجاوز به همسر
Sexual abuse : سوءاستفاده جنسی

embryo ( زیست‏شناسی )
واژه مصوب: رویان
تعریف: 1. جانور در مراحل اولیۀ تکوین، از زمان تقسیم تخمک بارور تا تولد؛ در انسان، از چهارمین روز تا پایان هشتمین هفتۀ باروری|||2. ساختاری در دانۀ گیاهان، قبل از جوانه‏زنی، که از تکوین تخم به وجود می‏آید
جنین

بپرس