digress

/daɪˈɡres//daɪˈɡres/

معنی: گریز زدن، پرت شدن، منحرف شدن
معانی دیگر: (از موضوع) پرت شدن، از این شاخ به آن شاخ پریدن، کژروی کردن، پرت شدن از موضوع

جمله های نمونه

1. I'll tell you a funny story,if I may digress from my subject for a monent.
[ترجمه Adel Chaichian] برایتان یک داستان خنده دار تعریف خواهم کرد، اگر بتوانم برای یک لحظه از موضوع اصلی جدا شوم.
|
[ترجمه گوگل]یک داستان خنده‌دار برایتان تعریف می‌کنم، اگر اجازه داشته باشم یک ماه از موضوعم دوری کنم
[ترجمه ترگمان]یک داستان خنده دار برایت تعریف می کنم، اگر از این موضوع به خاطر a موضوع بحث نکنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Do you mind if I digress for a moment?
[ترجمه گوگل]آیا اشکالی ندارد که من یک لحظه منحرف شوم؟
[ترجمه ترگمان]اشکالی نداره یه لحظه از موضوع منحرف بشم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. But I digress. To get back to what I was saying, this poem reflects the poet's love of nature and his religious beliefs.
[ترجمه گوگل]اما من پرت می شوم برای بازگشت به آنچه گفتم، این شعر بیانگر عشق شاعر به طبیعت و اعتقادات مذهبی اوست
[ترجمه ترگمان]اما من digress برای بازگشت به آنچه می گفتم، این شعر عشق شاعر طبیعت و باورهای مذهبی او را منعکس می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. May I digress from our discussions for a moment and remind you that the train leaves at ten o'clock.
[ترجمه گوگل]اجازه دارم برای لحظه ای از بحث هایمان دور شوم و یادآوری کنم که قطار ساعت ده حرکت می کند
[ترجمه ترگمان]اجازه بدهید یک لحظه از مباحثات مان بیرون بیایم و به شما یادآوری کنم که قطار ساعت ده حرکت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The old professor used to digress from his subject for a moment to tell his students a funny story.
[ترجمه گوگل]استاد پیر برای لحظه ای از موضوع خود دور می شد تا داستانی خنده دار برای شاگردانش تعریف کند
[ترجمه ترگمان]استاد پیر برای لحظه ای از موضوع صحبت کرد و داستان مضحکی را برای دانشجویان تعریف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Let me digress for a moment and explain what had happened previously.
[ترجمه گوگل]اجازه دهید برای لحظه ای منحرف شوم و توضیح دهم که قبلاً چه اتفاقی افتاده است
[ترجمه ترگمان]برای یک لحظه از موضوع منحرف شویم و توضیح دهیم که قبلا چه اتفاقی افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Let me digress for a moment and tell you a short story.
[ترجمه گوگل]بگذارید یک لحظه منحرف شوم و یک داستان کوتاه برایتان تعریف کنم
[ترجمه ترگمان]یه لحظه از موضوع منحرف بشم و یه داستان کوتاه رو برات تعریف کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But I digress . . . We are all somewhat the worse for wear after a long night in the hotel bar.
[ترجمه گوگل]اما من پرت می شوم پس از یک شب طولانی در بار هتل، همه ما تا حدودی بدتر از آن هستیم
[ترجمه ترگمان]از این موضوع منحرف می شویم که بعد از یک شب طولانی در بار هتل وضع ما بدتر شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Don't digress when lecturing.
[ترجمه گوگل]هنگام سخنرانی پرت نشوید
[ترجمه ترگمان]از این موضوع منحرف نشو وقتی داری سخنرانی می کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Should they digress they would be asked to find other accommodation forthwith.
[ترجمه گوگل]اگر آنها منحرف شوند، از آنها خواسته می شود که محل اقامت دیگری را بیابند
[ترجمه ترگمان]در صورت لزوم از آن ها خواسته می شود تا بلافاصله محل اقامت دیگری را پیدا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. However space does not permit me to digress into this topic.
[ترجمه گوگل]با این حال فضا به من اجازه نمی دهد که به این موضوع بپردازم
[ترجمه ترگمان]با این حال فضا به من اجازه نمی دهد که وارد این موضوع شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Perhaps this is the place to digress a little and talk about the taking of facts from other writers' books.
[ترجمه گوگل]شاید اینجا جایی باشد که کمی منحرف شویم و درباره برداشت حقایق از کتاب های نویسندگان دیگر صحبت کنیم
[ترجمه ترگمان]شاید اینجا مکانی باشد که کمی درباره گرفتن حقایق از کتاب های نویسندگان دیگر صحبت کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In Section 2 therefore, we digress from fluid dynamics to look at a non-fluid mechanical system.
[ترجمه مصطفی امیرجانی] لذا در بخش ۲ برای پرداختن به یک سامانه مکانیکی غیر مایع از دینامیک سیالات فاصله می گیریم.
|
[ترجمه گوگل]بنابراین، در بخش 2، از دینامیک سیالات فاصله می گیریم تا به یک سیستم مکانیکی غیر سیال نگاه کنیم
[ترجمه ترگمان]بنابراین در بخش ۲ از دینامیک سیالات برای بررسی یک سیستم مکانیکی غیر مایع استفاده می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Before we do that, I'd like to digress for a minute and say a word or two about the new books.
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه این کار را انجام دهیم، می‌خواهم یک دقیقه منحرف شوم و یکی دو کلمه در مورد کتاب‌های جدید بگویم
[ترجمه ترگمان]قبل از این که این کار را بکنیم، دلم می خواهد یک دقیقه از موضوع منحرف بشویم و یک کلمه هم درباره کتاب های جدید بگویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Please allow me to digress for some time.
[ترجمه مصطفی امیرجانی] لطفا اجازه دهید برای مدتی موقعیتم را تغییر دهم.
|
[ترجمه گوگل]لطفاً اجازه دهید برای مدتی منحرف شوم
[ترجمه ترگمان] لطفا بذار یکم از موضوع منحرف بشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گریز زدن (فعل)
apostrophize, dodge, digress, leapfrog

پرت شدن (فعل)
digress, deviate, be dropped, overshoot, fall down, be thrown, be flung, depart from the subject

منحرف شدن (فعل)
stray, turn, swerve, digress, deviate, wander, extravagate

انگلیسی به انگلیسی

• deviate from the main point (in writing or speaking)
if you digress, you stop talking about your main subject and talk about something different for a while; a formal word.

پیشنهاد کاربران

digress: deviate
طفره رفتن
از زیر چیزی در رفتن
رندانه حرف را عوض کردن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : digress
✅️ اسم ( noun ) : digression
✅️ صفت ( adjective ) : digressive
✅️ قید ( adverb ) : _
/dɑɪˈɡres/
( In speech or writing ) to move away from the main subject and discuss something else.
، در صحبت کردن یا نوشتن / از موضوع و بحث اصلی خارج شدن یا منحرف شدن
به جاده خاکی زدن
He digressed from his subject in order to criticize the accuracy of a newspaper story.
...
[مشاهده متن کامل]

But I digress. To get back to what I was saying, this poem reflects the poet's love of nature and his religious beliefs.
The lecturer temporarily digressed from her subject to deal with a related theory.
Compare
sidetrack verb

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/digress
منحرف شدن . گریز زدن
علاوه بر �از موضوع منحرف شدن�، �منشعب� هم معنی می ده.
مثال از 504:
The small creek in front of our house digreesed from the main river that had been formed by the melting snow on the mountains.
...
[مشاهده متن کامل]

نهر روبه روی خانه ی ما از رودخانه ی اصلی منشعب شد که با ذوب برف روی کوه ها تشکیل شده بود.
منبع:
کتاب 504 - جنگل - دانشوری

از موضوع خارج شدن
– Don't digress when lecturing
– He digressed into too many side issues
– Let me digress for a moment and tell you a short story
به حاشیه رفتن
Off topic شدن
طفره رفتن
از موضوع اصلی خارج شدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس