do time


(عامیانه) زندانی بودن

جمله های نمونه

1. Time me while I do/Time how long it takes me to do two lengths of the pool.
[ترجمه گوگل]زمان من در حالی که انجام می دهم/زمان مدتی که طول می کشد تا دو طول از استخر را انجام دهم
[ترجمه ترگمان]زمانی که این کار را می کنم، زمان من طول می کشد تا مدت طولانی طول بکشد تا بتوانم دو طول استخر را انجام دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He's doing time in Brixton Prison.
[ترجمه گوگل]او مدتی را در زندان بریکستون می گذراند
[ترجمه ترگمان]او زمان را در زندان بریکستون به سر می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He is serving 11 years for robbery, and did time for a similar offence before that.
[ترجمه گوگل]او 11 سال را به دلیل سرقت می گذراند و قبل از آن نیز برای یک جرم مشابه گذرانده بود
[ترجمه ترگمان]او ۱۱ سال برای سرقت خدمت می کند و قبل از آن هم برای یک جرم مشابه زمان می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It's not always easy to find a job after you've done time.
[ترجمه ابی] پیدا کردن کار همیشه آسون نیست بعد از اینکه حبستو کشیدی
|
[ترجمه ترجمه من] بعد از این که حبس کشیدی، کار پیدا کردن اسان نیست.
|
[ترجمه گوگل]همیشه پیدا کردن کار پس از اتمام زمان کار آسانی نیست
[ترجمه ترگمان]پیدا کردن کاری بعد از این که تو انجام دادی آسون نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. When you have lots of things to do, time just flies past.
[ترجمه learner] وقتی کارهای زیادی برای انجام دادن دارید زمان زود میگذره . Time fly fast:زمان زود می گذره
|
[ترجمه گوگل]وقتی کارهای زیادی برای انجام دادن دارید، زمان فقط از بین می رود
[ترجمه ترگمان]وقتی کاره ای زیادی برای انجام دادن دارید، زمان فقط می گذرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He's done time for armed robbery.
[ترجمه Parisa] او برای سرقت مسلحانه در زندان بوده
|
[ترجمه گوگل]او وقت خود را برای سرقت مسلحانه تمام کرده است
[ترجمه ترگمان]برای سرقت مسلحانه وقت داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Paul was doing time for burglary.
[ترجمه learner] پل بخاطر دزدی زندانی بود
|
[ترجمه گوگل]پل برای دزدی وقت می گذاشت
[ترجمه ترگمان]پل برای دزدی وقت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. If you're not careful you'll end up doing time again.
[ترجمه learner] اگه مراقب نباشی دوباره زندانی میشی
|
[ترجمه گوگل]اگر مراقب نباشید، در نهایت دوباره این کار را انجام خواهید داد
[ترجمه ترگمان]اگر مراقب نباشی که دوباره به این کار خاتمه خواهی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Sid's wife ran off with another man while he was doing time.
[ترجمه learner] وقتی سید زندانی بود زنش با مرد دیگه ای فرار کرد
|
[ترجمه گوگل]همسر سید در حالی که او مشغول وقت گذرانی بود با مرد دیگری فرار کرد
[ترجمه ترگمان]زن سید در مدتی که مشغول انجام دادن بود با یک مرد دیگر فرار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In my imagination and nightmares I have done time in an iron lung.
[ترجمه گوگل]در تخیل و کابوس هایم زمان را در یک ریه آهنی انجام داده ام
[ترجمه ترگمان]در تخیلات و کابوس هایم زمان را در یک ریه آهنین انجام داده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Nor does time appear to have tempered his demeanor.
[ترجمه گوگل]به نظر نمی رسد زمان رفتار او را تعدیل کرده باشد
[ترجمه ترگمان]به نظر نمی آید که رفتارش با رفتار و رفتارش سازگار باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. None of us knew that Greg had done time for stealing cars.
[ترجمه learner] هیچکدام از ما نمی دونستیم که گرک بخاطر سرقت ماشینها زندان بوده .
|
[ترجمه گوگل]هیچ‌کدام از ما نمی‌دانستیم که گرگ برای سرقت ماشین‌ها وقت گذاشته است
[ترجمه ترگمان]هیچ کدوم از ما نمی دونستیم که \"گرگ\" برای دزدی ماشین وقت گذاشته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Blasted, totalled, broken-winded, shot-faced London, doing time under sodden skies.
[ترجمه گوگل]لندن منفجر، کله پاچه، باد شکسته، با چهره تیر خورده، زیر آسمان غمگین زمان می گذراند
[ترجمه ترگمان]Blasted، که در حال حاضر در زیر آسمان خیس عرق کرده بودند، در لندن به ضرب گلوله خورده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He spent three days in jail after smashing up an apartment, and has done time in a drug rehabilitation centre.
[ترجمه گوگل]او پس از شکستن یک آپارتمان، سه روز را در زندان گذراند و مدتی را در یک مرکز ترک اعتیاد گذرانده است
[ترجمه ترگمان]او پس از خرد کردن یک آپارتمان، سه روز را در زندان گذراند و در یک مرکز بازپروری مواد مخدر وقت خود را به انجام رسانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In short, he can do time for just about anything the cops care to charge him with.
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، او می تواند تقریباً برای هر چیزی که پلیس می خواهد او را متهم کند، وقت بگذارد
[ترجمه ترگمان]خلاصه، او می تواند هر کاری را که پلیس می خواهد انجام دهد، انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• serve a prison sentence, spend time in prison, be imprisoned

پیشنهاد کاربران

to spend a period of time in prison
گذراندن مدتی در زندان، حبس کشیدن
It's not always easy to find a job after you've done time.
Her dad was doing time for drug dealing.
Both of her parents have done time behind bars.
do time
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/do-time
Phrase - informal :
دوران حبس را سپری کردن
مدت زندان را تحمل کردن
روزگار را در زندان سپری کردن
به عنوان مثال :
Paul was doing time for burglary
منابع• https://www.ldoceonline.com/dictionary/do-time• https://www.macmillandictionary.com/dictionary/british/do-time
زندانی
زندان رفتن
آب خنک خوردن
Used to describe someone's sentence in prison.
Example:"He is DOING TIME for a crime he did not commit!"
اصطلاحی است که گعنای آن حبس کشیدن است.
Do time
آب خنک خوردن ( دوران زندان را گذراندن )
آب خنک خوردن

بپرس