drown

/ˈdraʊn//draʊn/

معنی: غرق کردن، غرق شدن
معانی دیگر: (در آبگونه) خفه شدن یا کردن، غرق شدن یا غرق کردن، سیل زده کردن، (از آب) پوشاندن، (معمولا با: in) تحت تاثیر چیزی قرار گرفتن، (در چیزی) غرق شدن، گرفتار بودن، (معمولا با: out - صدایی را با صدای دیگر) خفه کردن، از بین بردن (معمولا از بین بردن اثر چیزی با خوردن مشروب)، خیساندن، خیس کردن

جمله های نمونه

1. the rising of the sea level will drown many of the world's cities
بالا رفتن آب دریا موجب زیر آب رفتن بسیاری از شهرهای جهان خواهد شد.

2. A child can drown in only a few inches of water.
[ترجمه ب گنج جو] فقط یه چند اینچ آب کافیه یه بچه رو غرق کنه.
|
[ترجمه viana] یک کودک حتی میتواند در چند اینچ اب هم غرق شود
|
[ترجمه مریم] حتی مقدار کمی از آب می تونه باعث غرق کودک بشه
|
[ترجمه گوگل]یک کودک می تواند تنها در چند اینچ آب غرق شود
[ترجمه ترگمان]یک کودک تنها در چند اینچ از آب غرق می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The loud cheers drown out his shouts.
[ترجمه گوگل]هلهله های بلند فریادهایش را خفه می کند
[ترجمه ترگمان]فریادهای بلند فریاد او را خفه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Animals get tangled in fishing nets and drown.
[ترجمه گوگل]حیوانات در تورهای ماهیگیری گره می خورند و غرق می شوند
[ترجمه ترگمان]حیوانات در تور ماهیگیری گرفتار می شوند و غرق می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It is cruel to drown the cat in the river.
[ترجمه محمد م] غرق کردن گربه در رودخانه یک ظلم است
|
[ترجمه ب گنج جو] خوب ! گربه رو انداختن داخل آب، اونم غرق شده ، یه جنایت ، ظلم.
|
[ترجمه ترجمه دیکشنری] این بی انصافی است که گربه را در اب رودخانه غرق کرد
|
[ترجمه گوگل]غرق کردن گربه در رودخانه ظالمانه است
[ترجمه ترگمان]این ظالمانه است که گربه را غرق در رودخانه غرق کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Depressed, Peter tried to drown himself.
[ترجمه محمد م] به دلیل افسردگی ، پیتر سعی کرد که خودش را غرق کند
|
[ترجمه گوگل]پیتر افسرده سعی کرد خود را غرق کند
[ترجمه ترگمان]سعی کرد خود را غرق کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He plugged his ears with tissue paper to drown out the music.
[ترجمه گوگل]گوش هایش را با دستمال کاغذی گرفت تا موسیقی را خاموش کند
[ترجمه ترگمان]گوشش را با کاغذ پاره کرد تا موسیقی را غرق کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She was afraid lest he might drown.
[ترجمه گوگل]می ترسید مبادا غرق شود
[ترجمه ترگمان]می ترسید مبادا غرق شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She tried to drown herself.
[ترجمه گوگل]سعی کرد خودش را غرق کند
[ترجمه ترگمان]سعی کرد خودش را غرق کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He tried to recollect things and drown himself in them.
[ترجمه گوگل]سعی کرد چیزهایی را به خاطر بیاورد و خود را در آنها غرق کند
[ترجمه ترگمان]می کوشید چیزها را به یاد بیاورد و خود را در آن ها غرق کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. At the end of the movie we drown in a sea of schmaltz.
[ترجمه گوگل]در پایان فیلم در دریای schmaltz غرق می شویم
[ترجمه ترگمان]در انتهای فیلمی که در دریا غرق می شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She turned up the radio to drown the noise of the traffic.
[ترجمه گوگل]رادیو را بلند کرد تا سر و صدای ترافیک را خفه کند
[ترجمه ترگمان]رادیو را روشن کرد تا صدای ترافیک را خفه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She turned up the radio to drown out the noise from next door.
[ترجمه گوگل]رادیو را بلند کرد تا صدای همسایه را خاموش کند
[ترجمه ترگمان]رادیو را روشن کرد تا صدای در بعدی را خفه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Should I drown myself in the Vistula?
[ترجمه گوگل]آیا باید خودم را در ویستولا غرق کنم؟
[ترجمه ترگمان]آیا باید خودم را در ویستول غرق کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He saw friends drown in rivers and get shot by bandits.
[ترجمه گوگل]او دوستانی را دید که در رودخانه ها غرق شدند و توسط راهزنان مورد اصابت گلوله قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]اون دوستاش رو توی رودخونه غرق می کنه و از راهزن ها تیر میخوره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غرق کردن (فعل)
flood, deluge, drown, whelm

غرق شدن (فعل)
merge, sink, go down, drown

انگلیسی به انگلیسی

• suffocate in water; be suffocated by water; flood, inundate with water
when someone drowns or is drowned, they die because they have gone under water and cannot breathe.
if one sound drowns another, it is louder than the other sound, and therefore makes it impossible to hear.
if one sound drowns out another, it is louder than the other sound, and therefore makes it impossible to hear.

پیشنهاد کاربران

1. to die from being under water
غرق شدن، غرق کردن
2. drown out: if a loud noise drown out another sound, it prevents it from being heard
به گوش نرسیدن صدا به دلیل وجود صدای بلندتر از آن، ( صدا ) خفه کردن
...
[مشاهده متن کامل]

- Don't let the noise of others' opinions drown out your own inner voice, heart and intuition.
- نگذارید سروصدای عقاید دیگران، صدای درونی، قلب و شهود شما را خفه کند.
3. drown in
drown in debt: زیر قرض و قوله بودن
4. drown your sorrows: to drink lot of alcohol in order to forget your problems
مصرف زیاد مشروبات الکلی جهت فراموش کردن یک مشکل

die in water because you cant breathe
تفاوت drown و sink:
drown برای موجودات زنده استفاده میشه
اما
sink برای غیرجاندارن.
drown به معنی خفه شدن در آب و غرق شدن هست اما sink معنی فرو رفتن در آب میده.
"". I can't DROWN my demons, they know how to swim""
( 'Can You Feel My Heart' by 'Bring Me the Horizon' )
drown: غرق شدن، غرق کردن
سلام، تلفظ آمریکاییش d رو ( ج ) می خونه؟
معانی دیگه اش میتونه فروکش کردن، گم شدن، دچار وقفه شدن و. . . باشه
مثلا کانت در جمله زیر میگه روحیه دقت آلمانی نمرده بود بلکه مدتی "فروکش" کرده بود یا دچار وقفه شده بود
but has only been drowned out for a short time
گرفته شده
خفه شدن ( در آب )
ازبین بردن خفه کردن
به ادمی میگن که لباس خفنی نپوشیده باشه
خفه شدن یا کردن
غرقیدن = غرق شدن
م. ث
هر روز، دمِ غروب، می غرقم توی دریای اندیشه هام.
غرقاندن = غرق کردن.
م. ث
سنگینی وزن او بود که او را غرقاند.
گرفتار سیل شدن ، در سیل گیر افتادن ، در سیل گیر کردن
در آب گرفتار شدن ، در آب گیر افتادن ، در آب گیر کردن
she drowned in the river
غرق شدن ( انسانی ) drown
غرق شدن ( کشتی و . . . ) sink
Die in water because you can't breathe
کاملا خیساندن
two people drowned in a boating accident yesterday
دو نفر دیروز در برخورد قایق غرق شدند
غرق شده . مثل شهر یا چیز دیگر

فروکش کردن
غرق شدن به مدت طولانی
غرق شدن

غرق شدن
غرق کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)

بپرس