dodgy

/ˈdɒdʒi//ˈdɒdʒi/

(انگلیس)، حیله آمیز، حیله گر، حقه باز، طفره رو

جمله های نمونه

1. They got involved with a dodgy businessman and lost all their savings.
[ترجمه miracle] آنها با یک تاجر حقه باز وارد معامله شدند و کل پس انداز خود را ازدست دادند
|
[ترجمه گوگل]آنها با یک تاجر بداخلاق درگیر شدند و تمام پس انداز خود را از دست دادند
[ترجمه ترگمان]آن ها با یک تاجر dodgy درگیر شدند و همه پس انداز خود را از دست دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Norton Disk Doctor can perform miracles on a dodgy hard disk.
[ترجمه گوگل]Norton Disk Doctor می تواند معجزه ای را روی یک هارد دیسک مبهم انجام دهد
[ترجمه ترگمان]امروزه دکتر نورتون دکتر می تواند معجزه را در یک هارد دیسک سخت انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Frank ran dodgy errands for a seedy local villain.
[ترجمه گوگل]فرانک برای یک شرور محلی بدسرپرست کارهای بد انجام داد
[ترجمه ترگمان]فرانک برای یه آدم جنایتکار، یه ماموریت بد انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I don't want to get involved in anything dodgy.
[ترجمه مصطفی امیرجانی] من نمی خوام درگیر هیچ چیز خلافی بشم
|
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم درگیر هیچ چیز بدی باشم
[ترجمه ترگمان]من نمی خوام توی هر کار خطرناکی دست و پنجه نرم کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He's a dodgy bloke I wouldn't trust him an inch.
[ترجمه گوگل]او یک آدم بداخلاق است، من یک اینچ هم به او اعتماد نمی کنم
[ترجمه ترگمان]او مرد خطرناکی است که من به او اعتماد ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was a bit of a dodgy character.
[ترجمه گوگل]او کمی شخصیت بداخلاق بود
[ترجمه ترگمان]او یک شخصیت خطرناک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Cycle across America? Sounds a bit dodgy to me.
[ترجمه گوگل]دوچرخه سواری در سراسر آمریکا؟ به نظر من کمی مبهم است
[ترجمه ترگمان]چرخه در آمریکا؟ به نظر من که یه ذره مشکوکه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The marriage had been distinctly dodgy for a long time.
[ترجمه گوگل]این ازدواج برای مدت طولانی کاملاً مبهم بود
[ترجمه ترگمان]این ازدواج مدت درازی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There were a few dodgy moments.
[ترجمه گوگل]چند لحظه تلخ بود
[ترجمه ترگمان]چند لحظه مشکوک به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Micky is used to handling dodgy deals but this time fears he may have bitten off more than he can chew.
[ترجمه گوگل]میکی به انجام معاملات نامطلوب عادت کرده است اما این بار می ترسد که بیشتر از چیزی که بتواند بجود گاز گرفته باشد
[ترجمه ترگمان]Micky برای رسیدگی به معاملات خود به کار می رود، اما این بار این ترس را دارد که ممکن است بیش از حد جویدن آن را گاز بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Careful - that chair's a bit dodgy.
[ترجمه گوگل]مراقب باشید - آن صندلی کمی مبهم است
[ترجمه ترگمان]مراقب باش، این صندلی یه ذره مشکوکه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Predicting voting trends from economic forecasts is a dodgy business.
[ترجمه گوگل]پیش‌بینی روند رای‌گیری از پیش‌بینی‌های اقتصادی یک کار مبهم است
[ترجمه ترگمان]پیش بینی گرایش های رای گیری از پیش بینی های اقتصادی، کار خطرناکی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We had a few dodgy moments at the start, but everything went well in the end.
[ترجمه گوگل]ما در ابتدا لحظات بدی داشتیم، اما در پایان همه چیز خوب پیش رفت
[ترجمه ترگمان]در آغاز چند لحظه مشکوک بودیم، اما همه چیز در پایان خوب پیش رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. If you get into any dodgy situations, call me.
[ترجمه گوگل]اگر در موقعیت های بدی قرار گرفتید، با من تماس بگیرید
[ترجمه ترگمان]اگه تو موقعیت های خطرناک افتادی، بهم زنگ بزن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The weather might be a bit dodgy at this time of year.
[ترجمه گوگل]آب و هوا ممکن است در این زمان از سال کمی بد باشد
[ترجمه ترگمان]ممکن است در این زمان از سال، هوا کمی dodgy باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• tending to dodge; evasive, tricky
something that is dodgy seems rather risky, dangerous, or unreliable; an informal word.

پیشنهاد کاربران

این یک کلمه فوق العاده پرکاربرد است که مردم بریتانیا برای توصیف هر چیزی که باعث نگرانی است ( هر چیزی که دارای کیفیت پایین، خطرناک یا غیرقابل اعتماد است ) استفاده می کنند.
ادم متقلب و دروغگو
غیر قابل اعتماد
مشکوک
of low quality
کیفیت پایین، مونده، بنجل
غیر قابل اعتماد، متقلب
مثال؛
I bought a dodgy used car that broke down after just a week of driving it.
The salesman's dodgy behavior made me suspicious of his intentions.
...
[مشاهده متن کامل]

I wouldn't trust that dodgy website with my personal information.
The restaurant has a reputation for serving dodgy food, so I decided to eat elsewhere.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/dodgy
معنی مبهم یا کاذب هم میده
مثلا dodgy evidence
دوپهلو
دو معنی دارد:
حقه باز و مشکوک
جنس خراب و به درد نخور

ناصادق، فریبکار
مرموزانه، مرموز، آب زیر کاهی، پرمخاطره، نامعین، پر تزویر، خدعه آمیز، موذی، موذیانه، حیله آمیز، پرحیله
برای مواد غذایی مونده هم استفاده میشه
خراب/مسموم
حقه باز و مشکوک و غیرقابل اعتماد/ ریسکی و خطرناک/ خراب و بدردنخور
dodgy area = risky or dangerous area
پست، بنجل
کلک باز. دورو.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس