draw out

/ˈdrɒˈaʊt//drɔːaʊt/

معنی: بیرون کشیدن از، استخراج کردن، طولانی کردن، طول دادن
معانی دیگر: 1- طولانی کردن، به درازا کشاندن 2- بیرون کشیدن، درآوردن 3- (حرف) کشیدن (از کسی)

جمله های نمونه

1. It's important to draw out a child's potential capacities.
[ترجمه گوگل]مهم است که ظرفیت های بالقوه کودک را ترسیم کنید
[ترجمه ترگمان]مهم است که از ظرفیت های بالقوه یک کودک استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. How much money did you draw out?
[ترجمه گوگل]چقدر پول برداشتی؟
[ترجمه ترگمان]چقدر پول بیرون کشیدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Draw out the wire until it is very thin.
[ترجمه گوگل]سیم را بیرون بکشید تا خیلی نازک شود
[ترجمه ترگمان]سیم را تا وقتی که خیلی نازک است بیرون بکشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I shall have to draw out some more money to pay all these people.
[ترجمه ایزدی] من باید پول بیشتری در بیاورم تا پول همه ی این افراد را بپردازم.
|
[ترجمه گوگل]من باید مقداری پول بیشتر برای پرداخت به همه این افراد جمع کنم
[ترجمه ترگمان]من باید پول بیشتری بیرون بکشم تا به همه این مردم پول بدهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The teacher helped to draw out the meaning of the poem.
[ترجمه گوگل]معلم کمک کرد تا معنای شعر مشخص شود
[ترجمه ترگمان]معلم به نقاشی کردن معنای شعر کمک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The days begin to draw out noticeably.
[ترجمه Shirinbahari] روزها به طور قابل توجهی طولانی شدند.
|
[ترجمه ایزدی] روزها به طور قابل توجهی کش می آیند
|
[ترجمه گوگل]روزها به طور قابل توجهی شروع به کشیده شدن می کنند
[ترجمه ترگمان]روزها به طور قابل توجهی شروع به بیرون کشیدن می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The days begin to draw out after the winter solstice.
[ترجمه گوگل]روزها پس از انقلاب زمستانی شروع به پایان می کنند
[ترجمه ترگمان]روزها بعد از انقلاب زمستانی شروع می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We tried to draw out the kind of changes that might help make the whole thing happen.
[ترجمه گوگل]ما سعی کردیم تغییراتی را ترسیم کنیم که ممکن است به تحقق کل آن کمک کند
[ترجمه ترگمان]ما سعی کردیم از نوع تغییراتی که ممکن است به انجام همه چیز کمک کنند، استفاده کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The task, then, is not to draw out an entire nucleus but to scoop out a bunch of chromosomes.
[ترجمه گوگل]بنابراین، کار بیرون کشیدن یک هسته کامل نیست، بلکه بیرون کشیدن یک دسته کروموزوم است
[ترجمه ترگمان]پس وظیفه آن نیست که یک هسته کامل بیرون بکشد، بلکه مجموعه ای از کروموزوم ها را بیرون بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Staff will draw out a length of any roll for inspection.
[ترجمه گوگل]کارکنان طول هر رول را برای بازرسی ترسیم می کنند
[ترجمه ترگمان]کارکنان طول هر غلت برای بازرسی را تنظیم خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. However, we can draw out some general conclusions.
[ترجمه گوگل]با این حال، ما می توانیم برخی از نتایج کلی را استخراج کنیم
[ترجمه ترگمان]با این حال، ما می توانیم به برخی نتایج کلی برسیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Do you have any tools to draw out the cork?
[ترجمه گوگل]آیا ابزاری برای بیرون کشیدن چوب پنبه دارید؟
[ترجمه ترگمان]آیا هیچ ابزاری برای بیرون کشیدن چوب پنبه در اختیار دارید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Its proboscis works like a syringe to draw out blood.
[ترجمه گوگل]پروبوسیس آن مانند یک سرنگ برای بیرون کشیدن خون عمل می کند
[ترجمه ترگمان]proboscis مثل یک سرنگ برای بیرون کشیدن خون عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He will draw out the names of the lucky winners.
[ترجمه Shirinbahari] نام های برندگان خوش شانس را بیرون کشید.
|
[ترجمه گوگل]او اسامی برندگان خوش شانس را مشخص می کند
[ترجمه ترگمان]او اسامی برندگان خوش شانس را ترسیم خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بیرون کشیدن از (فعل)
draw out

استخراج کردن (فعل)
exploit, extract, elicit, pan, educe, draw out

طولانی کردن (فعل)
stretch, extend, imp, lengthen, elongate, prolong, prolongate, draw out, stretch out

طول دادن (فعل)
extend, protract, prolong, draw out

تخصصی

[ریاضیات] بیرون کشیدن، استخراج کردن

انگلیسی به انگلیسی

• make longer, extend; get a person to talk

پیشنهاد کاربران

"Draw out" means to prolong or extend something longer than necessary, or to elicit a reaction or response from someone.
: It can symbolize a process that seems to take forever or to bring out hidden emotions or information from someone.
...
[مشاهده متن کامل]

تمدید یا طولانی کردن چیزی بیش از حد لازم ( لفت دادن، کش دادن ) ، یا برای برانگیختن واکنش یا بیرون کشیدن پاسخ از کسی.
فرآیندی که به نظر می رسد بسیار طولانی است یا احساسات یا اطلاعات پنهانی را از کسی بیرون کشیدن.
مثال؛
The teacher managed to draw out some insightful comments from the shy students.
He tried to draw out the conversation to avoid going back to work.
The suspense in the movie was skillfully drawn out, keeping the audience on edge.
مترادف: Prolong, extend, elicit
متضاد: Shorten, abbreviate, suppress

Draw sth out
چیزی را بالفعل کردن
طول دادن
گ
کش دادن
دربارۀ استعدادها، توانمندیها یعنی بافعل کردن، شکوفا کردن،
بیرون کشیدن ، خوردن
Mosquitoes draws out humans blood
پشه ها خون انسان ها را بیرون می کشند / میخورند
( نظامی ) به خط کردن نیروها
از لاک خود در آمدن. رو باز شدن به مطلبی
یخ کسی رو باز کردن، از لاک خجالت در آوردن
به معنی اینکه خجالت طرف مقابل رو کم کردن هم میده
بیرون کشیدن چیزی/کسی از
( pull out= )
1 ) He drew the cork out of the bottle
او چوب پنبه درب بطری رو بیرون کشید
2 ) I drew out �200
۲۰۰ پوندز پول از حساب ( بانکی ) م بیرون کشیدم
3 ) Can I draw $80 out of my account?
...
[مشاهده متن کامل]

میشه ۸۰ دلار از حساب ( بانکی ) م بیرون بیارم؟
4 ) The ducts draw out stale air
اون لوله ها هوای محبوس/درجا را خارج میکنن
5 ) The company has been drawing gas and oil out of the rich ground for 62 years
این شرکت ۶۲ ساله داره نفت و گاز استخراج می کنه از این زمین غنی

به تصویر کشیدن
پول برداشت کردن. طولانی کردن سخنرانی

پول از حساب بیرون کشیدن. طول کشیدن غیرعادی چیزی. با جزئیات کامل اطلاع دادن. خودمانی صحبت کردن
حرف کشیدن از. . . .
Draw some body out:
به معنی کلنجار رفتن با کسی به منظور اینکه ازش حرف بکشی هم به کار میره
We should draw her out
اگر out جز فعل باشد:
● برداشت کردن پول از بانک
● شخصی رو از فکر یا پریشانی دراوردن
● کش دادن موضوع
● جزییات مساله ای را مورد بحث قرار دادن
اگر out حرف اضافه باشد:
● رسم کردن، کشیدن ( چیزی را متوجه شدن و سپس رسم کردن )
استخراج کردن
به دست آوردن ( اطلاعات، نتیجه و. . . )
کش دادن موضوع
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس