1. the dominant eye
چشم غالب (قوی تر)
2. the dominant hemisphere of the brain
نیمکره ی چیره (در مغز)
3. a dominant hill
تپه ی مسلط (براطراف)
4. a dominant personality
(روان شناسی) شخصیت چیره (یا سلطه گر)
5. one of the dominant states in brazil
یکی از ایالت های برتر در کشور برزیل
6. . . . today you are great and dominant
. . . که امروز سالار و سرپنجه ای
7. they had been oppressed by a more dominant race
آنان توسط نژاد چیره تری مورد ظلم و جور قرار گرفته بودند.
8. The British were formerly dominant in India.
[ترجمه گوگل]انگلیسی ها قبلاً در هند مسلط بودند
[ترجمه ترگمان]بریتانیایی ها پیش از این در هند حاکم بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بریتانیایی ها پیش از این در هند حاکم بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. She was the dominant partner in the relationship.
[ترجمه موسی] او شریک اصلی در این رابطه بود.|
[ترجمه گوگل]او شریک غالب در رابطه بود[ترجمه ترگمان]او شریک غالب در این رابطه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. She's the dominant child in the group.
[ترجمه Behnoosh] او برترین ( اصلی ترین، قوی ترین، مهمترین ) فرد در گروه هست|
[ترجمه گوگل]او فرزند غالب گروه است[ترجمه ترگمان]او یک بچه غالب در گروه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The promise of tax cuts became the dominant element in the campaign.
[ترجمه گوگل]وعده کاهش مالیات به عنصر غالب در مبارزات انتخاباتی تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]وعده کاهش مالیات، عامل غالب در این مبارزه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]وعده کاهش مالیات، عامل غالب در این مبارزه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The firm has achieved a dominant position in the world market.
[ترجمه بانی] این شرکت به جایگاه برجسته ایی در بازار جهانی دست یافته است.|
[ترجمه موسی] این شرکت به جایگاه برتر در بازار جهانی دست یافته است.|
[ترجمه گوگل]این شرکت در بازار جهانی به جایگاه برتری دست یافته است[ترجمه ترگمان]این شرکت به جایگاه غالب در بازار جهانی دست یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The dominant male gorilla is the largest in the group.
[ترجمه تست] بزرگترین گوریل نر حاکم گروه است|
[ترجمه گوگل]گوریل نر غالب بزرگترین گروه در این گروه است[ترجمه ترگمان]گوریل نر غالب بزرگ ترین گوریل نر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The castle stands in a dominant position above the town.
[ترجمه گوگل]این قلعه در موقعیت غالب بالای شهر قرار دارد
[ترجمه ترگمان]قلعه در جایگاه غالب در بالای شهر قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]قلعه در جایگاه غالب در بالای شهر قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Truth is of dominant importance.
[ترجمه گوگل]حقیقت از اهمیت غالب برخوردار است
[ترجمه ترگمان]حقیقت از اهمیت ویژه ای برخوردار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]حقیقت از اهمیت ویژه ای برخوردار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. Japan became dominant in the mass market during the 1980s.
[ترجمه گوگل]ژاپن در دهه 1980 بر بازار انبوه مسلط شد
[ترجمه ترگمان]ژاپن در دهه ۱۹۸۰ در بازار انبوه حاکم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ژاپن در دهه ۱۹۸۰ در بازار انبوه حاکم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. He suffered from an oppressively dominant mother.
[ترجمه تست] او از یک مادر سلطه گر ظالم رنج برد|
[ترجمه گوگل]او از مادری ظالمانه رنج می برد[ترجمه ترگمان]او از مادر اصلی زیبایی رنج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
18. The right hand is dominant in most people.
[ترجمه گوگل]دست راست در اکثر افراد غالب است
[ترجمه ترگمان]دست راست در بیشتر مردم غالب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]دست راست در بیشتر مردم غالب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید