devour

/dɪˈvaʊər//dɪˈvaʊə/

معنی: خوردن، بلعیدن، حریصانه خوردن
معانی دیگر: اوباردن، اوباشتن، باولع خوردن، لمباندن، (با خشونت و شدت) نابود کردن، در کام خود فرو بردن، فراگرفتن، (با ولع) گوش کردن، نگریستن، دریافتن، سراپای وجود کسی را فراگرفتن، فرو بردن

جمله های نمونه

1. children devour fairy tales
بچه ها کشته و مرده داستان های جن و پری هستند.

2. It was a horrid sight to see the lion devour the lamb.
[ترجمه گوگل]دیدن اینکه شیر بره را می بلعد، منظره وحشتناکی بود
[ترجمه ترگمان]دیدن شیر، دیدن شیر، منظره وحشتناکی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The animal doctor was pleased to see the terrier devour the dog food.
[ترجمه گوگل]دکتر حیوانات از دیدن اینکه تریر غذای سگ را می بلعد خوشحال شد
[ترجمه ترگمان]دکتر حیوانات از دیدن سگ شکاری خوشحال شد و غذای سگ ها را بلعید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. My aunt devours four or five mystery books each week.
[ترجمه گوگل]خاله من هر هفته چهار یا پنج کتاب معمایی می خورد
[ترجمه ترگمان]هر هفته چهار یا پنج کتاب راز را می بلعد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Men live like fish, the great ones devour the small.
[ترجمه شکرنابی] انسانها همانند ماهی ها زندگی می کنند، بزرگها کوچک ها را می بلعند.
|
[ترجمه گوگل]انسان ها مثل ماهی زندگی می کنند، بزرگ ها کوچک ها را می بلعند
[ترجمه ترگمان]مردان مانند ماهی زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A medium-sized dog will devour at least one can of food per day.
[ترجمه Ramin.f] یک سگ با اندازه متوسط در روز حداقل یک قوطی غذا را میبلعد.
|
[ترجمه گوگل]یک سگ با جثه متوسط ​​حداقل یک قوطی غذا در روز می بلعد
[ترجمه ترگمان]یک سگ با سایز متوسط حداقل می تواند هر روز حداقل یک غذا بخورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Devour all on your deadly pyre!
[ترجمه گوگل]همه چیز را در آتش مرگبار خود ببلعید!
[ترجمه ترگمان]!! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The seasons would devour one another.
[ترجمه Ramin.f] فصل ها یک دیگر را در بر میگیرند
|
[ترجمه گوگل]فصل ها همدیگر را می بلعند
[ترجمه ترگمان]فصل ها یکی دیگر را می خورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Sometimes they burrow through the cheeks and devour the tongue. '.
[ترجمه گوگل]گاه گونه ها را سوراخ می کنند و زبان را می بلعند '
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات آن ها در گونه ها نقب می زنند و زبان را می بلعند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Not so natural to put her down with a thud and devour her with a kiss.
[ترجمه گوگل]خیلی طبیعی نیست که او را با ضربه زدن زمین بگذاریم و با یک بوسه او را ببلعیم
[ترجمه ترگمان]خیلی طبیعی نبود که او را با یک ضربه محکم کند و او را با یک بوسه بخورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Likewise the ground, the concrete, which did not cleave to devour or entomb him.
[ترجمه گوگل]به همین ترتیب زمین، بتن، که برای بلعیدن یا دفن او نمی شکافت
[ترجمه ترگمان]همچنین زمین، بتون، که برای بلعیدن و یا کشتن او از هم جدا نشده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Shove his face into his own shit, they were learning, and he will devour it, smacking his lips.
[ترجمه گوگل]صورتش را در گند خودش فرو کن، آنها یاد می گرفتند، و او آن را می بلعد و لب هایش را می کوبد
[ترجمه ترگمان]صورتش را به گوه خودش فرو می کند، آن ها یاد می گیرند، و او آن را می بلعد و لب هایش را به هم می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Hundreds of fans will be in the audience over the next two nights just waiting to devour those lines.
[ترجمه گوگل]صدها طرفدار طی دو شب آینده در بین تماشاگران خواهند بود و منتظر خواهند بود تا آن خطوط را ببلعد
[ترجمه ترگمان]صدها طرفدار در دو شب آینده فقط منتظر هستند تا این خطوط را ببلعند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The plants grow naturally in impoverished peat bogs, and they devour insects as a source of protein.
[ترجمه گوگل]گیاهان به طور طبیعی در باتلاق های ذغال سنگ نارس فقیر رشد می کنند و حشرات را به عنوان منبع پروتئین می بلعند
[ترجمه ترگمان]گیاهان به طور طبیعی در باتلاق های peat فقیر رشد می کنند و حشرات را به عنوان یک منبع پروتئین می دانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. An exotic beauty, with fire at her heart, a flame that could easily devour an unwary man.
[ترجمه گوگل]زیبایی عجیب و غریب، با آتش در قلبش، شعله ای که به راحتی می تواند مردی بی احتیاط را ببلعد
[ترجمه ترگمان]یک زیبایی عجیب، با آتش در قلبش، آتشی که به راحتی می تواند یک مرد بی احتیاط را ببلعد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. They would tear to pieces the wild creatures they met and devour the bloody shreds of flesh.
[ترجمه Ramin.f] موجودات وحشی گوشت خوراک خود را میدرند و تکه های خونین لاشه را میبلعند.
|
[ترجمه گوگل]آنها موجودات وحشی را که ملاقات می کردند تکه تکه می کردند و تکه های خونین گوشت را می بلعیدند
[ترجمه ترگمان]موجودات وحشی را تکه پاره می کنند و تکه های گوشت خون آلود را می خورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Then the ghoul will rob the corpse of the interred jewellery and devour the newly dead flesh with its sharp fangs.
[ترجمه گوگل]سپس غول جسد جواهرات مدفون را ربوده و گوشت تازه مرده را با نیش های تیز خود می بلعد
[ترجمه ترگمان]سپس غول جسد جواهرات را از زمین جدا خواهد کرد و گوشت تازه مردگان را با دندان های تیز خود می بلعد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خوردن (فعل)
fit, gnaw, feed, strike, hit, match, eat, grub, drink, corrode, hurtle, devour, erode, take a meal

بلعیدن (فعل)
guzzle, gorge, pouch, swizzle, devour, swallow, engorge, ingurgitate

حریصانه خوردن (فعل)
gut, guzzle, gull, devour, engorge, gobble, lap, wolf

انگلیسی به انگلیسی

• prey upon, tear to pieces; gobble, consume, gorge
to devour something means to eat it quickly and eagerly.

پیشنهاد کاربران

destroy
eat
eat, consume, gobble, gulp, guzzle, polish off ( informal ) , swallow, wolf
- destroy, annihilate, consume, ravage, waste, wipe out
- enjoy, read compulsively or voraciously, take in
بلعیدن، فرو بردن، حریصانه خوردن, با ولع خوردن
با وَلَع خوردن، بلعیدن
devour ( v ) ( dɪˈvaʊər ) =to eat all of sth quickly, e. g. He devoured half of his burger in one bite.
devour
با ولع خوردن
1 -
to eat something eagerly and in large amounts so that nothing is left
با اشتیاق و به مقدار زیاد چیزی خوردن تا چیزی باقی نماند، با ولع خوردن
پرخوری کردن به شکل حریصانه
مثال؛
The young cubs hungrily devoured the deer.
...
[مشاهده متن کامل]

He devoured the entire plate of spaghetti.
2 -
to read books or literature quickly and eagerly
خواندن کتاب یا ادبیات به سرعت و مشتاقانه
مثال؛
She loves to read - she devours one book after another.
She devoured ( = read eagerly and quickly ) the novels of Jane Austen.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/devour#cald4-1
بلعیدن
معنی اول بلعیدنه، ولی معنی دوم کاملا نابود کردنه. مخصوصا آتش.
Venom devoured the box office.
ونوم باکس آفیس رو ترکوند ( یا منفجر کرد )
خوردن و خواندن با اشتیاق
درونبجیدن.
لُنبوسیدَن.
یک لقمه چپ کردن
( در مورد آتش سوزی ) طعمه خود کردن
مثال: آتش ساختمان را طعمه خود کرد.
با سرعت زیاد خوردن
با اشتیاق فراوان خواندن یا تماشا کردن یا گوش کردن
He was already devouring detective fiction as a young child.
She devoured everything she could lay her hands on: books, magazines, and newspapers.
He devoured science fiction books.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس