disaster

/ˌdɪˈzæstər//dɪˈzɑːstə/

معنی: بدبختی، مصیبت، سیاه بختی، بلاء، فاجعه، حادثه بد، ستارهء بدبختی
معانی دیگر: جانگدازه، بلا، سانحه، ابر موژ، بدبیاری بزرگ، آذرنگ، نافرخی، شکست کامل، ناکامی بزرگ، (عامیانه) افتضاح، آبروریزی

جمله های نمونه

1. the disaster dizzied her brain and paralyzed her will
آن فاجعه (مغز) او را منگ و اراده ی او را فلج کرده بود.

2. the disaster was laid to faulty wiring
آن فاجعه را ناشی از سیم کشی ناقص دانستند.

3. a sure disaster
یک فاجعه ی مسلم

4. to imprecate disaster upon one's foe
(از خدا) برای دشمن خود طلب بدبختی و فلاکت کردن

5. to meet disaster
با فاجعه روبرو شدن

6. portent of a disaster
تفال یک فاجعه

7. an intangible feeling of impending disaster
احساس مبهمی درباره ی فاجعه ی قریب الوقوع

8. her last novel was a disaster
آخرین رمان او افتضاح بود.

9. the new policy could spell disaster for the carpet industry
این سیاست جدید ممکن است برای صنعت قالی بافی فاجعه به بار بیاورد.

10. the vast dimensions of this disaster
ابعاد عظیم این فاجعه

11. an atomic war would be the final disaster to the world
جنگ هسته ای آخرین فاجعه جهان خواهد بود.

12. in russia, napoleon's army met with complete disaster
در روسیه قشون ناپلئون با ناکامی محض مواجه شد.

13. their invasion of iran was a great disaster
تاخت و تاز آنها بر ایران فاجعه ی عظیمی بود.

14. Parental love is the greatest. And in the disaster, our soldiers are like our parents, give our boundless love.
[ترجمه گوگل]محبت والدین بزرگترین است و در فاجعه، سربازان ما مانند پدر و مادر ما هستند، عشق بی حد و حصر ما را به ما بسپارید
[ترجمه ترگمان]عشق والدین بزرگ ترین عشق است و در این فاجعه، سربازان ما شبیه پدر و مادر ما هستند و عشق بی حد و حصر ما را به ما می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. His robust strength made him survive the disaster.
[ترجمه گوگل]قدرت قوی او باعث شد تا از این فاجعه جان سالم به در ببرد
[ترجمه ترگمان]قدرت قوی او باعث شد که او از این فاجعه جان سالم به در ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Survivors of the disaster who lost their relatives are much to be pitied.
[ترجمه گوگل]بازماندگان این فاجعه که بستگان خود را از دست داده اند بسیار قابل تاسف هستند
[ترجمه ترگمان]بازماندگان حادثه که بستگان خود را از دست داده اند، بسیار قابل ترحم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. After the disaster, victims were crying, parents were crying, Sichuan was crying, China was crying, Every Chinese was crying. However, Premier Wen said, "Do not cry, children, every thing will be all right. " Yes, we should not cry, because this world is full of love, because China is full of love.
[ترجمه Aida] پس از فاجعه، قربانیان گریه می کردند، والدین گریه می کردند، سیچوان گریه می کرد، چین گریه می کرد، هر چینی گریه می کرد. با این حال، نخست وزیر ون گفت: "فرزندان، گریه نکنید، همه چیز درست خواهد شد. " بله، ما نباید گریه کنیم، زیرا این جهان پر از عشق است، زیرا چین پر از عشق است.
|
[ترجمه گوگل]پس از فاجعه، قربانیان گریه می کردند، والدین گریه می کردند، سیچوان گریه می کرد، چین گریه می کرد، هر چینی گریه می کرد با این حال، نخست وزیر ون گفت: "فرزندان، گریه نکنید، همه چیز درست خواهد شد " بله، ما نباید گریه کنیم، زیرا این جهان پر از عشق است، زیرا چین پر از عشق است
[ترجمه ترگمان]بعد از حادثه، قربانیان گریه می کردند، ایالت سیشوان گریه می کرد، چین گریه می کرد، چین گریه می کرد همه چینی ها گریه می کردند با این حال، نخست وزیر ون گفت: \"گریه نکنید، بچه ها، همه چیز درست خواهد شد\" بله، ما نباید گریه کنیم، چون این دنیا سرشار از عشق است، چون چین سرشار از عشق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. It was the world's second worst air disaster, a horrific re-run of the runway collision in 197
[ترجمه گوگل]این دومین بدترین فاجعه هوایی جهان بود، یک تکرار وحشتناک از برخورد باند فرودگاه در سال 197
[ترجمه ترگمان]این دومین فاجعه هوایی جهان بود که در ۱۹۷ برخورد باند فرود آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Nothing in life is despair, a series of disaster will be can't withstand the sunshine nightmare, to be bumpy. Life is the dojo, alive is a kind of practice.
[ترجمه گوگل]هیچ چیز در زندگی ناامیدی نیست، یک سری از فاجعه خواهد بود نمی تواند مقاومت در برابر کابوس آفتاب، به دست انداز زندگی دوجو است، زنده نوعی تمرین است
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز در زندگی نومید کننده نیست، یک سری فاجعه نمی تواند در برابر کابوس خورشید، پر از دست انداز و پر از دست انداز باشد زندگی is است، زنده یک نوع تمرین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. The prime minister will drop in at the disaster area.
[ترجمه گلی افجه ] نخست وزیر بی خبر وارد منطقه حادثه دیده خواهد شد
|
[ترجمه گوگل]نخست وزیر در منطقه فاجعه مستقر خواهد شد
[ترجمه ترگمان]نخست وزیر در منطقه فاجعه غرق خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. Last year's cotton crop was an unmitigated disaster.
[ترجمه گوگل]محصول پنبه در سال گذشته یک فاجعه غیرقابل کاهش بود
[ترجمه ترگمان]محصول پنبه سال گذشته یک فاجعه کامل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بدبختی (اسم)
calamity, adversity, misery, misfortune, disaster, mishap, reverse, misadventure, mischance, ill-being, wrack

مصیبت (اسم)
calamity, affliction, catastrophe, disaster, mishap, tragedy, suffering, sorrow, bale, depravation

سیاه بختی (اسم)
affliction, misfortune, disaster, ill luck, infelicity

بلاء (اسم)
terror, violation, curse, calamity, disaster, bale, misadventure, pest, plague, scourge

فاجعه (اسم)
calamity, catastrophe, disaster, tragedy

حادثه بد (اسم)
disaster, mishap

ستارهء بدبختی (اسم)
disaster

انگلیسی به انگلیسی

• catastrophe, misfortune, calamity
a disaster is an unexpected event which causes a lot of damage or suffering.
if you say that something is a disaster, you mean that you think it is very unsuccessful or unpleasant.
disaster is a situation which affects you very badly.

پیشنهاد کاربران

ریشه :
Disaster comes from disastro, an Italian word formed by combining the negative prefix dis - and the noun astro, meaning "star. " Disaster at first meant "an unfavorable position of a star or planet. " In time it came to be applied to the kind of terrible misfortune which such a position was thought to cause
...
[مشاهده متن کامل]

Dis منفی کننده است
Aster : star : ستاره
خرافاتی بوده اند و معتقد به اینکه وضعیت ستاره ها نحسی را نشان می دهند .

فاجعه، بلا
مثال: The earthquake was a disaster for the small town.
زمین لرزه یک فاجعه برای شهر کوچک بود.
به معنای مصیبت و بحران که در جایی ممکنه معادل ملایم تر رو استفاده کنن
Incident
بدبختی، مصیبت، فاجعه
Complete failure my carefully planned party was a complete disaster
توضیح کلمه👆👆
معنی کلمه: بدبختی - مصیبت - سیاه بختی
disaster = ( an event that results in ) great harm, damage, or death, or serious difficulty
دُژبختی: بدبختی:disater
توی pre intermediate1
ب معنی فاجعه یا حادثه بد هس یا complete failuir
مثال:The crash of Ukrainian aircraft was disaster.
( An event that results in )
Great harm, damage, or death, or serious difficulty
A disaster is a serious problem occurring over a short or long period of time that causes widespread human, material, economic or environmental loss which exceeds the ability of the affected community or society to cope using its own resources
...
[مشاهده متن کامل]

فاجعه مخاطره ای است طبیعی یا ساخت انسان ( یا توسط فن آوری ) که در پی آن آسیب فیزیکی، تخریب، از دست دادن جان یا تغییر شدیدی به محیط زیست وارد می شود.
برای فاجعه تعاریف متعددی وجود دارد که در ادامه به برخی از آن ها اشاره می نماییم:
*فاجعه، واقعه ای ناگهانی، برنامه ریزی نشده و مصیبت بار است که خسارات شدیدی را سبب می گردد. زمانی که یک حادثه عواقب و تبعات بسیار وخیم در یک منطقه داشته باشد، فاجعه رخ داده است.
*شرایط یا واقعه ای که از کنترل ظرفیت های محلی خارج است و شدت آن در حدی است که برای مهار آن نیاز به کمک های ملی یا بین المللی وجود دارد.
*واقعه ای که اغلب ناگهانی و غیر قابل پیش بینی است و خسارات و تلفات و آسیب های انسانی زیادی را سبب می گردد.
*جنگ ها، قحطی و خشکسالی، بیماری های همه گیر گسترده، زلزله، انفجارهای شدید، سیل، حوادث هسته ای آتشفشان و غیره نمونه هایی از فاجعه هستند.
An inquiry was ordered into the recent rail disaster ( = a serious train accident )
It would be a disaster for me if I lost my job
This is one of the worst natural disasters ever to befall the area
Heavy and prolonged rain can spell disaster for many plants
Everything was going smoothly until suddenly disaster struck
Inviting James and Ivan to dinner on the same evening was a recipe for disaster ( = caused a very difficult situation ) - they always argue with each other

disaster
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/disaster?q=Disaster• https://en.wikipedia.org/wiki/Disaster
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : disaster
صفت ( adjective ) : disastrous
قید ( adverb ) : disastrously
My in laws on the other hand are a financially disaster
از نظر مالی خانواده همسرم هم روی دیگر بدبختی و مصیبت هستش
Disaster ( n ) :
A happening that causes a lot of harm or damage.
نگون بختی _ ناگواری
اگر واژگانی مثل �فاجعه، مصیبت، بدبختی، بلا و. . . � در جمله اغراق آمیز هستند، می توان از عباراتی مثل �اتفاق ناخوشایند، رویداد تلخ، وضعیت زننده، وضع نامطلوب، پیشامد بد، رخداد ناپسند و. . . � استفاده کرد.
بلا
در زبان محلی بعضی شهرها به ستاره
اِسارو ( aster ) میگویند. disaster بداقبال و بد طالع
حادثه ی بد و ناگوار
tragedy =فاجعه
《 پارسی را پاس بِداریم》
واژه ای ایرانی - اُروپایی:
disaster:dis - aster
- dis : دُش ، دُژ ، دِش وَ دِژِ پارسی :پاد، ضِّد، آنا، بَد
aster = اَختَر ، سِتاره
disaster = دُش اَختَر ( دُشَختَر ) ، دُش اَستَر ( دُشَستَر )
[ بَد اِقبال ، بَدبیار ، دُش بَخت ]☆
Some thing that is too bad
بلایای طبیعی
اخطار
بدبختی _مصیبت
Damage
فاجعه
One false step could mean disaster
Damage
بلا های طبیعی
حادثه و سانحه های طبیعی مانند زلزله، سیل ، طوفان
فاجعه - بدبختی
Bad happens
A happening that causes alot of harm or damage
🌋بلایای طبیعی🌋
a happening that causes alot of harm or damage

بلایای طبیعی
There was a bad disaster last year

Complete failure
ژانری که در آن خشونت و بلای طبیعی ، عده کثیری از مردم و طبیعت را نابود می کند برای مثال سیل یا زلزله یا قوع جنگ اتمی
Disaster movie
ژانر فاجعه ( فیلم سینمایی )
فاجعه , مصیبت بزرگ
a very bad event causing harm or death
بلاهای طبیعی مثل زلزله
A happening that causes a lot of harm or damage
اتفاق بد
فاجعه
حوادث طبیعی
بلا های طبیعی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٢)

بپرس