discontented

/ˌdɪskənˈtentɪd//ˌdɪskənˈtentɪd/

ناخشنود، ناراضی، ناخرسند، ناخوشنود

جمله های نمونه

1. i am very discontented with my job
من از شغل خود بسیار ناخشنود هستم.

2. one of the discontented workers set the factory on fire
یکی از کارگران ناراضی کارخانه را آتش زد.

3. bad food and low pay had discontented the soldiers
غذای بد و حقوق کم سربازان را ناراضی کرده بود.

4. A discontented man knows not where to sit easy.
[ترجمه گوگل]یک مرد ناراضی نمی داند کجا راحت بنشیند
[ترجمه ترگمان]یک مرد ناراضی هم نمی داند کجا بنشیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The discontented crowd rioted.
[ترجمه گوگل]جمعیت ناراضی شورش کردند
[ترجمه ترگمان]جمعیت ناراضی، درهم ریخته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He felt discontented with the way his life had turned out.
[ترجمه گوگل]او از روند زندگی اش احساس نارضایتی می کرد
[ترجمه ترگمان]از طرز زندگی او ناراضی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The government tried to appease discontented workers.
[ترجمه گوگل]دولت سعی کرد کارگران ناراضی را آرام کند
[ترجمه ترگمان]دولت می کوشد تا کارگران ناراضی را راضی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She became increasingly discontented with her work.
[ترجمه گوگل]او به طور فزاینده ای از کار خود ناراضی شد
[ترجمه ترگمان]او بتدریج از کارش ناراضی می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The regular army had become increasingly discontented with its role in the war over the last ten years.
[ترجمه گوگل]ارتش منظم به طور فزاینده ای از نقش خود در جنگ طی ده سال گذشته ناراضی شده بود
[ترجمه ترگمان]ارتش منظم به طور فزاینده ای از نقش خود در جنگ در طی ده سال گذشته ناراضی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You know Donald, I feel oddly discontented with the way things are done these days.
[ترجمه گوگل]میدونی دونالد، من به طرز عجیبی از نحوه انجام کارها این روزها ناراضی هستم
[ترجمه ترگمان]من به طرز عجیبی از کارهایی که این روزها انجام می دهند ناراضی هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But we grow discontented in Eden, which Danu was not.
[ترجمه گوگل]اما ما در عدن ناراضی می شویم که دانو نبود
[ترجمه ترگمان]اما ما از ای دن ناراضی خواهیم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He argues that servants were inclined to be discontented as they observed others climb in society.
[ترجمه گوگل]او استدلال می کند که خدمتکاران با مشاهده صعود دیگران در جامعه تمایل به نارضایتی داشتند
[ترجمه ترگمان]او استدلال می کند که خدمتکاران تمایل دارند ناراضی باشند چون مشاهده می کنند که دیگران در جامعه بالا می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Discontented workers joined the protests.
[ترجمه گوگل]کارگران ناراضی به اعتراضات پیوستند
[ترجمه ترگمان]کارگران مهاجر به اعتراضات پیوستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He that is discontented in one place will seldom be happy in another.
[ترجمه گوگل]کسی که در جایی ناراضی است به ندرت در جای دیگر خوشحال خواهد شد
[ترجمه ترگمان]او که از یک سو ناراضی است به ندرت در مقام دیگری خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Are you discontented with your job?
[ترجمه جلیل جعفری] از کارت راضی نیستی؟
|
[ترجمه گوگل]آیا از شغل خود ناراضی هستید؟
[ترجمه ترگمان]از شغلت ناراضی هستی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• unhappy, not satisfied
if you are discontented, you are not satisfied with your situation.

پیشنهاد کاربران

بپرس