development

/dɪˈveləpmənt//dɪˈveləpmənt/

معنی: پیشرفت، پیش روی، ترقی، ظهور، بسط، توسعه، ایجاد، سیر، رشد، نمو، سیر تکاملی، تقریر
معانی دیگر: گسترش، بالش، پیدایش، رویداد، پیشامد، رخداد، واقعه، گوالش، (هرچیز به وجود آمده یا گسترش یافته) ساخته، منطقه ی ساخته شده، شهرک، آبادسازی، عمران، گوالندگی، ظهور عکس

جمله های نمونه

1. abnormal development
رشد ناهنجار

2. economic development
پیشرفت اقتصادی

3. industrial development
پیشرفت صنعتی

4. intellectual development
پرورش عقل

5. the development of the english drama
سیر تحول نمایش پردازی در انگلستان

6. sluggish economic development
پیشرفت اقتصادی آهسته

7. chart the development (or progress) of something
پیشرفت چیزی را نشان دادن یا طرح ریزی کردن یا روی نمودار نگاره کردن

8. a child's cognitive development
رشد شناختی کودک

9. she pioneered the development of this vaccine
او در ایجاد این واکسن پیشگام بود.

10. government interference obstructed the development of trade
دخالت دولت مانع توسعه ی امور بازرگانی می شد.

11. measures intended to facilitate economic development
اقداماتی که برای تسهیل پیشرفت اقتصادی صورت گرفته است

12. the different phases of children's development
دوره های گوناگون رشد کودکان

13. they were pioneers in the development of radar
آنان در ایجاد رادار پیشتاز بودند.

14. sound planning is crucial to economic development
برنامه ریزی معقول برای پیشرفت اقتصادی اهمیت حیاتی دارد.

15. too many strikes have arrested their economic development
اعتصابات زیاد پیشرفت اقتصادی آنان را متوقف کرده است.

16. the country entered a new phase of economic development
کشور وارد مرحله ی جدیدی از ترقی اقتصادی شد.

17. malnutrition is one of the major factors in the development of diseases
بدخوراکی (سو تغذیه) یکی از سازه های عمده ی پیدایش بیماری ها است.

18. the saga of those who dedicated their lives to the development of sciences
حماسه ی آنان که جان خود را فدای پیشرفت علوم کردند

19. A vast tract of land is ready for development.
[ترجمه گوگل]زمین وسیعی آماده توسعه است
[ترجمه ترگمان]یک قطعه زمین وسیع برای توسعه آماده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Road development in the area has been severely affected by the conservation programmes of the council.
[ترجمه گوگل]توسعه راه در این منطقه به شدت تحت تاثیر برنامه های حفاظتی شورا قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]توسعه جاده در این منطقه به شدت تحت تاثیر برنامه های حفاظتی این شورا قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. The tribe's development was more primitive than that of their neighbours.
[ترجمه گوگل]توسعه قبیله بدوی تر از همسایگان آنها بود
[ترجمه ترگمان]توسعه این قبیله از همسایگان آن ها primitive بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. The spokeswoman said that Nimby attitudes were delaying development of the site.
[ترجمه گوگل]این سخنگو گفت که نگرش های Nimby توسعه سایت را به تاخیر می اندازد
[ترجمه ترگمان]سخنگوی زن گفت که نگرش های Nimby توسعه این سایت را به تاخیر انداخته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. The two universities are to cooperate in the development of a new industrial process.
[ترجمه گوگل]قرار است دو دانشگاه در توسعه یک فرآیند صنعتی جدید همکاری کنند
[ترجمه ترگمان]دو دانشگاه در توسعه یک فرآیند جدید صنعتی هم کاری می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. Between the eighth week of development and birth a human embryo is called a foetus.
[ترجمه گوگل]بین هفته هشتم رشد و تولد، جنین انسان جنین نامیده می شود
[ترجمه ترگمان]بین هشت هفته توسعه و تولد جنین انسان جنین نام دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. That sale precludes further development on this site.
[ترجمه گوگل]این فروش مانع از توسعه بیشتر در این سایت می شود
[ترجمه ترگمان]این فروش مانع توسعه بیشتر این سایت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. We welcome this development very much.
[ترجمه صبا] ما از این پیشرفت خیلی خوشحالیم
|
[ترجمه 🔱❤ali❤🔱] ما از این پیشرفت خیلی استقبال می کنیم
|
[ترجمه گوگل]ما از این توسعه بسیار استقبال می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما از این توسعه بسیار استقبال می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. The development of this industry will take several years.
[ترجمه فرهنگستان زبان و ادب پارسی �] 🇮🇷 ترگمانِ پارسی: پیشرفتمانِ این فرساخت چندین سال به درازا می کشد. 🇮🇷
|
[ترجمه گوگل]توسعه این صنعت چندین سال طول می کشد
[ترجمه ترگمان]توسعه این صنعت چند سال طول خواهد کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیشرفت (اسم)
advance, accession, progress, improvement, development, progression, growth, proceeding, advancement, rise, promotion, lift, furtherance, headway

پیش روی (اسم)
advance, progress, development, precession, onrush, march, antecedence

ترقی (اسم)
increase, progress, development, increment, growth, ascent, success, boost, advancement, rise, promotion, lift, pickup, jump, procession

ظهور (اسم)
development, advent, manifestation, appearance, apparition, emersion, ostentation, loose, outburst, conspicuity, epiphany

بسط (اسم)
amplification, extension, development, expansion, stretch, auxesis, outspread, outstretch

توسعه (اسم)
amplification, increase, enlargement, extension, development, increment, expansion, outreach, outspread

ایجاد (اسم)
development, authorship, creation

سیر (اسم)
development, process, go, movement, motion, travel, excursion, passage, walk, promenade, tour, garlic, sightseeing

رشد (اسم)
increase, development, growth, formation, pickup

نمو (اسم)
development, evolvement

سیر تکاملی (اسم)
development, evolution, evolvement

تقریر (اسم)
development, exposition, statement, presentation

تخصصی

[حسابداری] توسعه
[شیمی] ظهور، پیشرفت، گسترش، توسعه، بالش، رشد، نمو، پیدایش، تکامل
[سینما] بسط - ظهور
[عمران و معماری] توسعه - گسترش - رشد
[مهندسی گاز] گسترش، توسعه
[زمین شناسی] پیشرفت، توسعه، بسط، ترقی، نمو، ظهور (عکس)، ایجاد
[بهداشت] توسعه - رشد
[صنعت] توسعه، گسترش، پیشرفت، ترقی، ایجاد
[نساجی] ظهور
[ریاضیات] گسترش، بسط، توسعه، عمران، پرورش، پیشرفت، تحت تکفل، عائله، بهسازی، ایجاد
[معدن] تجهیز و آماده سازی (عمومی استخراج)
[آمار] 1. پیدایش 2. تحول 3. پدیدآوری
[آب و خاک] توسعه، پیشرفت

انگلیسی به انگلیسی

• evolvement, gradual growth, evolution, maturation; progression
development is the growth or formation of something over a period of time.
development is also the process or result of improving a basic design.
development is also the process of making an area of land or water more useful or profitable.
development projects and aid are intended to help the poorer, less industrialized countries to develop.
a development is an event which is likely to have an effect on an existing situation.
a development is also an estate of houses or other buildings which have been built by property developers.

پیشنهاد کاربران

در برخی متون روانشناسی علاوه بر رشد و تحول - واژه های شکل گیری و شکل دهی مناسب است
( منابع انسانی ) ( آموزش )
Training: در زمانهای خاصی رخ میدهد، کوتاه مدت است و بر اهداف خاصی تمرکز دارد. این نوع از آموزش در مورد وقایع عینی و مشخصات جزئی بحث میکند. این آموزش نوعی آموزش رسمی است.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال: در مورد فروش چیزی یا آموزش سیستم تولید خاصی و غیره.
Development: این نوع آموزش به گستره وسیعتری از مسائل میپردازد که باعم تغییراتی در رفتار و شخصیت شخص میشود و عموماً در مورد موضوعات انتزاعی، تئوری و ویژگیهای شخصیتی افراد بحث میکند. در Developing اگرچه ممکن است که کلاسهای رسمی برگزار شود، اما اساس کار عمیق تر از Training بوده و بیشتر به صورت غیر رسمی خواهد بود.
learning: فرآیندی دائمی و همیشگی است که از ابتدا تا انتهای عمر شخص رخ میدهد و اگرچه ممکن است گاهی به صورت رسمی برگزار شود، اما در غالب مواقع به صورت غیر رسمی است. از یادگیری راه رفتن، حرف زدن و غیره تا یادگیری کار کردن با کامپیوتر، خلبانی، و غیره این فهرست تمام نشدنی است و در تمام طول عمر ادامه دارد.
Education: فاز رسمی Learning است. و ترکیب Training و Development به حساب می آید. نوشته هایی که میخوانیم و تکالیفی که انجام میدهیم، همگی جزو قسمت رسمی یادگیری ماست. در صورتی که تغییرات در رفتار و شخصیت ما در قسمت غیر رسنی وجود ما خود را نشان میدهند. مثل ارائه دانش اصولی توسط دانشکده ها به دانشجویانی است که میخواهند در مورد چگونگی آن موضوعی بیاموزند.
به نقل از بلاگ رضا غیابی

⚫ ( زبان ما درحال گذار به واژه های درست و گاه تازه است )

⚫ واژه ی برنهاده: گوالمان

⚫ نگارش به خط لاتین: Govālmān

⚫ آمیخته از: گُوالیدن ( develop ) و �مان� ( ment )

⚫ همه ی پیشنهادها برابرنهاده های یک یا چندیِک از اینها اند:
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگستان زبان و ادب، پارسی انجمن، بازدیسان پارسی، دکتر حیدری ملایری، دکتر حسابی، دکتر ادیبسلطانی

⚫ سایِن ها ( nuances ) را باهم جابجا نشناسیم.

توسعه
مثال: The city has seen rapid development in recent years.
شهر در سال های اخیر توسعه سریعی را تجربه کرده است.
تهیه و تدوین
رشد
تناوردگی ( به ویژه در برخی متون فلسفی چنین معادلی مناسب است )
تحول، انکشاف
development: اختراع
and the development of photography: و اختراع عکاسی
ترقی، اعتلا، پیشر وی
۱ - ساخت و ساز The land was sold for development
۲ - مجتمع، شهرک housing development
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : develop
✅️ اسم ( noun ) : development / developer
✅️ صفت ( adjective ) : developing / developmental / developed
✅️ قید ( adverb ) : developmentally
نظریه و طرح: بسط، شرح و بسط
فکر و احساسات: شکل گیری، تکوین
کار: توسعه، گسترش
توسعه، پیشرفت
Regional Development = توسعه منطقه ای
در زیست شناسی:
Growth and Development: رشد و تکوین / رشد و نموّ
بهتر است development در متون زیست شناختی �تکامل� ترجمه نگردد که با evolution ( تکامل/ فرگشت ) که مفهومی متفاوت دارد، اشتباه گرفته نشود.
روند
پیشرفت
گسترش
پختگی ، بلوغ
development in his performance
پختگی در اجرایش
منبع merriam - Webster. com
در این سایت مترادف این لغت maturity اومده یعنی پختگی
تدوین، توسعه، بسط و گسترش، ابداع، رشد، تحول
development ( روان شناسی )
واژه مصوب: تحول
تعریف: دگرگونی های تدریجی در ساختار و کارکرد و الگوهای رفتاری که درطول زندگانی انسان یا موجودات زندۀ دیگر رخ می دهد
تکوین
افرینش
تدوین، تهیه
تولید
افزایش

در شطرنج به معنای "گسترش" به کار می رود و یکی از مراحل تعیین کننده این بازی است؛ به مفهوم "بیرون آوردن مهره ها از وضعیت اولیه شان برای تصاحب مرکز".
پیشرفت
در موجود زنده = نمو
ابداع - تشکیل - شکل گیری
توسعه - رشد - پیشرفت
سازه ها و ساختمان هایی که توسط گروهی از توسعه دهندگان مالی ساخته میشود
مثال:
general educational development
آموزش عمومی توسعه یافته
توسعه ای
نفوذ
بیان کردن، تقریر
رشد و تحول
پیشبُرد
Major perspectives in the historical development of psychology.
رشد، توسعه، سیر
تحولات
انکشاف
ساخت و ساز
املاک ( خصوصی ) private ) development )
گسترش
پیشروی. پیشرفت و. . .
در علم اقتصاد؛ به معنی "توسعه" است.
پیشرفت، پشروی، توسعه
پیشرفت، توسعه
توسعه، بالنده سازی
روند ایجاد چیزی
پهنه، ناحیه، محوطه، منطقه، منطقه توسعه یافته
تحول
1 - economic development, development of relationships
توسعه
2 - child development, emotional development
رشد
3 - recent developments, computer developments, economic developments
پیشرفت
...
[مشاهده متن کامل]

4 - event:we will keep you informed of developments
رویداد، رخداد
5 - توسعه ( بهسازی ) کالا و ایده های جدید
6 - ساخت و ساز
7 - شهرک با خانه های همسان

افزایش
توسعه
پیشرفت
بهبود
بهسازی
ابداع
شکل گیرى
دستاورد
( در پزشکی ) تکامل
Growth & development
رشد و تکامل
( در موسیقی ) بسط و گسترش تم
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٥٦)

بپرس