1. to feel disdain for someone
از کسی بیزار بودن
2. they rejected my proposal with disdain
آنان با تحقیر پیشنهاد مرا رد کردند.
3. Janet looked at him with disdain.
[ترجمه صابر] جانت نگاهی تحقیر آمیز به او کرد|
[ترجمه گوگل]جانت با تحقیر به او نگاه کرد[ترجمه ترگمان]ژانت با تنفر به او نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He regards the political process with disdain.
[ترجمه گوگل]او به روند سیاسی با تحقیر نگاه می کند
[ترجمه ترگمان]او فرآیند سیاسی را با تحقیر می نگرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او فرآیند سیاسی را با تحقیر می نگرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. A great man should disdain flatterers.
[ترجمه محمود] یک انسان بزرگ باید چاپلوسان را به دیده تحقیر بنگرد|
[ترجمه گوگل]یک مرد بزرگ باید از چاپلوسان بیزار باشد[ترجمه ترگمان]A باید flatterers را تحقیر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. She did not hesitate to express the disdain that she felt.
[ترجمه گوگل]او از بیان حقارتی که احساس می کرد دریغ نکرد
[ترجمه ترگمان]تردید نداشت که آنچه را که احساس می کرد ابراز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]تردید نداشت که آنچه را که احساس می کرد ابراز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He turned his head away in disdain.
[ترجمه گوگل]با تحقیر سرش را برگرداند
[ترجمه ترگمان]سرش را با نفرت برگرداند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]سرش را با نفرت برگرداند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He was treated with disdain.
[ترجمه گوگل]با او با تحقیر رفتار شد
[ترجمه ترگمان]او با تحقیر رفتار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او با تحقیر رفتار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He has an aristocratic disdain for money.
[ترجمه گوگل]او نسبت به پول بیزاری اشرافی دارد
[ترجمه ترگمان]او یک تحقیر اشرافی برای پول دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او یک تحقیر اشرافی برای پول دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He curled his lips in disdain.
[ترجمه گوگل]با تحقیر لب هایش را جمع کرد
[ترجمه ترگمان]با تنفر لب هایش را جمع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با تنفر لب هایش را جمع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. She watched me with disdain.
[ترجمه گوگل]او با تحقیر مرا تماشا کرد
[ترجمه ترگمان]با تحقیر به من نگاه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با تحقیر به من نگاه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Why does he treat his father with such disdain?
[ترجمه روحالله] چرا او با پدرش چنین تحقیرآمیز رفتار می کند؟|
[ترجمه گوگل]چرا اینقدر با پدرش رفتار می کند؟[ترجمه ترگمان]چرا با این تحقیر پدرش را معالجه می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. My suggestion was received with disdain.
[ترجمه گوگل]پیشنهاد من با تحقیر پذیرفته شد
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد من با تحقیر پذیرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد من با تحقیر پذیرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. She turned her head away in disdain.
[ترجمه گوگل]با تحقیر سرش را برگرداند
[ترجمه ترگمان]سرش را به طرف او برگرداند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]سرش را به طرف او برگرداند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Judges sometimes show great disdain for the law.
[ترجمه گوگل]قضات گاهی اوقات نسبت به قانون تحقیر زیادی نشان می دهند
[ترجمه ترگمان]گاهی قضات اهانت بزرگی به قانون نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]گاهی قضات اهانت بزرگی به قانون نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. I would certainly disdain to live in such tiny flats.
[ترجمه گوگل]من مطمئنا از زندگی در چنین آپارتمان های کوچکی بیزارم
[ترجمه ترگمان]مسلما از زندگی در چنین آپارتمان کوچک نفرت خواهم داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مسلما از زندگی در چنین آپارتمان کوچک نفرت خواهم داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید