duration

/dʊˈreɪʃn̩//djʊˈreɪʃn̩/

معنی: طول، استمرار، بقاء، مدت، طی
معانی دیگر: درازی (زمان)، (زبان شناسی) دیرش، تداوم، درنگ، سختی

جمله های نمونه

1. for the duration of his life
برای همه ی عمرش

2. for the duration
1- (انگلیس - عامیانه) تا پایان جنگ 2- برای مدتی دراز

3. his stay was of short duration
اقامت او کوتاه مدت بود.

4. Many foreigners were interned for the duration of the war.
[ترجمه موسی] بسیاری از بیگانه ها برای مدت زمان جنگ در داخل کشور پناهنده بودند.
|
[ترجمه گوگل]بسیاری از خارجی ها در طول مدت جنگ بازداشت شدند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از خارجیان برای مدت جنگ بازداشت شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They were incarcerated for the duration of the war.
[ترجمه موسی] آنها در طول زمان جنگ زندانی بودند.
|
[ترجمه گوگل]آنها در طول جنگ در زندان بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها برای مدت جنگ در زندان بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The course is of three years' duration.
[ترجمه گوگل]دوره به مدت سه سال می باشد
[ترجمه ترگمان]این دوره سه سال طول می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I'm stuck here for the duration.
[ترجمه گوگل]من برای مدت طولانی اینجا گیر کردم
[ترجمه ترگمان]من مدت زیادی اینجا ماندم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She stayed there for the duration of the journey.
[ترجمه گوگل]او در طول سفر در آنجا ماند
[ترجمه ترگمان]او برای مدت سفر آنجا ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He planned a stay of two years' duration.
[ترجمه گوگل]او برای اقامت دو ساله برنامه ریزی کرد
[ترجمه ترگمان]او مدت اقامت دو ساله را برنامه ریزی کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Courses are of two years' duration.
[ترجمه گوگل]دوره ها دو سال است
[ترجمه ترگمان]این دوره ها به مدت دو سال به طول می انجامد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The next contract will be of shorter duration.
[ترجمه گوگل]قرارداد بعدی مدت کوتاه تری خواهد بود
[ترجمه ترگمان]قرارداد بعدی کوتاه تر خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A freeholder may grant a lease of any duration.
[ترجمه گوگل]دارنده آزاد می تواند اجاره ای با هر مدتی را اعطا کند
[ترجمه ترگمان]به هر حال، ممکن است در طول این مدت اجاره داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The package includes cycle hire for the duration of your holiday.
[ترجمه گوگل]این بسته شامل کرایه چرخه برای مدت تعطیلات شما می باشد
[ترجمه ترگمان]این بسته شامل کرایه چرخه برای مدت تعطیلات شما می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The principal issues in dispute concern the duration of the future treaty.
[ترجمه گوگل]موضوعات اصلی مورد اختلاف مربوط به مدت زمان معاهده آینده است
[ترجمه ترگمان]مسائل اصلی در نزاع مربوط به مدت زمان معاهده آینده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

طول (اسم)
length, duration, longitude

استمرار (اسم)
continuity, duration

بقاء (اسم)
durability, permanence, eternity, duration, perpetuity, survival, survivorship, survivance

مدت (اسم)
interval, life, outage, tract, length, time, period, term, stretch, patch, interspace, duration, usance

طی (اسم)
duration

تخصصی

[عمران و معماری] مدت - دیرش
[برق و الکترونیک] استمرار، طول مدت
[فوتبال] مدت زمان-وقت
[مهندسی گاز] مداوم، استمرار، مدت
[زمین شناسی] دوام، مدت الف) بازه زمانی که در آن یک جریان کشندی در مرحله مد یا جزر است و از میانه آب ساکن تخمین زده می شود.ب) بازه زمانی از جزر تا مد (کشند نزولی) یا از مد تا جزر (کشند صعودی).
[بهداشت] مدت - دیرند
[ریاضیات] استمرار، دوام، مدت دوام، دوران، دیری، مدت، زمان، طول مدت، طول دوره، دبرش

انگلیسی به انگلیسی

• period of time that something continues
the duration of something is the length of time that it lasts for.

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: The time something continues or lasts ⏳
🔍 مترادف: Length of time
✅ مثال: The duration of the concert was two hours.
دوره
دیرش ( مالی و بانکی )
طول اثر[در فارماکولوژی] ، مدت زمان
مثال ببینیم :
duration of drug : طول اثر دارو
Action potential duration: مدت زمان پتانسیل عمل
بازه زمانی
duration ( سینما و تلویزیون )
واژه مصوب: دیرش 1
تعریف: [زبان‏شناسی] در آواشناسی، مدت‏زمان لازم برای تولید یک آوا یا هجا|||[سینما و تلویزیون، موسیقی] 1. مدت زمان تداوم هر صدا یا سکوت 2. مدت زمان داستان فیلم یا نمایش فیلم
دیرند
مدت
مدت
طول
اندازه
مدت زمان، مدت، زمان بندی
۱. طی، مدت
۲. دوام، تداوم
duration stp
زمان های stp
کامپیوتر
( شرکت، سازمان و. . . ) دوره فعالیت
طول دوره ی اوراق بدهی تا سررسید
تاخیر
ماندگاری ، دیرپایی ، دیرهنگامی ، دراز هنگامی
عمر ، طول عمر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس