disabled

/ˌdɪˈseɪbl̩d//dɪsˈeɪbl̩d/

ناتوان، عاجز، ازکارافتاده

جمله های نمونه

1. we disabled two enemy tanks
ما دو تانک دشمن را از کار انداختیم.

2. a car accident disabled him for life
تصادف اتومبیل او را برای تمام عمر معلول کرد.

3. he ditched his disabled airplane and swam ashore
او هواپیمای آسیب دیده ی خود را در آب فرود آورد و تا ساحل شنا کرد.

4. These machines have proved a real boon to disabled people.
[ترجمه گوگل]این ماشین‌ها برای افراد ناتوان یک موهبت واقعی هستند
[ترجمه ترگمان]این ماشین ها یک لطف واقعی برای افراد معلول را ثابت کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She has disabled herself from walking by a fall.
[ترجمه گوگل]او در اثر سقوط خود را از راه رفتن ناتوان کرده است
[ترجمه ترگمان]او خودش را از راه رفتن با سقوط فلج کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A gang taunted a disabled man.
[ترجمه گوگل]گروهی به یک مرد معلول طعنه زدند
[ترجمه ترگمان]یک دسته از افراد معلول یک مرد معلول را سرزنش کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His uncle was disabled in the civial war; he lost his left arm.
[ترجمه غزل] عمویش در جنگ داخلی فلج شده است و پای چپ خود را از دست داده است
|
[ترجمه گوگل]عمویش در جنگ داخلی از کار افتاده بود دست چپش را از دست داد
[ترجمه ترگمان]عمویش در جنگ civial از کار افتاده بود؛ بازوی چپش را گم کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The accident left him severely disabled.
[ترجمه گوگل]این تصادف باعث معلولیت شدید او شد
[ترجمه ترگمان]تصادف او را به شدت از کار انداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They were disabled by age or sickness.
[ترجمه گوگل]آنها به دلیل سن یا بیماری از کار افتاده بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها براثر گذشت زمان یا بیماری از کار افتاده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Deaf people and dumb people are disabled.
[ترجمه روشنک نیکویان] ناشنوایان و نابینایان افراد دارای معلولیت هستند.
|
[ترجمه گوگل]افراد ناشنوا و لال ها معلول هستند
[ترجمه ترگمان]افراد ناشنوا و افراد لال از کار می افتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Disabled visitors are welcome; there is good wheelchair access to most facilities.
[ترجمه گوگل]از بازدیدکنندگان معلول استقبال می شود دسترسی مناسب ویلچر به اکثر امکانات وجود دارد
[ترجمه ترگمان]بازدیدکنندگان معلول خوشامد می گویند؛ دسترسی چرخدار مناسب به اغلب امکانات وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The new law should allow more disabled people to enter the mainstream of American life.
[ترجمه گوگل]قانون جدید باید به افراد ناتوان اجازه دهد تا وارد جریان اصلی زندگی آمریکایی شوند
[ترجمه ترگمان]قانون جدید باید به افراد معلول بیشتری اجازه وارد شدن به جریان اصلی زندگی آمریکایی را بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Old age disabled him for hard work.
[ترجمه گوگل]کهولت سن او را از کار سخت ناتوان کرد
[ترجمه ترگمان]پیری او را برای کار سخت ناتوان کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The accident disabled him for work.
[ترجمه گوگل]تصادف او را از کار انداخت
[ترجمه ترگمان]این حادثه او را به خاطر کار از کار انداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• crippled, invalid, incapacitated
handicapped persons collectively
the disabled are people who have a physical or mental condition that severely affects their lives. plural noun here but can also be used as an adjective. e.g. she has to look after a disabled relative.

پیشنهاد کاربران

غیر از معنی معلول که دوستان قبلا اشاره کردند، معنای "ویژه معلولین" هم میده:
disabled parking spot ( محل پارک ویژه معلولین )
The library does not have disabled access. ( کتابخانه دسترسی ویژه معلولین ندارد. )
معلول. توان خواه
مثال:
I thought a lot about the mother of one disabled child I had seen.
من خیلی به مادری که یک بچه معلول داشت و دیده بودمش فکر کرده بودم.
disabled: ناتوان
دوستانی که به معادل �معلول� امتیاز منفی میدید، خب الان چه معادلی مدنظر دارین که بهتره؟ همین طور فقط مخالفین دیگه واژه جایگزین سراغ ندارین.
ناتوانان بدی/جسمی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : disable
✅️ اسم ( noun ) : disablement / disability
✅️ صفت ( adjective ) : disabled
✅️ قید ( adverb ) : _
از کار افتاده
ناتوان
معلول
Learning disabledمعلول یادگیری
غیر فعال کردن
از کار انداختن
فرد کم توان - فرد معلول
معلول ذهنی یا جسمی
people who lack some kind of mental or physical ability
( ترجمه فرآیندی ) توان یاب
معلول
غیر فعال شدن برنامه رایانه ای
ناتوان درکاری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس