1. a discerning critic
هنرسنج پردرایت
2. one of the discerning notables
یکی از بزرگان اهل تمیز
3. She is incapable of discerning right from wrong.
[ترجمه زباری] او قادر به تمایز بین کار درست و غلط نیست.|
[ترجمه گوگل]او قادر به تشخیص حق از باطل نیست[ترجمه ترگمان]او قادر به تشخیص درستی از اشتباه نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The discerning customer will recognize this as a high quality product.
[ترجمه زباری] یک مشتری با درایت میتواند که این محصول با کیفیت را تشخیص دهد|
[ترجمه گوگل]مشتری فهیم این را به عنوان یک محصول با کیفیت بالا می شناسد[ترجمه ترگمان]مشتری باهوش این را به عنوان یک محصول با کیفیت بالا تشخیص خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. She is a very discerning art critic.
[ترجمه گوگل]او یک منتقد هنری بسیار برجسته است
[ترجمه ترگمان]او یک منتقد هنری بسیار باهوش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او یک منتقد هنری بسیار باهوش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Politicians are good at discerning public opinion.
[ترجمه گوگل]سیاستمداران در تشخیص افکار عمومی خوب هستند
[ترجمه ترگمان]سیاستمداران در تشخیص نظرات مردم خوب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]سیاستمداران در تشخیص نظرات مردم خوب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Nigel wondered if any film star would be discerning enough to employ him if he applied for a chauffeur's job.
[ترجمه گوگل]نایجل به این فکر میکرد که آیا ستارهای در سینما به اندازه کافی فهیم است که اگر برای شغل راننده درخواست کند، او را استخدام کند
[ترجمه ترگمان]نی گل از خود می پرسید اگر یک ستاره سینما می تواند به اندازه کافی باهوش باشد که او را استخدام کند اگر شغل راننده را به کار بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]نی گل از خود می پرسید اگر یک ستاره سینما می تواند به اندازه کافی باهوش باشد که او را استخدام کند اگر شغل راننده را به کار بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. At least there were a few discerning spirits in Yorkshire.
[ترجمه گوگل]حداقل در یورکشایر چند روح باهوش وجود داشت
[ترجمه ترگمان]حداقل چند نفر در یورک شر وجود داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]حداقل چند نفر در یورک شر وجود داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Full football kit for a discerning 10-year-old will probably cost parents about £40.
[ترجمه گوگل]لباس کامل فوتبال برای یک بچه 10 ساله باهوش احتمالاً 40 پوند برای والدین هزینه دارد
[ترجمه ترگمان]کیت کامل فوتبال برای a ۱۰ ساله احتمالا ۴۰ پوند برای والدین هزینه خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]کیت کامل فوتبال برای a ۱۰ ساله احتمالا ۴۰ پوند برای والدین هزینه خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. More discerning diners can sample such traditional Biltmore fare as gulf shrimp and crab claws on ice.
[ترجمه گوگل]مهمانان باهوش تر می توانند غذاهای سنتی Biltmore مانند میگوی خلیج و چنگال خرچنگ روی یخ را امتحان کنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از افراد discerning می توانند از چنین کرایه Biltmore سنتی به عنوان میگو و پنجه های خرچنگ دریایی در یخ استفاده کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بسیاری از افراد discerning می توانند از چنین کرایه Biltmore سنتی به عنوان میگو و پنجه های خرچنگ دریایی در یخ استفاده کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Discerning investors will find the guide useful.
[ترجمه گوگل]سرمایه گذاران فهیم این راهنما را مفید خواهند یافت
[ترجمه ترگمان]سرمایه گذاران Discerning راهنما را مفید خواهند یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]سرمایه گذاران Discerning راهنما را مفید خواهند یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. A superb choice for the discerning holidaymaker.
[ترجمه گوگل]یک انتخاب عالی برای مسافرهای خوش سلیقه
[ترجمه ترگمان]یه انتخاب عالی برای تشخیص holidaymaker
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]یه انتخاب عالی برای تشخیص holidaymaker
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The book will charm discerning readers.
[ترجمه کاربر] این کتاب خوانندگان فهیم را جذب خواهد کرد|
[ترجمه گوگل]کتاب خوانندگان فهیم را مجذوب خود خواهد کرد[ترجمه ترگمان]این کتاب خوانندگان را قادر خواهد ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. For smart people, discerning people, the clutter and crush had eventually become too much.
[ترجمه گوگل]برای افراد باهوش، افراد باهوش، درهم و برهمی و دلسوزی در نهایت بیش از حد شده بود
[ترجمه ترگمان]برای افراد باهوش، تشخیص افراد، درهم و برهم زدن و درهم شکستن در نهایت خیلی زیاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]برای افراد باهوش، تشخیص افراد، درهم و برهم زدن و درهم شکستن در نهایت خیلی زیاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید