disincentive

/ˌdɪsənˈsentɪv//ˌdɪsɪnˈsentɪv/

معنی: مانع شونده، بازدارنده، منع کننده
معانی دیگر: عامل بازدارنده، انگیزه زدا، مناع، deterrent : مانع شونده، ترساننده

جمله های نمونه

1. excessive taxes form a disincentive to industrial expansion
مالیات های زیاد عامل بازدارنده ی توسعه ی صنعتی هستند.

2. A low starting salary acts as a strong disincentive to getting back to work for the unemployed.
[ترجمه گوگل]حقوق اولیه پایین به عنوان یک بازدارنده قوی برای بازگشت به کار برای بیکاران عمل می کند
[ترجمه ترگمان]حقوق شروع پایین به عنوان یک disincentive قوی برای بازگشت به کار برای بیکاران، عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A sudden fall in profits provided a further disincentive to new investors.
[ترجمه گوگل]کاهش ناگهانی سود، انگیزه بیشتری برای سرمایه گذاران جدید ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]افت ناگهانی در سود سهام بیشتری را به سرمایه گذاران جدید داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. High interest rates can be a disincentive to expanding a business.
[ترجمه گوگل]نرخ بهره بالا می تواند مانعی برای گسترش یک تجارت باشد
[ترجمه ترگمان]نرخ سود بالا می تواند یک disincentive برای توسعه کسب وکار باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. High taxes are a disincentive to business.
[ترجمه گوگل]مالیات های بالا مانعی برای تجارت است
[ترجمه ترگمان]مالیات های زیاد مربوط به تجارت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Heavy taxation has a disincentive effect.
[ترجمه گوگل]مالیات های سنگین اثر بازدارنده دارد
[ترجمه ترگمان]مالیات سنگین یک اثر disincentive دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Besides, the biggest disincentive to spend is fear of the dole, and Mr Lamont raised little cheer in that regard.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، بزرگ‌ترین عامل بازدارنده برای خرج کردن، ترس از بی‌خردی است، و آقای لامونت در این زمینه تشویق چندانی نکرد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، بزرگ ترین disincentive برای خرج کردن، ترس از خیریه است و آقای لامونت شادی کوچکی در این رابطه ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. One motivation for the reform was the perceived disincentive to labour market participation generated by the current benefit rules.
[ترجمه گوگل]یکی از انگیزه‌های اصلاحات، بازدارنده مشوق مشارکت در بازار کار بود که توسط قوانین مزایای فعلی ایجاد می‌شد
[ترجمه ترگمان]یک انگیزه برای اصلاحات، انگیزه درک شده برای مشارکت بازار کار تولید شده توسط قواعد سود جاری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Mr Smith implicitly recognises the disincentive effect.
[ترجمه گوگل]آقای اسمیت به طور ضمنی اثر بازدارنده را تشخیص می دهد
[ترجمه ترگمان]آقای اسمیت به طور ضمنی تاثیر disincentive را تشخیص می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Attempts were made in 1988 to resolve this disincentive effect.
[ترجمه گوگل]در سال 1988 تلاش هایی برای حل این اثر بازدارنده انجام شد
[ترجمه ترگمان]تلاش ها برای حل این اثر disincentive در سال ۱۹۸۸ انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The excessive concern with disincentive effects has resulted in a less equitable system of taxation.
[ترجمه گوگل]نگرانی بیش از حد در مورد اثرات بازدارنده منجر به سیستم مالیاتی کمتر عادلانه شده است
[ترجمه ترگمان]نگرانی بیش از حد با اثرات مخرب منجر به یک سیستم عادلانه تر از مالیات شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It would be a major disincentive to property improvement.
[ترجمه گوگل]این یک مانع بزرگ برای بهبود املاک خواهد بود
[ترجمه ترگمان]این یک مشکل بزرگ برای بهبود دارایی خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. If anything, they again pointed to a slight disincentive of higher taxes.
[ترجمه گوگل]در غیر این صورت، آنها دوباره به یک بازدارندگی جزئی از مالیات های بیشتر اشاره کردند
[ترجمه ترگمان]اگر چیزی وجود داشته باشد، آن ها بار دیگر به کاهش جزئی مالیات های بیشتر اشاره می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This may act as a disincentive to penetrating other national markets.
[ترجمه گوگل]این ممکن است به عنوان یک بازدارنده برای نفوذ به سایر بازارهای ملی عمل کند
[ترجمه ترگمان]این ممکن است به عنوان ابزاری برای نفوذ به دیگر بازارهای ملی عمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. High rates may be a locational disincentive for both businesses and households.
[ترجمه گوگل]نرخ‌های بالا ممکن است یک عامل بازدارنده مکانی برای مشاغل و خانواده‌ها باشد
[ترجمه ترگمان]نرخ های بالا ممکن است یک disincentive مکانی برای هر دو کسب وکار و خانوارها باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مانع شونده (اسم)
restrainer, represser, deterrent, disincentive, repressor, inhibitor

بازدارنده (صفت)
deterrent, dissuasive, disincentive

منع کننده (صفت)
withholding, deterrent, dissuasive, disincentive

انگلیسی به انگلیسی

• deterrent, something that provides motivation not to do something
a disincentive is something which discourages people from behaving or acting in a particular way; a formal word.

پیشنهاد کاربران

something that makes a person or organization less willing to do something
چیزی که باعث می شود فرد یا سازمانی تمایل کمتری به انجام کاری داشته باشد، ( دلیل ) عدم تمایل، عدم انگیزه، بی میلی
A culture of corruption is a disincentive to investment and trade
...
[مشاهده متن کامل]

High severance costs can act as a disincentive to hire new workers
The tax on large pensions could be a disincentive to save for retirement
Working on a fixed - fee basis is a disincentive to agreeing to act for certain clients
Prices send signals to producers telling them what to supply, while taxes create disincentives
Opposites
incentive/inducement

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/disincentive
عامل بازدارنده
تنبیه
مجازات
بی انگیزگی

بپرس