devotion

/dɪˈvoʊʃn̩//dɪˈvəʊʃn̩/

معنی: هوا خواهی، پرستش، سرسپردگی، تخصیص، وقف، صمیمیت، جانسپار، از خود گذشتگی، دعا، مریدی
معانی دیگر: اختصاص، کنارگذاری، وقف سازی، فداکاری، پاکبازی، جانفشانی، جانسپاری، پارسایی، زهد، دلبستگی مذهبی، ایمان، نیایش، انجام مراسم مذهبی، نماز و دعا، (اغلب جمع) ادعیه، نیایش ها (به ویژه در خلوت)، وفا، وفاداری، مهرورزی، محبت، پیمانداری، طرفداری

جمله های نمونه

1. filial devotion
فداکاری نسبت به مادر یا پدر،وظیفه فرزندی

2. his devotion gives him a title to our gratitude
فداکاری او،وی را مستحق امتنان ما می کند.

3. his devotion to (the cause of) justice
عشق و علاقه او به عدالت

4. his devotion to his family
جانفشانی او برای خانواده اش

5. the devotion of such talents to. . .
اختصاص دادن چنین استعدادهایی به . . .

6. a man of religious devotion
مردی با ازخودگذشتگی مذهبی

7. the quantity of her devotion
میزان فداکاری او

8. he was requited for his devotion
به خاطر فداکاری به او پاداش دادند.

9. they complimented him for his devotion
فداکاری او را مورد ستایش قرار دادند.

10. he too was given recognition for his devotion
از او هم به خاطر فداکاریش قدردانی شد.

11. a few minutes will be set aside for individual devotion
چند دقیقه به نیایش فردی اختصاص داده خواهد شد.

12. She will be remembered for her selfless devotion to the cause of the poor.
[ترجمه حسین] او بیاد خواهد آمد برای فروتنی که در مقابل فقرا از خود نشان میداد
|
[ترجمه Mrjn] از او به خاطر از خود گذشتگی و فداکاری اش نسبت به فقرا یاد خواهد شد .
|
[ترجمه گوگل]از او به خاطر فداکاری فداکارانه اش در راه فقرا یاد خواهد شد
[ترجمه ترگمان]او به خاطر her خود به خاطر فقرا به یاد خواهد افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His success showed his magnetism of courage and devotion.
[ترجمه گوگل]موفقیت او نشان دهنده قدرت مغناطیسی شجاعت و فداکاری او بود
[ترجمه ترگمان]موفقیت او جذبه شجاعت و فداکاری او را نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I find his devotion to her rather touching.
[ترجمه گوگل]به نظر من ارادت او به او نسبتاً تأثیرگذار است
[ترجمه ترگمان]صمیمیت او را نسبت به او حس می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. As devotion unites lovers, so perfidy estranges friends.
[ترجمه گوگل]همانطور که فداکاری عاشقان را متحد می کند، خیانت دوستان را بیگانه می کند
[ترجمه ترگمان]همان طور که اخلاص عاشقان را به هم پیوند می دهد، پس به خیانت دوستان خود خیانت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He cared for his mother with great devotion.
[ترجمه گوگل]او با ارادت فراوان از مادرش مراقبت می کرد
[ترجمه ترگمان]به مادرش علاقه زیادی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Their devotion to God is made manifest in ritual prayer.
[ترجمه گوگل]ارادت آنها به خدا در نماز مناسکی آشکار می شود
[ترجمه ترگمان]فداکاری آن ها نسبت به خداوند در مراسم نماز مذهبی آشکار می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

هواخواهی (اسم)
adherence, devotion, zealotry

پرستش (اسم)
praise, adoration, worship, devotion, adulation, idolization

سرسپردگی (اسم)
surrender, loyalty, allegiance, devotion, fidelity, commitment, faithfulness, troth, capitulation, committal

تخصیص (اسم)
dedication, allotment, devotion, appropriation, attribution, designation, consecration

وقف (اسم)
devotion, consecration, apanage, appanage

صمیمیت (اسم)
devotion, cordiality, confidence, sincerity, intimacy

جانسپار (اسم)
devotee, devotion

از خود گذشتگی (اسم)
self-devotion, self-sacrifice, devotion

دعا (اسم)
devotion, orison, vote, prayer

مریدی (اسم)
devotion, discipleship

انگلیسی به انگلیسی

• faithfulness, dedication
devotion is great love for a person or thing.
devotion is also strong religious feeling.
someone's devotions are the prayers that they say.

پیشنهاد کاربران

1. صرف. وقف 2. ایثار. از خود گذشتگی. فداکاری 3. مهر. محبت. دلبستگی. عشق. شیفتگی 4. وفاداری 5. ایمان. زهد. پارسایی 6. ( اغلب به صورت جمع ) عبادت. دعا
مثال:
her devotion to her husband
مهر و محبت و دلبستگی او به همسرش / وفاداری او به همسرش
...
[مشاهده متن کامل]

a life of devotion
یک زندگی {همراه با} زهد و ایمان و پارسایی
morning devotions
عبادت و دعای صبح

صلح و صفا
NOUN
قربان صدقه کسی - تصدق کسی
e. g.
You drove a hundred secret arrows into my heart.
Yet you ask why my skin has turned yellow.
You, who knows all about me, why feign ignorance?
...
[مشاهده متن کامل]

Oh, I'm your slave, I am all devotion.
I'm your servant.
در میان سینه ام صد تیر پنهانی زدی. 🎵🎼
باز می پرسی چرا زرد می باشد رنگ پوست. 🎵🎼
حال من می دانی و خود را به نادانی زدی. 🎵🎼
قربونت برم من. نوکرتم من. 🎵🎼
چاکرتم من. مخلصتم من. 🎵🎼

مختص
به زمانی که به چیزی یا کسی احساس دلبستگی دارین گفته میشه
در متون دینی گاه یعنی: مناسک
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : devote
✅️ اسم ( noun ) : devotion / devotee / devotedness
✅️ صفت ( adjective ) : devoted / devotional
✅️ قید ( adverb ) : devotedly / devotionally
۱ - از خود گذشتگی ۲ - فداکاری
ایثار
ارادت
تعلق خاطر
ازخود گذشتگی
اختصاص
مریدی. جانفشانی
با صفا
وابستگی شدید بین رابطه عاطفی
دلبستگی، میل بی حد، عشق، جانفشانی، فداکاری، وفاداری

عشق
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس