1. to dissipate enemy forces by concentrated gunfire
با آتش متمرکز نیروهای دشمن را متفرق کردن
2. to dissipate one's time and efforts
وقت و کوشش خود را به هدر دادن
3. In her youth she seemed to dissipate almost compulsively.
[ترجمه گوگل]در جوانی به نظر می رسید که او تقریباً به طور اجباری از بین می رود
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که در دوران جوانی تقریبا بی compulsively از بین می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که در دوران جوانی تقریبا بی compulsively از بین می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. One of the ways to dissipate perspiration is by convection.
[ترجمه گوگل]یکی از راه های دفع تعریق، همرفت است
[ترجمه ترگمان]یکی از راه های پخش کردن عرق ناشی از همرفت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]یکی از راه های پخش کردن عرق ناشی از همرفت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The police managed to dissipate the mob in minutes.
[ترجمه گوگل]پلیس توانست در عرض چند دقیقه جمعیت را متفرق کند
[ترجمه ترگمان]پلیس توانست در عرض چند دقیقه جمعیت را از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]پلیس توانست در عرض چند دقیقه جمعیت را از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He wound down the windows to dissipate the heat.
[ترجمه گوگل]او پنجره ها را پایین آورد تا گرما را از بین ببرد
[ترجمه ترگمان]از پنجره پایین رفت تا گرما را از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]از پنجره پایین رفت تا گرما را از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The office boy tried to dissipate the smoke by opening a window of the meeting room.
[ترجمه گوگل]پسر دفتر سعی کرد با باز کردن پنجره اتاق جلسه دود را از بین ببرد
[ترجمه ترگمان]پسر با باز کردن پنجره اتاق جلسه سعی کرد سیگار را از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]پسر با باز کردن پنجره اتاق جلسه سعی کرد سیگار را از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Don't dissipate your efforts.
[ترجمه Mrjn] تلاش هایتان را هدر ندهید.|
[ترجمه گوگل]تلاش خود را از بین نبرید[ترجمه ترگمان]سعی ات رو از دست نده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The other method is to dissipate the extra 2 kilometers per second by passing through the upper atmosphere.
[ترجمه گوگل]روش دیگر این است که 2 کیلومتر در ثانیه اضافی را با عبور از اتمسفر فوقانی از بین ببریم
[ترجمه ترگمان]روش دیگر پخش کردن ۲ کیلومتر اضافی در ثانیه با عبور از جو بالایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]روش دیگر پخش کردن ۲ کیلومتر اضافی در ثانیه با عبور از جو بالایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. An evaporation system is used to dissipate heat from the sun and protect the shuttle's electronics.
[ترجمه پوریا] یک سیستم تبخیر برای از بین بردن گرمای خورشید و حافظت از قطعات الکترونیکی شاتل به کار برده شده|
[ترجمه گوگل]یک سیستم تبخیر برای دفع گرمای خورشید و محافظت از وسایل الکترونیکی شاتل استفاده می شود[ترجمه ترگمان]یک سیستم تبخیر برای پخش حرارت از خورشید و حفاظت از لوازم الکترونیکی شاتل به کار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He wanted to dissipate his anger before making the next phone call.
[ترجمه گوگل]می خواست قبل از تماس تلفنی بعدی عصبانیتش را از بین ببرد
[ترجمه ترگمان]می خواست قبل از تماس تلفنی، عصبانیتش را از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]می خواست قبل از تماس تلفنی، عصبانیتش را از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Firstly, gas is lighter than air and leakages dissipate in the atmosphere rather than forming a local hazard.
[ترجمه گوگل]اولاً، گاز سبکتر از هوا است و نشتها به جای ایجاد یک خطر محلی، در جو پخش میشوند
[ترجمه ترگمان]اول اینکه، گاز سبک تر از هوا است و نشتی در اتمسفر به جای ایجاد یک خطر محلی، در اتمسفر پراکنده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اول اینکه، گاز سبک تر از هوا است و نشتی در اتمسفر به جای ایجاد یک خطر محلی، در اتمسفر پراکنده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. An hour's walk in the countryside will dissipate any uncomfortable feelings absorbed from others.
[ترجمه گوگل]یک ساعت پیاده روی در حومه شهر، هر گونه احساس ناراحتی را که از دیگران جذب شده است، از بین می برد
[ترجمه ترگمان]پیاده روی یک ساعته در حومه شهر احساس ناخوشایندی را که از دیگران جذب می شود را از بین می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]پیاده روی یک ساعته در حومه شهر احساس ناخوشایندی را که از دیگران جذب می شود را از بین می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. More efficient drives dissipate less heat and hence require smaller heat sinks-traditionally the largest component.
[ترجمه گوگل]درایوهای کارآمدتر گرمای کمتری را از بین میبرند و از این رو به هیت سینکهای کوچکتری نیاز دارند که به طور سنتی بزرگترین جزء هستند
[ترجمه ترگمان]More کارآمدتر گرمای کمتری را از بین می برند و از این رو به sinks کوچک تر نیاز دارند - که به طور سنتی بزرگ ترین مولفه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]More کارآمدتر گرمای کمتری را از بین می برند و از این رو به sinks کوچک تر نیاز دارند - که به طور سنتی بزرگ ترین مولفه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. As penniless brokers they often had to dissipate energy on make-do and mend activities.
[ترجمه گوگل]بهعنوان دلالهای بیپول، اغلب مجبور بودند انرژی خود را صرف ساختن و اصلاح فعالیتها کنند
[ترجمه ترگمان]به عنوان brokers بی پول، آن ها اغلب مجبور بودند انرژی خود را برای انجام و اصلاح فعالیت های خود از بین ببرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]به عنوان brokers بی پول، آن ها اغلب مجبور بودند انرژی خود را برای انجام و اصلاح فعالیت های خود از بین ببرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید