downside

/ˈdaʊnˌsaɪd//ˈdaʊnsaɪd/

بخش زیرین، زیر، (امور مالی و بازرگانی) کسادی، کاهش قیمت ها، زیان (معمولا به صورت: روبه کاهش یا کسادی on the downside)

جمله های نمونه

1. the price of gold is on the downside
بهای طلا رو به کاهش است.

2. a wooden shelf with five hooks on the downside
طاقچه ی چوبی با پنج قلاب در زیر آن

3. The downside of living here, of course, is that it is expensive.
[ترجمه Elham] نقطه ضعف زندگی در اینجا گران بودن آن است.
|
[ترجمه حسین کتابدار] جنبه منفی زندگی کردن در اینجا، هزینه های گران آن است.
|
[ترجمه گوگل]البته نقطه ضعف زندگی در اینجا گران بودن آن است
[ترجمه ترگمان]جنبه منفی زندگی در اینجا، این است که این هزینه گران است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Digital cell phones offer more security, but the downside is that they have less power.
[ترجمه گوگل]تلفن های همراه دیجیتال امنیت بیشتری را ارائه می دهند، اما نقطه ضعف آن این است که قدرت کمتری دارند
[ترجمه ترگمان]تلفن های همراه دیجیتال امنیت بیشتری را ارایه می دهند، اما عیب این است که آن ها قدرت کمتری دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The downside of the book is that it is written in a rather boring style.
[ترجمه گوگل]نکته منفی کتاب این است که به سبکی نسبتا خسته کننده نوشته شده است
[ترجمه ترگمان]عیب این کتاب این است که به سبک نسبتا خسته کننده نوشته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The downside of this approach is a lack of clear leadership.
[ترجمه گوگل]نقطه ضعف این رویکرد فقدان رهبری روشن است
[ترجمه ترگمان]جنبه منفی این رویکرد فقدان رهبری روشن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Unemployment, inflation and greater inequality are often the downside of a market economy.
[ترجمه حسین کتابدار] بیکاری، تورم و نابرابری بیشتر، اغلب ابعاد منفی اقتصاد بازار آزاد است
|
[ترجمه گوگل]بیکاری، تورم و نابرابری بیشتر اغلب جنبه منفی اقتصاد بازار است
[ترجمه ترگمان]بیکاری، تورم و نابرابری بیشتر، اغلب نزولی یک اقتصاد بازار هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The downside of this, however, is that they tend not to pay out as much as higher-risk investments.
[ترجمه گوگل]با این حال، نقطه ضعف این است که آنها تمایل دارند به اندازه سرمایه گذاری های با ریسک بالاتر پرداخت نکنند
[ترجمه ترگمان]با این حال، جنبه منفی این مساله این است که آن ها تمایل دارند تا به اندازه سرمایهگذاریهای بیشتر ریسک نکنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Again, the realization of the downside of being beautiful hit Matt.
[ترجمه حسین کتابدار] بار دیگر، تجربه تلخ پیامدهای جذاب بودن ( زیبا بودن ) ، به مت ضربه زد.
|
[ترجمه گوگل]باز هم متوجه شدن جنبه منفی زیبا بودن به مت ضربه زد
[ترجمه ترگمان]دوباره، درک عیب زیبا بودن به مت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Free workers are prepared to entertain a bigger downside risk if the upside on reward matches it.
[ترجمه گوگل]کارگران رایگان آماده هستند تا در صورت تطابق پاداش با ریسک بزرگتری روبرو شوند
[ترجمه ترگمان]کارگران آزاد در صورتی آماده می شوند که ریسک سقوط بزرگتری را در صورتی که پاداش روی پاداش مطابق با آن باشد، پذیرا باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. On the downside, the program requires a relatively powerful computer and a huge chunk of disk space to run.
[ترجمه گوگل]از جنبه منفی، این برنامه برای اجرا به یک کامپیوتر نسبتا قدرتمند و فضای دیسک زیادی نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]در قسمت عیب، این برنامه نیاز به یک کامپیوتر نسبتا قدرتمند و قسمت بزرگی از فضای دیسک دارد تا اجرا شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But the downside of the Sony disc is the contribution of Bo Skovhus.
[ترجمه گوگل]اما نقطه ضعف دیسک سونی، کمک Bo Skovhus است
[ترجمه ترگمان]اما عیب دیسک سونی مشارکت بو Skovhus است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But with the boom comes a downside: an increased risk of flying-related ailments, brought on or aggravated by cramped quarters.
[ترجمه گوگل]اما با این رونق، یک جنبه منفی نیز به همراه دارد: افزایش خطر بیماری‌های مربوط به پرواز، که به‌واسطه فضاهای تنگ ایجاد شده یا تشدید می‌شود
[ترجمه ترگمان]اما با جهش اقتصادی، خطر ابتلا به بیماری های مربوط به پرواز را افزایش می دهد که با مناطق شلوغ افزایش یا تشدید می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Also on the downside, there are lots of minor hassles possible when you install Windows 95 on an older computer.
[ترجمه گوگل]همچنین از جنبه منفی، هنگام نصب ویندوز 95 بر روی یک رایانه قدیمی، مشکلات جزئی زیادی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]همچنین در عیب، هنگامی که ویندوز ۹۵ را روی یک کامپیوتر قدیمی نصب می کنید، مشکلات جزئی بسیاری وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. On the downside, all say the slowing national economy will hinder Texas growth.
[ترجمه گوگل]از جنبه منفی، همه می گویند که کند شدن اقتصاد ملی مانع رشد تگزاس خواهد شد
[ترجمه ترگمان]از جنبه منفی، همه می گویند که کندی اقتصاد ملی مانع رشد تگزاس خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• negative side, unpleasant aspect, disadvantage; lower side; decrease, slump, fall (in stock prices, etc.)

پیشنهاد کاربران

توی ادبیات مدیریت مالی از عبارت " downside risk" زیاد استفاده میشه که

به معنای "ریسک کاهش ارزش" است.
نیمه خالی
۱. سیر نزولی ۲. جنبه منفی. نقطه ضعف ۲. زیان مالی. زیان احتمالی ۳. {مربوط به} زیان حتمالی
مثال:
What do you think the downsides of the job would be?
فکر می کنید جنبه های منفی {و نقطه ضعفهای} شغل چه چیزی می تواند باشد؟
من در مورد یه چیزی سوال دارم
نیمه خالی لیوان
سِیر نزولی
روند کاهشی
افت قیمت
نقطه ضعف
افت قیمت سهام
ضرر|متضاد کلمه upside به معنی مزیت یا فایده است
سختی، مشکل، مانع
Drawback
Trouble
Problem
Catch
The downside is that
جنبه منفی ماجرا اینه که
روی بد سکه اینه که
. . . . . .
جنبه منفی، روی بد سکه، بعد منفی، عیب، ایراد، بدی، نقطه ضعف، مشکل، نقطه منفی
نقطه منفی
نقطه ضعف
عارضه ی جانبی، جنبه ی منفی، جزء بد از یک کل که جزء خوب هم دارد.
مثال: شهرت در کنار مزایا جنبه ی منفی هم دارد که آرامش فرد را به هم می زند.
a disadvantage or negative point
بدیِ ، ایرادِ
روند نزولی
جنبه منفی، بعد منفی ( گیری که چیزی داره )
جنبه منفی
the disadvantageous aspect of a situation

معضل
مشکل
عیب
ایراد
رکود

بعد منفی
روی بد سکه
تاثیر بد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٤)

بپرس