extrinsic

/eksˈtrɪnsɪk//eksˈtrɪnsɪk/

معنی: فرعی، اتفاقی، خارجی، بیرونی، دارای مبداء خارجی، جزئی
معانی دیگر: غیر اصلی، غیر اساسی، غیر ضروری، نابایسته، نامربوط (در برابر: ذاتی inherent)، (موجود در خارج یا فعال از بیرون به درون) برون به درون، برونی، برونین، صوری، عرضی، رجوع شود به: extraneous، برونزاد، برونچهری، برون خیز (در برابر: درونخیز intrinsic)، ضمیمه، تصادفی، عارضی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: extrinsically (adv.)
(1) تعریف: not inherent or essential; extraneous. (Cf. intrinsic.)
متضاد: inherent, intrinsic
مشابه: accidental

- The critical reception of the poem is extrinsic to the question of its value as art.
[ترجمه ریحانه حسن آبادی] پذیرش انتقادی از شعر نامربوط است از زیر سوال بردن ارزش آن به عنوان یک هنر
|
[ترجمه گوگل] دریافت انتقادی از شعر بیرونی به پرسش از ارزش آن به عنوان هنر است
[ترجمه ترگمان] پذیرش انتقادی این شعر برای سوال ارزش آن به عنوان هنر ارزیابی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: not within or part of something; external.
مشابه: exterior, outside

جمله های نمونه

1. extrinsic evidence
شواهد فرعی

2. extrinsic facts
داده های (واصله از) خارج

3. extrinsic pressure groups
گروه هایی که از خارج فشار اعمال می کنند

4. one of the extrinsic features of this building
یکی از ویژگی های برونی این ساختمان

5. She was motivated by the idea of extrinsic rewards such as salary rather than intrinsic ones such as pride and self-respect.
[ترجمه گوگل]انگیزه او ایده پاداش‌های بیرونی مانند حقوق بود تا پاداش‌های درونی مانند غرور و احترام به خود
[ترجمه ترگمان]او با این ایده که پاداش های برونی مثل حقوق بیشتر از حقوق ذاتی مثل غرور و احترام به نفس است، انگیزه گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. That's something extrinsic to the subject.
[ترجمه گوگل]این چیزی خارج از موضوع است
[ترجمه ترگمان]این مطلب جزئی برای این موضوع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Staff who complete extra qualifications receive no extrinsic rewards .
[ترجمه گوگل]کارکنانی که صلاحیت های اضافی را تکمیل می کنند، هیچ پاداش خارجی دریافت نمی کنند
[ترجمه ترگمان]کارمندانی که صلاحیت اضافی کامل دارند هیچ جایزه خارجی دریافت نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Nowadays there are fewer extrinsic pressures to get married.
[ترجمه گوگل]امروزه فشارهای بیرونی کمتری برای ازدواج وجود دارد
[ترجمه ترگمان]امروزه فشارهای بیرونی کمتری برای ازدواج وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. These inducements are both extrinsic and intrinsic.
[ترجمه گوگل]این محرک ها هم بیرونی و هم درونی هستند
[ترجمه ترگمان]این انگیزه ها هم عامل برونی و هم درونی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Extrinsic signals representing the inner symbols are what make it possible for groups of humans to share a meaningful world.
[ترجمه گوگل]سیگنال‌های بیرونی که نمادهای درونی را نشان می‌دهند همان چیزی هستند که گروه‌هایی از انسان‌ها را قادر می‌سازد تا دنیایی معنادار را به اشتراک بگذارند
[ترجمه ترگمان]سیگنال های Extrinsic که نشانگر نمادهای درونی هستند، آن چیزی هستند که برای گروهی از انسان ها امکان پذیر است تا یک جهان معنی دار را به اشتراک بگذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Together, intrinsic and extrinsic ageing will determine apparent age.
[ترجمه گوگل]پیری درونی و بیرونی با هم سن ظاهری را تعیین می کند
[ترجمه ترگمان]با هم، پیر شدن درونی و خارجی سن ظاهری را تعیین خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In contrast to this, extrinsic factors like food supply and predation are held by other workers to control the population cycles.
[ترجمه گوگل]در مقابل، عوامل بیرونی مانند عرضه غذا و شکار توسط سایر کارگران برای کنترل چرخه جمعیت نگهداری می شوند
[ترجمه ترگمان]بر خلاف این، عوامل بیرونی مانند عرضه مواد غذایی و شکار از سوی سایر کارگران جهت کنترل چرخه جمعیت نگهداری می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The rules do not prevent the use of extrinsic evidence in interpreting genuine ambiguities in the words of the contract.
[ترجمه گوگل]قوانین مانع استفاده از شواهد بیرونی در تفسیر ابهامات واقعی در کلمات قرارداد نمی شود
[ترجمه ترگمان]قوانین از استفاده از شواهد بیرونی در تفسیر ابهامات حقیقی در کلمات قرارداد جلوگیری نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But what when these extrinsic rewards are in short supply?
[ترجمه گوگل]اما وقتی این پاداش‌های بیرونی کم است، چه؟
[ترجمه ترگمان]اما چه زمانی این پاداش های برونی در عرضه کم هستند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Extrinsic rewards include wage, salary, bonuses, commission payments, working conditions, a car, pension, etc.
[ترجمه گوگل]پاداش های بیرونی شامل دستمزد، حقوق، پاداش، پرداخت کمیسیون، شرایط کار، خودرو، مستمری و غیره است
[ترجمه ترگمان]پاداش ها عبارتند از حقوق، حقوق، مزایا، پرداخت های کمیسیون، شرایط کاری، یک اتومبیل، حقوق بازنشستگی و غیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Some teachers believe students need extrinsic rewards to motivate them to learn.
[ترجمه گوگل]برخی از معلمان بر این باورند که دانش‌آموزان به پاداش‌های بیرونی نیاز دارند تا آنها را برای یادگیری تشویق کند
[ترجمه ترگمان]برخی معلمان معتقدند که دانش آموزان به پاداش های برونی برای انگیزه بخشیدن به آن ها برای یادگیری نیاز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Extrinsic rewards Those tangible rewards that probably attract most of us into the workforce in the first place.
[ترجمه گوگل]پاداش های بیرونی آن پاداش های ملموسی که احتمالاً در وهله اول بیشتر ما را جذب نیروی کار می کند
[ترجمه ترگمان]پاداش های ملموس پاداش های ملموس هستند که احتمالا بیشتر ما را به نیروی کار در وهله اول جذب می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فرعی (صفت)
inferior, by, accessory, accessorial, subsidiary, secondary, ancillary, subordinate, derivative, additional, adjunct, tributary, subaltern, petty, sideway, extrinsic, extraneous

اتفاقی (صفت)
chance, accidental, casual, fortuitous, stochastic, haphazard, chanceful, chancy, chromatic, extrinsic, fluky

خارجی (صفت)
alien, out, outside, foreign, strange, exotic, oversea, external, outer, exterior, peripheral, extrinsic, extern, extraneous

بیرونی (صفت)
over, o'er, out, outdoor, foreign, external, outer, outward, exterior, cortical, extrinsic, extern, extrinsical

دارای مبداء خارجی (صفت)
extrinsic

جزئی (صفت)
slight, small, little, immaterial, minute, inconspicuous, potty, paltry, partial, petty, remote, extrinsic, nominal, retail, negligible, fiddling, inappreciative, inconsiderable, peppercorn, imperceptible, inappreciable, peddling, snatchy, picayune, picayunish, piddling, rushy

تخصصی

[برق و الکترونیک] غیر ذاتی

انگلیسی به انگلیسی

• external, alien, foreign, unrelated, extraneous

پیشنهاد کاربران

یکی از معانیش میشه بی اساس.
مثلا
An extrinsic evidence.
مترادف idle
۱. خارجی. بیرونی. برونی ۲. فرعی. عرضی ۳. غیر ضروری. نامربوط /
مثال:
one of the extrinsic features of this building
یکی از نماهای بیرونی این ساختمان
These are only extrinsic factors.
اینها تنها عوامل فرعی هستند.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : _
✅️ صفت ( adjective ) : extrinsic
✅️ قید ( adverb ) : extrinsically
درازمدت ، عارض ، طاری ، گذرا ، روان ، جاری ، غیر مقیم ، گزنده ، مسافر
متضاد : ذاتی ، متوطن
Extrinsic . Extrinsically
طاری به معنی غریب است و به چیزی اطلاق میشود که ناگهان از خارج در آید یا بی خبر از راه برسد
...
[مشاهده متن کامل]

طاری در اصطلاح عوام ، چیزی که به چیز دیگری اضافه شده باشد مانند اموال طاری ، اموالی که به اموال موروثی ، اضافه شده است.
در اصطلاح فیلسوفان ، طاری به معنی ظاهر و خارج شئ است . بنابراین هر چه داخل در ماهیت شئ یا داخل در تعریف شئ نباشد ، طاری شئ است . و در مقابل ذاتی شئ ، قرار دارد که مختص آن است
فرهنگ فلسفی تألیف جمیل صلیبا

اکتسابی
برون گرا
بیرونی، خارجی
[روانشناسی] برون سو

بپرس