dismal

/ˈdɪzməl//ˈdɪzməl/

معنی: دلتنگ کننده، ملالت انگیز
معانی دیگر: دلگیر، غم افزا، حزن انگیز، افسرده، غم زده، گرفته، اندوهگین، تیره، تاریک، سوت و کور، پریشان کننده

جمله های نمونه

1. the dismal song of a bird that has lost her mate
نغمه ی غم افزای پرنده ای که جفت خود را از دست داده است

2. he had the dismal look of a defeated man
او قیافه افسرده ی آدمی شکست خورده را داشت.

3. When the weather is so dismal, I sometimes stay in bed all day.
[ترجمه گوگل]وقتی هوا خیلی بد است، من گاهی تمام روز را در رختخواب می مانم
[ترجمه ترگمان]وقتی هوا خیلی غم انگیز است گاهی تمام روز را در رختخواب بمانم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I am unaccustomed to this dismal climate.
[ترجمه گوگل]من به این آب و هوای تلخ عادت ندارم
[ترجمه ترگمان]من به این آب و هوای وحشتناک عادت ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. As the dismal reports of the election came in, the senator's friends tactfully made no mention of them.
[ترجمه مینو] با گزارش های ناخوشایند از انتخابات ، دوستان سناتور با زیرکی آن را نادیده گرفتند
|
[ترجمه گوگل]با انتشار گزارش های ناگوار انتخابات، دوستان سناتور با درایت هیچ اشاره ای به آنها نکردند
[ترجمه ترگمان]هنگامی که گزارش های غم انگیز انتخابات وارد شدند، دوستان سناتور زیرکانه با اشاره به آن ها اشاره ای به آن ها نکردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The future looks pretty dismal right now.
[ترجمه گوگل]آینده در حال حاضر بسیار بد به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]الان آینده خیلی غم انگیز به نظر می رسه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It was a really dismal day.
[ترجمه A] واقعا روز دلگیری بود
|
[ترجمه گوگل]واقعا روز تلخی بود
[ترجمه ترگمان]روز واقعا غم انگیزی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He felt dismal after reading a piece of bad news in the newspaper.
[ترجمه گوگل]او پس از خواندن یک خبر بد در روزنامه احساس ناراحتی کرد
[ترجمه ترگمان]بعد از خواندن یک خبر بد در روزنامه، احساس دل تنگی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Christmas will be dismal without the children.
[ترجمه سید مصطفی] کریسمس بدون بچه هاسوت و کور خواهد بود.
|
[ترجمه گوگل]کریسمس بدون بچه ها تلخ خواهد بود
[ترجمه ترگمان]کریسمس بدون بچه ها خسته کننده خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It was a rather bleak and dismal place.
[ترجمه زینب سرآمد] مکانی نسبتا متروک و دلگیر بود.
|
[ترجمه گوگل]مکان نسبتاً تاریک و غم انگیزی بود
[ترجمه ترگمان]مکانی نسبتا غم انگیز و غم انگیز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. That is a rather dismal melody.
[ترجمه گوگل]این یک ملودی نسبتاً تلخ است
[ترجمه ترگمان]این یک ملودی غم انگیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The team's record so far is pretty dismal.
[ترجمه گوگل]رکورد این تیم تا اینجای کار بسیار ضعیف است
[ترجمه ترگمان]سابقه این تیم تا کنون بسیار غم انگیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The house was filled with the cello's dismal squeaks and groans.
[ترجمه گوگل]خانه مملو از صدای جیر جیر و ناله های تاسف بار ویولن سل شد
[ترجمه ترگمان]خانه پر از صدای ناله و ناله ویولون سل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It was a dismal failure.
[ترجمه گوگل]این یک شکست تلخ بود
[ترجمه ترگمان]این یک شکست غم انگیز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The news was as dismal as ever.
[ترجمه گوگل]خبر مثل همیشه تلخ بود
[ترجمه ترگمان]این خبر مثل همیشه غم انگیز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Her scheme was a dismal failure .
[ترجمه گوگل]طرح او یک شکست تلخ بود
[ترجمه ترگمان]نقشه او یک شکست غم انگیز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. She had a dismal showing in the opinion polls.
[ترجمه گوگل]او در نظرسنجی ها نمایش بدی داشت
[ترجمه ترگمان] اون یه نمایش غم انگیز در مورد opinion داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Her speech continued in the same dismal strain.
[ترجمه گوگل]سخنان او با همان فشار تلخ ادامه یافت
[ترجمه ترگمان]سخنرانی او با همان فشار dismal ادامه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Last year's results were fairly dismal.
[ترجمه گوگل]نتایج سال گذشته نسبتاً ضعیف بود
[ترجمه ترگمان]نتایج سال گذشته نسبتا غم انگیز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دلتنگ کننده (صفت)
stuffy, dismal, dreary

ملالت انگیز (صفت)
dismal

انگلیسی به انگلیسی

• gloomy, cheerless, depressing, sad
something that is dismal is unattractive and depressing.
you can also use dismal to describe something that is unsuccessful.

پیشنهاد کاربران

۱. غمگین. افسرده. گرفته ۲. غم انگیز. افسرده کننده. دلتنگ کننده ۳. بسیار بد
مثال:
When the weather is so dismal, I sometimes stay in bed all day.
وقتی هوا چنین گرفته باشد، بعضی اوقات تمام روز را در رختخواب استراحت می کنم.
...
[مشاهده متن کامل]

I am unaccustomed to this dismal.
{آب و هوای} گرفته و غم انگیز برایم غیر عادی است.
As the dismal reports of the election came in, the senator’s friend tactfully made no mention of them.
وقتی گزارشات بسیار بد انتخابات دریافت شد، دوستان سناتور، با تدبیر خاصی اشاره ای به آن نکردند.

gloomy, bleak, cheerless, dark, depressing, discouraging, dreary, forlorn, sombre, wretched
دلتنگ کننده، پریشان کننده، ملالت انگیز، تار، تاریک، مایوس کننده، ناراحت کننده، غم انگیز، افسرده کننده
1. [هوای] دلگیر/مایوس کننده/ تاریک.
2. غگمین/ افتضاح/ بسیار بد/ اندوهگین.
مترادف: Drear/Disconsolate
تاریک، دلگیر
دلتنگ کننده، پریشان کننده، ملالت انگیز، هوای گرفته، دلگیر، اندوهگین
Dismal failure شکست دلسردکننده
Dismal performace اجرای ملال انگیز
Dismal pictureعکس ناراحت کننده
Dismal forecastپیش بینی تلخ
Dismal newsاخبار ناامیدکننده
Dismal outlook: چشم انداز ناامید کننده
ملال آور
dismal ( adj ) ( dɪzməl ) =causing or showing sadness, e. g. dismal weather. =not skillful; of very low quality, e. g. The singer gave a dismal performance of some old songs. dismally
dismal
زشت
( نگاهی نو به جهانی شدن ، ص 194 ، مسعود کرباسیان )
ناامیدکننده
( جنگ سه تریلیون دلاری، ص 470، علی اکبر جعفری )
خراب
جهانی سازی و مسائل آن، ص 55، حسن گلریز )
تلفظ واژه خیلی به کلمه اصیل فارسی �دُژَمْ� به معنی افسرده و غمگین نزدیک است.
یکی دیگر معانی آن در متون به معنای "خیلی بد " می باشد.
Syn:drear
بی روح
Murky
تاریک دلگیر
Dark and depressing
سرذ و تیره و تاریک
پریشان کننده
غمگین و گرفته
ناخوشایند
ناراحت کننده
تاریک و دلگیر
مترادف =gloomy =dark
تاریک
تیره، تار ، گرفته، ملال آور، بسیار بد، افتضاح
dark and depressing, cheerless
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٤)

بپرس