discriminate

/ˌdɪˈskrɪməˌnet//dɪˈskrɪmɪneɪt/

معنی: تبعیض قائل شدن، با علامیمشخصه ممتاز کردن
معانی دیگر: تمیز دادن، تشخیص دادن، فرق قائل شدن (یا گذاشتن)، نیماد کردن، بازدانی کردن، موجب تمایز و تشخیص بودن، صفت مشخصه بودن، نیماد نما بودن، نیمادگر بودن، بهزانی کردن، نکته سنجانه، از روی طبع ظریف و نکته بین، فرور شناس، نکته سنج بودن، طبع ظریف و نکته بین داشتن، فرق شناس بودن، تبعی­ قائل شدن، با علائم مشخصه ممتاز کردن

جمله های نمونه

1. discriminate customers who demand the best products
مشتریان فرورشناس که طالب بهترین کالاها هستند

2. to discriminate against someone
برعلیه کسی تبعیض قایل شدن

3. to discriminate in favor of someone
به نفع (برله) کسی تبعیض قایل شدن

4. to discriminate on the basis of race, religion, or gender
برپایه ی نژاد یا مذهب یا جنسیت تبعیض قائل شدن

5. he cannot discriminate between the tastes of these two kinds of tea
او نمی تواند فرق بین مزه ی این دو نوع چای را تشخیص بدهد.

6. it is illegal to discriminate on the basis of color
تبعیض برمبنای رنگ پوست غیر قانونی است.

7. colorblind people do not have the ability to discriminate colors
اشخاص کور رنگ قدرت تمیز دادن رنگ ها را ندارند.

8. When do babies learn to discriminate voices?
[ترجمه سواري] چه وقتی بچه ها یاد می گیرند که صداها را تشخیص دهند؟
|
[ترجمه گوگل]چه زمانی نوزادان تشخیص صدا را یاد می گیرند؟
[ترجمه ترگمان]کی بچه ها یاد می گیرند که یک صدا را تشخیص بدهند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We must learn to discriminate between facts and opinions.
[ترجمه سواري] ما باید یاد بگیریم که بین حقایق و عقاید تمایز قائل شویم.
|
[ترجمه گوگل]ما باید یاد بگیریم که بین حقایق و نظرات تمایز قائل شویم
[ترجمه ترگمان]ما باید یاد بگیریم که بین واقعیات و عقاید تمایز قایل شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The computer program was unable to discriminate between letters and numbers.
[ترجمه گوگل]برنامه کامپیوتری قادر به تشخیص حروف و اعداد نبود
[ترجمه ترگمان]برنامه کامپیوتری قادر نبود بین حروف و اعداد تمایز ایجاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It is not permissible for employers to discriminate on grounds of age.
[ترجمه سخی راسخ] برای کارفرمایان مجاز نیست که برمبنای سن تبعیض قایل شوند.
|
[ترجمه گوگل]تبعیض سنی برای کارفرمایان جایز نیست
[ترجمه ترگمان]برای کارفرمایان جایز نیست که در زمینه سن و سال تبعیض قائل شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She can't discriminate right from wrong.
[ترجمه Soroushgh97] اون نمیتونه خوب رو از بد تشخیص بده
|
[ترجمه گوگل]او نمی تواند حق را از نادرست تشخیص دهد
[ترجمه ترگمان]او نمی تواند درست از اشتباه تشخیص دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They can discriminate hundreds of colours.
[ترجمه گوگل]آنها می توانند صدها رنگ را متمایز کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها می توانند صدها رنگ را تشخیص دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The musician can discriminate minute variations in tone.
[ترجمه گوگل]نوازنده می تواند تفاوت های دقیقه ای در لحن را تشخیص دهد
[ترجمه ترگمان]نوازنده می تواند تغییرات دقیقه را با آهنگ تشخیص دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He is able to discriminate good book from bad.
[ترجمه گوگل]او می تواند کتاب خوب را از بد تشخیص دهد
[ترجمه ترگمان]او قادر است کتاب خوب را از بد تمیز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تبعیض قائل شدن (فعل)
discriminate, forejudge

با علامیمشخصه ممتاز کردن (فعل)
discriminate

انگلیسی به انگلیسی

• separate, distinguish; treat differently, show partiality
if you can discriminate between two things, you can recognize the difference between them.
to discriminate against someone or in favour of them means to unfairly treat them worse or better than other people.
see also discriminating.

پیشنهاد کاربران

تفاوت گذاشتن
پدیدآودن ویجینِش ( تمایز ) نادادگرانه یا ویزایش ( تعصب ) آمیز در رفتار با گروه های گوناگونی از آدمیان، به ویژه بر پایه ی زانیچ خواهی ( قومیت ) ، گُن، سالگی ( سن ) ، باور ، رنگ پوست، گویش، یا ناتوانی.
...
[مشاهده متن کامل]

( discriminate ) : ( show bias, be a bigot, treat as inferior )
واژه ی برابرش در پهلوی هست: ( wizidan ) :
کنشش:ویزیدن، ویزید، ویزیده، ویز، ویزش.

Some people cannot distinguish colors well
تشخیص دادن، تمیزکردن
Discern/discriminate
خاصه خرجی کردن. [ خاص ْ ص َ / ص ِ خ َ ک َ دَ] ( مص مرکب ) استثناء گذاردن. تبعیض قائل شدن. بعضی از افراد یک نوع را بر افراد همان نوع ترجیح دادن.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : discriminate
✅️ اسم ( noun ) : discrimination
✅️ صفت ( adjective ) : discriminating / discriminatory
✅️ قید ( adverb ) : _
To understand the difference
تفاوت قائل شدن
تشخیص دادن ( فرق بین دو چیز ) ؛ تبعیض قائل شدن
– She can't discriminate right from wrong
– Dogs can discriminate between the different smells
– It's illegal to discriminate on the basis of race
– The present law discriminates unfairly against women
تبعیض قایل شدن.
discriminate = distinguish
به معنای متمایز ساختن، فرق گذاشتن، تشخیص دادن
فرق گذاشتن
افتراق دادن
فرق گذاشتن ، تمییز دادن، جداسازی، تفکیک
جبهه گرفتن بر ضد چیزی یا کسی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس