displease

/ˌdɪˈspliːz//dɪsˈpliːz/

معنی: رنجانیدن، دلگیر کردن، خوشایند نبودن
معانی دیگر: رنجاندن، خوش نیامدن، ناخشنود کردن یا شدن، رنجیدن، گران خاطر کردن، دلگیرگردن

جمله های نمونه

1. I wouldn't want to do anything to displease him.
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم کاری انجام دهم که او را ناراضی کند
[ترجمه ترگمان]من نمی خواهم هیچ کاری بکنم که او را ناراحت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He'd do anything rather than displease his parents.
[ترجمه زباری] او به جای ناراحت کردن والدینش، هر کاری را برای آنها انجام میدهد،
|
[ترجمه گوگل]او به جای نارضایتی والدینش هر کاری انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]او کاری جز از دست دادن پدر و مادرش نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Not wishing to displease her, he avoided answering the question.
[ترجمه زباری] چون نمی خواست او را ناراحت کند، از پاسخ دادن طفره رفت.
|
[ترجمه گوگل]او که نمی خواست او را ناراضی کند، از پاسخ دادن به این سؤال اجتناب کرد
[ترجمه ترگمان]از جواب دادن به سوال طفره رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Glaring colours displease the eye.
[ترجمه زباری] رنگ های درخشان، چشم را اذیت می کند.
|
[ترجمه گوگل]رنگ های درخشان چشم را خوشایند نمی کند
[ترجمه ترگمان]رنگ ها چشم را displease
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Other parents fear that they may displease, and therefore lose the love of, their children if they are too strict.
[ترجمه گوگل]والدین دیگر از این می ترسند که در صورت سخت گیری بیش از حد فرزندان خود را ناراضی کنند و در نتیجه محبت آنها را از دست بدهند
[ترجمه ترگمان]والدین دیگر می ترسند که آن ها از این موضوع ناخشنود هستند و بنابراین عشق فرزند خود را اگر بیش از حد شدید باشند از دست می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You displease your father when you don't obey him.
[ترجمه زباری] اگر از پدرت اطاعت نکنی، او را ناراحت می کنی
|
[ترجمه گوگل]وقتی از پدرت اطاعت نمی کنی از او ناراضی می شوی
[ترجمه ترگمان]اگر از او اطاعت نکنی پدرت را از دست می دهی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It would be prudent not to displease your higher - ups, if you ask for my advice.
[ترجمه گوگل]اگر از من راهنمایی بخواهید، عاقلانه خواهد بود که از افراد بالاتر خود ناراضی نباشید
[ترجمه ترگمان]اگر نظر مرا بخواهید عاقلانه است که ups را از دست ندهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It will be prudent not to displease your higher - ups, if you ask for my advice.
[ترجمه گوگل]اگر از من راهنمایی بخواهید، عاقلانه خواهد بود که بالاترین خود را ناراضی نکنید
[ترجمه ترگمان]اگر نظر مرا بخواهید عاقلانه است که ups را از دست ندهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She couldn't afford to displease her boss.
[ترجمه گوگل]او نمی توانست از عهده نارضایتی رئیسش برآید
[ترجمه ترگمان]او نمی توانست her را از دست بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Your letter is always full of things displease me.
[ترجمه گوگل]نامه شما همیشه پر از چیزهایی است که مرا ناراضی می کند
[ترجمه ترگمان]نامه تو همیشه پر از چیزهایی است که مرا ناراحت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Well, I can't afford to displease my boss.
[ترجمه گوگل]خوب، من نمی توانم از عهده رئیسم ناراضی شوم
[ترجمه ترگمان]خب، من نمی تونم از پس boss بر بیام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There's always something about success that displease even your best friend.
[ترجمه گوگل]همیشه چیزی در موفقیت وجود دارد که حتی بهترین دوست شما را ناراضی می کند
[ترجمه ترگمان]همیشه چیزهایی درباره موفقیت وجود دارد که حتی بهترین دوست شما هم نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. No sooner had I uttered the words than I could have kicked myself, for I knew they would displease him.
[ترجمه گوگل]به محض اینکه کلمات را به زبان نیاوردم، می توانستم به خودم لگد بزنم، زیرا می دانستم که آنها او را ناراضی خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]همین که این کلمات را از دهان من بیرون آورد، چون می دانستم که از او ناراضی خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In trying to amuse children and grown-ups, it contains scenes which will displease both.
[ترجمه گوگل]در تلاش برای سرگرم کردن کودکان و بزرگسالان، شامل صحنه هایی است که هر دو را ناخوشایند می کند
[ترجمه ترگمان]در تلاش برای سرگرم کردن کودکان و بزرگ ترها، شامل صحنه هایی می شود که هر دوی آن ها را ناراحت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رنجانیدن (فعل)
dissatisfy, disoblige, displease, pinprick

دلگیر کردن (فعل)
displease

خوشایند نبودن (فعل)
displease

انگلیسی به انگلیسی

• annoy, irritate, anger, cause displeasure
if someone or something displeases you, they make you dissatisfied, annoyed, or upset; a formal word.

پیشنهاد کاربران

ناخوشایند بودن
displease: رنجاندن
to cause someone to be annoyed or unhappy
رسمی، فعل/ باعث اذیت یا ناراحتی کسی شدن
I wouldn't want to do anything to displease him
They feared that he would revile them if they displeased him
The city council said it was displeased with the way the mayor had allocated parking spaces
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/displease
نارضایتی

بپرس