ditch

/ˈdɪtʃ//dɪtʃ/

معنی: خندق، حفره، راه آب، مغاک، نهرآب، گودال کندن
معانی دیگر: (جوی یا گودال دراز) کندگی، گوچاه، کندک (خندق)، چال، (هواپیمای خراب یا آسیب دیده را) در آب فرود آوردن و رها کردن، (عامیانه) از گیر کسی (خود را) خلاص کردن، از سرباز کردن، از شر کسی راحت شدن، ترک یار کردن، (عامیانه) دورانداختن، رها کردن، ول کردن، جوی کندن، گود برداری کردن، در حاشیه زمین جوی یا چال کندن، جوی دار کردن، (اتومبیل و غیره) توی جوی رفتن، در چاله افتادن یا انداختن، (قطار) ازخط خارج شدن، راه اب، نهراب

جمله های نمونه

1. a long ditch in which they place telephone wires
چاله ی درازی که سیم های تلفن را در آن قرار می دهند

2. an irrigation ditch
مادی،جوی آبیاری

3. to dig a ditch for irrigation
برای آبیاری جوی ساختن (یا کندن)

4. we had to ditch our bicycles and climb the mountain
مجبور شدیم دوچرخه هایمان را رها کرده و از کوه بالا برویم.

5. he made a dive for the ditch
پرید توی گودال.

6. all the corpses were buried in a ditch
همه ی اجساد را در گودالی خاک کردند.

7. they discovered his nude body in a ditch
جسد عریان او را در چاله ای پیدا کردند.

8. the cart overturned and precipitated me into the ditch
گاری چپه شد و مرا به درون چاله افکند.

9. We used a plank to cross the ditch.
[ترجمه گوگل]از یک تخته برای عبور از خندق استفاده کردیم
[ترجمه ترگمان]از یک الوار برای عبور از نهر استفاده کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The horse jumped over the ditch.
[ترجمه اریانیتر] اسب از روی گودال پرید
|
[ترجمه گوگل]اسب از روی خندق پرید
[ترجمه ترگمان]اسب از نهر پایین پرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The water flows into the ditch at the edge of the rice field.
[ترجمه گوگل]آب به داخل خندق لبه شالیزار می ریزد
[ترجمه ترگمان]اب درون خندق کنار میدان برنج جاری می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We use a plank to cross the ditch.
[ترجمه گوگل]برای عبور از خندق از تخته استفاده می کنیم
[ترجمه ترگمان]از الوار برای عبور از گودال استفاده می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The car tipped into the ditch.
[ترجمه گوگل]ماشین به داخل گودال سقوط کرد
[ترجمه ترگمان]اتومبیل به داخل خندق رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He was tipped into a ditch.
[ترجمه گوگل]او را در گودالی انداختند
[ترجمه ترگمان]به نهر اشاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Let's ditch school today.
[ترجمه Anne sh] بیا امروز از مدرسه فرار کنیم
|
[ترجمه محمد رومزی] بیا امروز مدرسه رو بپیچونیم.
|
[ترجمه chloe khan] امروز مدرسه رو بپیچونیم
|
[ترجمه میترا افزوده] بیا از مدرسه فرار کنیم
|
[ترجمه Reyoon] بیا امروز مدرسه رو بپیچونیم 😂
|
[ترجمه گوگل]بیایید امروز مدرسه را رها کنیم
[ترجمه ترگمان]امروز مدرسه را ترک کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The ditch ran parallel to the road.
[ترجمه گوگل]خندق به موازات جاده می رفت
[ترجمه ترگمان]گودال موازی با جاده امتداد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. One American pilot was forced to ditch his jet in the Gulf.
[ترجمه فرهاد] یک خلبان آریکایی مجبور به فرود اضطراری با جت خود در خلیج فارس شد.
|
[ترجمه گوگل]یک خلبان آمریکایی مجبور شد جت خود را در خلیج فارس رها کند
[ترجمه ترگمان]یک خلبان آمریکایی مجبور شد جت خود را در خلیج ترک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خندق (اسم)
bay, hole, dike, gallery, ditch, trench, moat, pit, entrenchment, fosse

حفره (اسم)
hollow, hole, grave, cell, ditch, trench, pit, cavern, delve, socket, cavity, fossa, fovea, gutter, sinus, lacuna, loculus, pothole

راه آب (اسم)
lead, scupper, gully, ditch, gargoyle

مغاک (اسم)
ditch, pit

نهرآب (اسم)
ditch

گودال کندن (فعل)
ditch

تخصصی

[عمران و معماری] جوی - گودال - چاله - کانال طبیعی - قنو - کنده جوی - آبروی کنار راه - راه آبرو - جوی - نهر
[زمین شناسی] نهر، آبروی کنار راه، چاله، کانال طبیعی، گودال، کنده جوی
[معدن] غنو (آبکشی)
[آب و خاک] نهر

انگلیسی به انگلیسی

• long narrow channel dug in the ground
dig a narrow channel in the ground, dig a canal; throw, get rid of, abandon
a ditch is a long, narrow channel cut into the ground at the side of a road or field.
if you ditch something, you get rid of it; an informal use.
if you make a last ditch attempt or a last ditch effort to achieve something, you try for the final time to make a success of it, after all previous attempts have failed.

پیشنهاد کاربران

a long narrow hole.
کانون زبان ایران
Reach 3
Supplementary book
Page 34
ditch ( get rid of ) I’ll ditch my younger brother with my grandmother
To ditch means to leave a place or situation abruptly without any explanation or warning.
ترک کردن ناگهانی مکان یا موقعیتی بدون هیچ توضیح یا هشداری
***************************************************************************************************
...
[مشاهده متن کامل]

مثال؛
“I had to ditch the party early because I wasn’t feeling well. ”
In a conversation about skipping school, someone might say, “Let’s ditch class and go to the mall instead. ”
A friend might ask, “Why did you ditch me at the restaurant last night?”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-separate/
Don't ditch me
من رو نپیچون
This was the last ditch of Modernism
این آخرین سنگر مدرنیسم بود
ابرو کنار راه، کنده، چاله، سنگر رابط خندق کندن، شهر، خندق، حفره، راه اب، نهراب، گودال کندن، عمران: راه اب، معماری: جوی، زیست شناسی: ابرو، ورزش: حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش می شود، علوم نظامی: سنگر کندن
اسم:
گودال، حفره، خندق
راه آب، نهرآب
a long channel dug at the side of a field or road, to hold or take away water
کانالی طولانی که در کنار مزرعه یا جاده حفر شده تا آب رو نگه داره یا اونو منتقل کنه به جای دیگه.
...
[مشاهده متن کامل]

The car left the road and ended up in a ditch.
ماشین از جاده خارج شد و افتاد تو یه گودال.
========================================
فعل:
1. از شر کسی یا چیزی خلاص شدن، دور انداختن چیزی = get rid of
پیچوندن، دَک کردن، دست به سر کردن، غال گذاشتن کسی
از سر باز کردن، رها کردن، ول کردن، کنار گذاشتن ( خودمونی و غیررسمی )
The new road building programme has been ditched.
برنامه ساخت جاده جدید کنار گذاشته شده است.
The government has ditched plans to privatise the prison.
دولت برنامه های خصوصی سازی زندان رو کنار گذاشته ( رها کرده/از سر باز کرده )
He ditched his girlfriend.
دوست دخترشو دک کرد ( پیچوند، دست به سر کرد )
Meg and Neil were due to marry, but she ditched him.
قرار بود مگ و نیل با هم ازدواج کنند، اما مگ، اونو دست به سرش کرد ( ولش کرد، پیچوندش، غالش گذاشت )
Did you ditch the class today?
امروز کلاسو پیچوندی؟ ( نرفتی سر کلاس؟ )
2. روی آب فرود آمدن/آوردن
Two balloonists had to ditch during the race.
دو بالن سوار در طول مسابقه مجبور شدند روی آب فرود بیان.

معنی کنار گذاشتن هم میده
ditch the laziness and do your tasks
تنبلی رو کنار بگذار
اصطلاح پیچوندن
1 -
a long, narrow open hole that is dug into the ground, usually at the side of a road or field, used especially for supplying or removing water or for dividing land
کانال باز طولانی و باریکی که معمولاً در کنار جاده یا مزرعه در زمین حفر می شود و مخصوصاً برای تأمین یا برداشتن آب یا برای تقسیم زمین استفاده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

2 -
to get rid of something or someone that is no longer wanted
خلاص شدن از شر چیزی یا کسی که دیگر مورد نیاز نیست.
The getaway car had been ditched a couple of miles away from the scene of the robbery.
Did you know that Sarah ditched ( = ended her relationship with ) her boyfriend last week?
The thief ditched Maxine’s purse in a trash can but kept the money.
It’s time to ditch this old, torn sweater.
3 -
to land an aircraft in water in an emergency
فرودآوردن هواپیما در آب در مواقع اضطراری
4 -

ditch
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/ditch
به نهر و جوی باریک کنار جاده هم گفته میشه
دور زدن یا پیچوندن وظیفه یا قانون ( مثل اینکه با کندن یک کانال یا تونل کسی یا موضوعی رو دور بزنیم و از شرش خلاص بشیم ) .
به معنای اینکه استفاده نکردن از یک چیز یا انجام ندادن یه کار
to stop having s. th
دست به سر کردن
Ditch something means through something away or get rid of something
عبارت last ditch در اصطلاح پزشکی و درد به معنی اخرین تلاش ها برای انجام دادن یک کار که احتمال موفق شدن در آن بسیار کم است . ( یه جورایی میشه اخرین راه کار و باریکه ی امید و. . . )
معنای آبادیس
⁦✔️⁩ ( هواپیمای خراب یا آسیب دیده را ) در آب فرود آوردن و رها کردن
China developing 6000mph hypersonic nuke based on designed ditched by NASA
@TheSun. co. uk
🔵🔵🔵

...
[مشاهده متن کامل]

✔️ ( عامیانه ) از گیر کسی یا چیزی ( خود را ) خلاص کردن - از سرباز کردن - از شر کسی یا چیزی راحت شدن
✔️ ( عامیانه ) دورانداختن - رها کردن - ول کردن
Kenya to join BRICS and ditch the U. S. dollar?

Noun
خندق ( چاله بلند و باریکی که یه طرف جاده یا زمینی میکنی تا ابو نگه داره یا اب اضافی بریزه توش )
به همین دلیل در حالت فعل مثل پیچوندن و دور انداختن میشه
Verb
1 - دور انداختن چیزی که دیگه بهش نیاز نداری
...
[مشاهده متن کامل]

۲ - یه رابطه احساسی رو تمومش کنی و طرفو دک کنی بره
۳ - وقتی با کسی رفتی یه جایی یهویی بپیچونی و بری ، قالش بذاری
۴مدرسه و کلاسهاتو بپیچونی نری
۵ - هواپیما رو تو اب فرود بیاری

کندن ، حفر کردن ، سوراخ کردن ، گود کردن
حذف کردن
the 2016 redesign ditched the ports, and now they’re back.
گودال سوراخ♥️
متوقف کردن.
۱. گودال آب
۲. پیچوندن - قال گذاشتن - قیچی کردن ( فرد - کلاس درس - . . . )
۳. تمام کردن یک رابطه
۴. دور انداختن چیزی - خلاص شدن از چیزی
noun
[count] :
🔴 a long narrow hole that is dug along a road, field, etc. , and used to hold or move water
...
[مشاهده متن کامل]

■irrigation ditches
■He drove the car into the ditch
verb
1 [ obj]
informal :
🔴to stop having or using ( something you no longer want or need ) : to get rid of ( something )
■The thief ditched the purse in an alley.
■They ditched the car in a vacant lot.
■We've ditched [=abandoned] plans to open a caf� together.
2 [ obj]
🔴 ( informal : to end a relationship with ( someone
■His girlfriend ditched him. = He got ditched by his girlfriend.
■The team's owner ditched [=fired, dismissed] the head coach.
3 [ obj]
🔴US, informal : to get away from ( someone you do not want to be with ) without saying that you are leaving
■They ditched me at the concert.
4 [ obj]
🔴 ( US, informal : to not go to ( something, such as school, work, etc
■Let's ditch [=skip] school today.
■He ditched [=left, quit] school to join the army
5 :
🔴 to land an aircraft on water because of an emergency : to crash - land on water
[no obj]
■Engine trouble forced the pilot to ditch.
[ obj]
■He had to ditch the helicopter.
Pitch ditch : چاله و گودال قیر

ایجاد یک شیار در قالب گرفته شده ازدندان برای ساخت روکش ترمیمی که محدوده گسترش آن تا لثه را معین می کند
A ditch is a long narrow hole
کانون زبان ایران
خندق
چاله بلند
به این معانی هست.
معمولا برای n. بکار میره
در reach 3 کتاب supplementary جای خالی دوم است

Is along narrow hole 🙂ditch
جوی اب 🤗
گودال ( چو کور )
@ثثقًق@@@!@
is a long narrow hole
این به معنای تونل یا خندقی که چیزی را دفع کند تا آسیب به جایی نرسد برای مثال خندقی که برای سیل کنده می شود تا به شهر آسیبی نرسد
مثال
i will make a ditch for flood because i want save our home and city.
هم به معنی گودال هست و هم در زبان عامیانه معنای پیچوندن یا خلاص شدن از چیزی رو میده
جوی آب
کانال یا شیار باریک در زمین. . کوچکتر از خندق است.
ترک کردن. قال گذاشتن
I'll ditch him
A ditch is a long narrow hole
کانون زبان ایران
ترم Reach 3
پیچوندن😊
To leave someone you are with in a place without telling them you are going
دک کردن
. A ditch is a long narrow hole
- از دست کسی یا چیزی خلاص شدن، از شر کسی یا چیزی خلاص شدن
?Did you know that Sarah ditched ( = ended her relationship with ) her boyfriend last week
- دور انداختن
It’s time to ditch this old, torn sweater
جوی اب بسیار نازک
جوی - راه اب -
Is along narrow hole
means : long narrow hole
یک گودال. گودال
لایک اطفا : - ) ; - )
Last ditch stand, اخرین تیر در ترکش
خندق - گودال
محصور شده با جوى
ول کردن
Dull as ditch - water ( بی مزه - لوس - خنگ )
( A ditch is a long narrow hole. )
معنی:یک حفره یا گودال باریک و دراز است.
آب راه
گودال کندن
پیچوندن ( خودمانی )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٥٠)

بپرس