do for

جمله های نمونه

1. ' Well, what can I do for you?' he asked coldly.
[ترجمه گوگل]"خب، چه کاری می توانم برای شما انجام دهم؟" با سردی پرسید
[ترجمه ترگمان]خب، چیکار میتونم برات بکنم؟ با سردی پرسید:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. You won't do for a teacher.
[ترجمه گوگل]شما برای یک معلم این کار را نخواهید کرد
[ترجمه ترگمان]تو برای یک استاد این کار را نمی کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It's surprising what people will do for money.
[ترجمه گوگل]این تعجب آور است که مردم برای پول چه کاری انجام می دهند
[ترجمه ترگمان]تعجب آور است که مردم برای پول چه کار خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The very best thing you can do for the whole world is to make the most of yourself.
[ترجمه گوگل]بهترین کاری که می توانید برای تمام دنیا انجام دهید این است که از خودتان بهترین استفاده را ببرید
[ترجمه ترگمان]بهترین کاری که می توانید برای کل دنیا انجام دهید این است که خودتان را بیشتر بسازید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. What can I do for u?
[ترجمه گوگل]چه کاری میتوانم برایت انجام دهم؟
[ترجمه ترگمان]چه کاری از دستم برمیاد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This place would do for a workshop.
[ترجمه گوگل]این مکان برای یک کارگاه مناسب است
[ترجمه ترگمان]این مکان برای یک کارگاه آموزشی انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. What can I do for you?
[ترجمه گوگل]چه کاری می توانم برای شما انجام دهم؟
[ترجمه ترگمان]چه کاری از دستم برمیاد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I have nothing to do for the moment.
[ترجمه گوگل]فعلا کاری ندارم
[ترجمه ترگمان]فعلا کاری برای انجام دادن ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Anything else I can do for you?
[ترجمه گوگل]کار دیگری می توانم برای شما انجام دهم؟
[ترجمه ترگمان]کار دیگه ای هست که بتونم برات انجام بدم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I don't know what people do for food when they live in the mountain.
[ترجمه گوگل]من نمی دانم مردم وقتی در کوه زندگی می کنند برای غذا چه می کنند
[ترجمه ترگمان]وقتی در کوه زندگی می کنند، من نمی دانم مردم برای غذا چه کار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Are you having a big do for your birthday?
[ترجمه گوگل]آیا برای تولد خود کار بزرگی دارید؟
[ترجمه ترگمان]واسه تولدت چی کار می کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Can't you make that shirt do for another day?
[ترجمه گوگل]نمی تونی کاری کنی که اون پیراهن یه روز دیگه کار کنه؟
[ترجمه ترگمان]نمی توانی این پیراهن را برای یک روز دیگر انجام بدهی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This box will do for a chair.
[ترجمه گوگل]این جعبه برای یک صندلی مناسب است
[ترجمه ترگمان]این جعبه برای یه صندلی انجام میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. What do you do for amusement in this town?
[ترجمه گوگل]برای تفریح ​​در این شهر چه می کنید؟
[ترجمه ترگمان]برای سرگرمی در این شهر چه کار می کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• take care of; provide for

پیشنهاد کاربران

To serve as
be enough. . .
کافی بودن
بدرد خوردن
در خدمت کسی یا چیزی بودن
be enough or be acceptable in a particular situationl
مناسب بودن
تامین کردن
خرج کسی را دادن
مواظبت کردن
مراقبت کردن
نگهداری کردن

بپرس