dysfunctional

جمله های نمونه

1. a dysfunctional family
خانواده ای به هم ریخته

2. Because I grew up in a dysfunctional family, anger is a big issue for me.
[ترجمه F.Milani] یک مشکل بزرگ من، خشم و عصبانیت است. به این دلیل که در یک خانواده مشکل دار و غیر نرمال بزرگ شده ام.
|
[ترجمه محدثه فرومدی] از آن جا که در خانواده ای نابسامان بزرگ شده ام، عصبانیت مشکل بزرگی برای من است.
|
[ترجمه گوگل]از آنجایی که من در خانواده ای ناکارآمد بزرگ شده ام، عصبانیت برای من مسئله بزرگی است
[ترجمه ترگمان]چون من در خانواده ناکارآمد بزرگ شده ام، خشم یک مساله بزرگ برای من است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It was, perhaps, his dysfunctional sleep pattern that caused such an odd storm of feeling.
[ترجمه گوگل]شاید این الگوی خواب ناکارآمد او بود که باعث چنین طوفان عجیبی از احساسات شد
[ترجمه ترگمان]شاید این نوع خواب dysfunctional که باعث بروز ناگهانی این احساس عجیب و غریب شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The modification of dysfunctional attitudes is a key concern in Cognitive-Behaviour Therapy.
[ترجمه گوگل]اصلاح نگرش های ناکارآمد یک نگرانی کلیدی در درمان شناختی-رفتاری است
[ترجمه ترگمان]اصلاح نگرش های ناکارآمد یک نگرانی کلیدی در درمان رفتار شناختی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His family was dynamically dysfunctional in addition to suffering various medical conditions.
[ترجمه گوگل]خانواده او علاوه بر اینکه از شرایط پزشکی مختلف رنج می بردند، از نظر پویایی ناکارآمد بودند
[ترجمه ترگمان]خانواده او به طور پویا ناکارآمد بود و شرایط پزشکی مختلف را نیز تحمل می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A. . Have you ever been around a dysfunctional family?
[ترجمه گوگل]آ آیا تا به حال در اطراف یک خانواده ناکارآمد بوده اید؟
[ترجمه ترگمان] تا حالا این دور و بر خانواده dysfunctional بودی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They came from Williams' dysfunctional family, his tortured psyche and his repressed homosexuality.
[ترجمه گوگل]آنها از خانواده ناکارآمد ویلیامز، روان شکنجه شده و همجنس گرایی سرکوب شده ویلیامز آمده بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها از خانواده ناکارآمد ویلیامز، روح آزار دهنده او و همجنس گرایی repressed ناشی شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He notes the following dysfunctional possibilities.
[ترجمه گوگل]او به احتمالات ناکارآمد زیر اشاره می کند
[ترجمه ترگمان]او احتمالات ناکارآمد زیر را یادداشت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Individuals in dysfunctional environments often be-come dysfunctional in other aspects of their lives, with their organizations ultimately footing the bill.
[ترجمه گوگل]افراد در محیط‌های ناکارآمد اغلب در جنبه‌های دیگر زندگی خود ناکارآمد می‌شوند و سازمان‌هایشان در نهایت این هزینه را به عهده می‌گیرند
[ترجمه ترگمان]افراد در محیط های ناکارآمد اغلب در جنبه های دیگر زندگی خود ناکارآمد هستند و سازمان های آن ها در نهایت این لایحه را تعیین می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Lousy schools and dysfunctional teachers were let off the hook.
[ترجمه گوگل]مدارس کثیف و معلمان ناکارآمد را رها کردند
[ترجمه ترگمان]مدارس Lousy و آموزگاران ناکارآمد از قلاب رها شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The dysfunctional protein builds up in the brain and death results.
[ترجمه گوگل]پروتئین ناکارآمد در مغز انباشته می شود و منجر به مرگ می شود
[ترجمه ترگمان]پروتیین ناکارآمد در مغز و نتایج مرگ ایجاد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Congress is next year expected to revamp America's dysfunctional system of financial regulation.
[ترجمه گوگل]انتظار می رود کنگره سال آینده سیستم ناکارآمد مقررات مالی آمریکا را اصلاح کند
[ترجمه ترگمان]سال آینده انتظار می رود که کنگره سیستم ناکارآمد مالی آمریکا را اصلاح کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The scan shown here indicates dysfunctional metabolism and blood flow in the brain's emotional center.
[ترجمه گوگل]اسکن نشان داده شده در اینجا نشان دهنده متابولیسم ناکارآمد و جریان خون در مرکز احساسی مغز است
[ترجمه ترگمان]اسکن نشان داده شده در اینجا نشان دهنده متابولیسم و جریان خون در مرکز عاطفی مغز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Object: Dysfunctional uterine bleeding DUB is a common disease in Gynecology and obstetrics department.
[ترجمه گوگل]موضوع: خونریزی ناکارآمد رحم DUB یک بیماری شایع در بخش زنان و زایمان است
[ترجمه ترگمان]شی: خونریزی رحمی رحمی یک بیماری شایع در بخش زایمان و زایمان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A dysfunctional family unit is one of the root causes of criminal behaviour.
[ترجمه گوگل]خانواده ناکارآمد یکی از علل اصلی رفتار مجرمانه است
[ترجمه ترگمان]یک واحد خانواده ناکارآمد یکی از علل ریشه ای رفتار مجرمانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to a dysfunction, not functioning properly

پیشنهاد کاربران

از هم پاشیده
مشکل دار ( dysfunctional family ) ، معیوب، ناکارآمد
خراب ( از کار افتاده )
از هم گسیخته
بد عملکردی، اختلال عملکرد
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : dysfunction
✅️ صفت ( adjective ) : dysfunctional
✅️ قید ( adverb ) : _
/dɪsˈfʌŋkʃənl/
not operating normally or properly
صفت، رسمی
ناکارآمد
dysfunctional government
a dysfunctional family
They concluded that dysfunctional attitudes are a state dependent symptom.
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/dysfunctional
ناکارآمد کژکارکرد، نامتعارف
کژ کار، ناکارآمد، ناکارا
غیرِ کاربردی
dysfunctional ( پزشکی )
واژه مصوب: دُژکارکردی
تعریف: ویژگی آنچه بد یا نابهنجار کار می کند
تا کارآمد
بی کفایت
بی کفایت ( خانواده )
اختلالانه
بدکنش
به هم ریخته
کژکارکرد
غیر منسجم

نابسامان، مختل
درب و داغون
ناکارآمدی، اختلال.
ناکارآمد
بد کارکردی
مخرب
سوء عملکرد
غیرکارکردی
نامتعارف
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)

بپرس