earliest

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: superlative of early.
متضاد: latest

جمله های نمونه

1. at one's earliest convenience
در اولین فرصت،هرچه زودتر

2. please answer at your earliest convenience
لطفا در اولین فرصت پاسخ بدهید.

3. answer my letter at your earliest convenience
نامه مرا در اولین فرصتی که برایتان ممکن است پاسخ دهید.

4. The earliest operations employing this technique were fraught with dangers.
[ترجمه گوگل]اولین عملیاتی که از این تکنیک استفاده می کرد مملو از خطرات بود
[ترجمه ترگمان]اولین عملیات بکارگیری این تکنیک پر از خطر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. From earliest childhood she'd had a love of dancing.
[ترجمه فروغ] ار همان اوائل کودکی عاشق رقصیدن بود
|
[ترجمه گوگل]از همان دوران کودکی او عاشق رقص بود
[ترجمه ترگمان]از همان اوان کودکی به رقص علاقه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. My earliest recollections are of my mother bending over my cot.
[ترجمه گوگل]اولین خاطرات من خم شدن مادرم روی تخت من است
[ترجمه ترگمان]اولین خاطراتم از مادرم است که روی تخت من خم شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The earliest mention of the village is in a 16th-century manuscript.
[ترجمه گوگل]اولین اشاره به این روستا در یک نسخه خطی قرن شانزدهمی است
[ترجمه ترگمان]قدیمی ترین ذکر این روستا در یک دست نوشته ۱۶ قرن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The earliest description of this species dates from 170
[ترجمه گوگل]اولین توصیف این گونه به سال 170 برمی گردد
[ترجمه ترگمان]اولین شرح این گونه ها از ۱۷۰ قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We trust to receive a cheque at your earliest convenience.
[ترجمه گوگل]ما اطمینان داریم که در اولین فرصت شما چک را دریافت می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما به دریافت چکی از اولین راحتی شما اعتماد داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In the earliest phase of mental disorder, relatives feel confused.
[ترجمه گوگل]در اولین مرحله اختلال روانی، بستگان احساس سردرگمی می کنند
[ترجمه ترگمان]در اولین مرحله اختلال ذهنی، بستگان دچار اشتباه می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. My earliest childhood memory is of falling in a pond in winter.
[ترجمه گوگل]اولین خاطره کودکی من مربوط به افتادن در برکه در زمستان است
[ترجمه ترگمان]اولین خاطره کودکی من از افتادن در یک برکه در زمستان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. My earliest memories are of fruit trees.
[ترجمه گوگل]اولین خاطرات من مربوط به درختان میوه است
[ترجمه ترگمان]اولین خاطرات من از درختان میوه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Please reply at your earliest convenience.
[ترجمه گوگل]لطفا در اولین فرصت پاسخ دهید
[ترجمه ترگمان]لطفا در اولین فرصت به شما جواب بدهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We can't finish before next Friday at the earliest.
[ترجمه گوگل]ما نمی توانیم زودتر از جمعه آینده کار را تمام کنیم
[ترجمه ترگمان]ما نمی توانیم قبل از جمعه آینده آن را به پایان برسانیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Please reply to my letter at your earliest convenience.
[ترجمه گوگل]لطفا در اولین فرصت به نامه من پاسخ دهید
[ترجمه ترگمان]لطفا در اولین فرصت به نامه من جواب بدهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

اخیر ترین، جدیدترین
اولیه
( earliest days = روزهای اولیه )
اولین. سریع ترین
اولین، نخستین
نزدیکترین
کهن، قدیمی
زود ترین

قدیمی ترین
ابتدایی ترین

بپرس